سفارش تبلیغ
صبا ویژن







مربوط به موضوع :


 

توفیقی بود دوباره به منطقه جنگی بروم و یادشهدا بیفتم و اینکه چقدر از راه شهدا و آرمانهای این عزیزان دور افتادیم و چرا نمیتوانید به کمال برسیم تا شهدا از ما راضی باشند انگار خیلی از کارهایمان ریا شده است حتی این پستم دارد چنین حسی بهم میدهد

خدایا ما را ختم به خیر کن و ختم به خیرشدن را با  وصال به شهدا محقق فرما

بیشتر شهدا مظلوم شده اند و برخی حتی در منطقه جنگی مظلوم هستند که این پست را به شهیدی میپردازم که زندگی اش میتواند سرمشت پی جویان بصیرت باشد

شهید بابایی در بیانات مقام معظم رهبری : این شهید عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم ، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود .

شهید عباس بابایی از آن شهدایی هست که بنده ارادت خاصی به ایشان دارم و با خواندن کتاب خاطراتی از شهید بابایی (پیشنهاد میکنم کتابهایش را بخوانید) تحت تاثیرقرار گرفتم. زندگی  و دوره اموزش در آمریکا وخاکی بودن و نحوه شهادتش که ازپای پله های فرودگاه برای سفر حج  برگشت و به خانواده اش فرمود روز عید قربان خودم را به شما میرسانم و در همان روزقربانی راه حقیقت شد و به شهادت رسیدند و وصیت نامه بسیار با بصیرتش که هر انسان آزاده ای را به فکر فرو میبرد نشان دهنده بصیرت بالای این شهید میباشد.

شهید عباس بابایی درس بصیرت استادش امام حسین(ع)  که جهاