تحليل خبر : نقدي بر همايش «تبريز؛ نخستين پايتخت تشيع درجهان اسلام»، و سند ملي ثبت تبريز به عنوان پايتخت تشيع
وبلاک قسمتي از تاريخ مصور اردبيل
من بيعتم را هرگز با مقام معظم رهبري ودکتر احمدي نژاد نخواهم شکست.خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست. اين همايش را نه دکتر احمدي نژاد ونه هيچکس ديگري ترتيب نداده است . بلکه اين همايش با روحيه ي خود بزرگ بيني تبريزيها شکل گرفته است. از روزي که خبر سرقت تاريخي و فرهنگي ومعنوي اولين پايتختي تشيع در جهان اسلام را باخبر شدم اعصابم به کلي به هم ريخت وسبب تصادف وصدمه ديدن ماشينم گرديد. نوشتار شديد اللحني تهيه کرده بودم. ولي در وبلاکم قرار ندادم. چون از روحيه ي خود بزرگ بيني و سرقت ودزدي تاريخي وفرهنگي ومالي و کارخانه اي تبريزي ها خبر داشتم. اين عمل ننگين آنها را به حساب بر ملا شدن بقيه اعمال خلاف شرع ، قانون ، عرف وعقل دانستم.وآنرا گشودن دريچه اي براي متوقف ساختن چپاولگري ودزدي آنها در تمام جايجاي ايران پنداشتم. و بهانه اي براي جمع شدن نفوذ لابي هاي آنها در اردبيل را به فا ل نيک گرفتم.پول تبريزي ها آنقدر از پارو بالا رفته است. که نه تنها زمينهاي آذربايجان بلکه در تمام نقاط ايران و اکثر کشور هاي جهان پيمان کاري پروژه هاي عظيم ، زمين خواري، ساختمان سازي،کارخانه و... خريداري و سرمايه گذاري کرده اند.اين پروژه از آنجا آغاز شد . که لابي هاي تبريز که در نقاط حساس و کليدي سازمانها و ادارات اردبيل نفوذ کامل دارند. تا جايي که اگر وارد اردبيل شديد . در صدها تابلو راهنمايي کلمه تبريز را مشاهده خوا هيد کرد.در صورتيکه در کل تبريز يک کلمه ي اردبيل در هيچکدام از تابلو ها نخواهي يافت. حتي در بستان آباد راه اردبيل را نميتوان يافت. در انتخابات دهم وجريان قوم گرايي سياستن لابيهاي تبريز در اردبيل به خاطر بي وجهه کردن اردبيل شهر ما را به مخالفت با نظام سوق دادند. خدا را شاکرم اينها با اين سرقت ننگين و وقيحانه شان فرصتي را براي مبارزه وکنار زدن لابي هاي تبريز در استان اردبيل داده است.. تبريزيها با سياست هاي غلط آذربايجان را تکه تکه کرد. الان هم در صدد از هم پاشي ايران عزيز است. تبريزيها در زمان شاه با تکيه به فرح دزديها را انجام ميدادند. وفرح شده بود تبريزي ولي وقتي شاه سقوط کرد.ناگهان فرح پهلوي در تمام محافل و نوشتارها اهل مياندوآب ويا آذربايجان ويا گيلاني شد. و ديگر در هيچ مدرکي نمي توانستي فرح پهلوي را تبريزي ببيني . تبريز به بازي خطرناکي دست زده است. فکر نمي کنم اين سرقت به اين زوديها از ذهن مردم پاک شود. اتفاقن برعکس هر روز فراگير تر خواهد شد. و به احتمال زياد چالشي براي نظام تبديل شود. همين حالا شهر هاي ميانه ،سراب، مراغه ، کليبر ، اهر و...با تبريز به خاطر نا عدالتي آنها در گير و مسئله دارند. درکل آذربايجان بدبيني فوق العاده اي نسبت به عملکرد نا صواب تبريزي ها در طول مدت صد سال اخير بوجود آمده است. تقريبن مي شود گفت تبريزيها آذربايجان را فروخته وبه جيب خود ريخته اند. وحالا نيز ايران را مي فروشند تا در جيب خود بريزند.روده درازي شد. کوتاه ميکنم. اردبيل افتخار پايتختي معنوي ، سياسي ، فرهنگي جهان شيعه و پايتختي عشاير جهان را دارد. وهيچ قدرتي و احدي نمي تواند. به اين دو مو ضوع دست درازي بکند اگر نا آگاهانه و کودني کرد. دست برد به اين موضوع زد. هم عشاير تضعيف و هم شيعه از بين رفتني است. اين پايتختي به نام فقط وفقط بنام اردبيل است . بعد از ظهور وسقوط بابک خرمدين که از اردبيل براي مقابله با نفوذ اعراب قيام کرده بود. در قرن چهارم هجري اعراب براي تلافي و مقابله با اردبيل مغول را در تبريز که روستايي بيش نبود بنيان گذاري کرد. وبعد از مدتي با همکاري ننگين تبريزي ها با مغول که سه بار از اردبيل شکست خورده بودند. به پايتختي برگزيده شد.در آنزمان که هشتاد درصد شهر تبريز از اهل سنت بوده اند.حدود دويست وبيست سال دير تر از منطقه ي اردبيل شيعه شده اند. اين نکته را نيز بايد بگويم که شهر تبريز را شاه اسماعيل به زور سر نيزه شيعه کرده است. البته اين نکته نيز بايد درمد نظر باشد که در سراسر ايران همزمان با اردبيل شيعياني به طرفداري از مولا علي (ع) در شهرهاي خراسان مازندران گيلان ولاهيجان قزوين کاشان يزد شيراز اصفهان قم بحرين شام و... در گروهاي پراکنده وقليل مخفيانه فعاليت ميکردند. ولي منسجم ومتحد وعلني ورسمي و فراگير از زمان شيخ صفي الدين اردبيلي شروع وبعد از دويست و بيست سال با تقديم هزاران شهيد داراي پايتخت سياسي وفرهنگي توسط شاه اسماعيل دراردبيل آغاز گرديد. در طول حکومت صفويه پايتخت ها به علت موقعيتهاي ژئوپلوتيکي وسوق الجيشي ، تغيير به شهر هايي به ترتيب تبريز ،قزوين، مدت کمي کاشان، اصفهان، تغيير يافت. ولي همه اين شهرها بعد از اردبيل است . اگر تبريز دومين پايتخت تشيع در جهان اسلام ثبت مي شد. مشکلي نبود. و حتتا موقعيت تهران را نيز براي اولين بار شاه طهماسب صفوي انتخاب کرد. شاه مخلوع و شريعتي تحريف کردند.ولي با آن پشتيباني استعمار جرات نکردند ونتوانستند.شيعه را به نام خود بزنند.تا اينکه شيعه را با نام شيعه ازبين ببرند. ولي تبريزيهاي خود بزرگ بين اين کار را ميکنند. مثلي هست مگوييم .بازار امير در آتش خاکستر شود ولي براي تبريزي ها يک دستمال از اين آتش سوزي در بيايد.
سخن آخر از مقام معظم رهبري و رياست جمهوري محترم عاجزانه استدعا دارم.
هرچه سريعتر اولين پايتخت تشيع در جهان اسلام را طبق مدارک وشواهد تاريخي اردبيل را اعلام بفرمايند.
اشاره: اين همايش با عجله بدون کار شناسي و تعمدن براي خراب کردن رييس جمهور عزيز ومحبوب انجام يافته است.دراين همايش واهي شخص مجهول الهويه اي که دبير اين همايش سرقتي بوده است. حرف اصلي وواقعي دل خود را در آخر همايش سرقتي به زبان آورده و گفته است:
.....ور با تاکيد بر نقش اين رويداد در سرنوشت کشور گفت: اين واقعه نقش مهمي در وحدت سياسي و مذهبي ايران داشت.
دبير علمي همايش گرچه از حکومت صفويه و شاه اسماعيل به عنوان دوراني مهم و سرنوشت ساز نام برد، اما در پايان اظهار داشت: البته اين يادآوري تاريخي به معناي تائيد خود حکومت صفويه نيست بلکه تنها براي ثبت و بزرگداشت اين واقعه به عنوان اتفاقي است که در دوره شاه اسماعيل صورت گرفته است.
اين سني به دروغ شيعه شده هويت خود را برملا ميکند . و به استعمار گران پيام ميدهد.که براي فروپاشي و ايجاد شکاف وتفرقه در ايران عزيز اين کار را انجام داده است.
توغلط ميکني صفويه را تاييد نميکني. ولي اولين پايتخت آن ميشوي. وجمهوري اسلامي را هم حذف ميکني.
تبريزي ها براي خودشان بيش از اين هويت سازي وتاريخ سازي نکنند بهتراست.
در منظومه ي ويس ورامين فخرالدين اسعد گرگاني شاعر زبر دست قرن پنجم كه اصل اين منظومه از زبان پهلوي گرفته شده ومربوط به زمان ساساني ميباشد. تقديم خوانندگان محترم وعزيز ميگردد.
گزيده هرچه در ايران بزرگان ===== از آذربايگان و ري و گرگان
همي دون از خراسان و كهستان ===== ز شيراز و صفاهان و دهستان
چو بهرام و رهام اردبيلي ===== گشسب ديلمي.شاپور گيلي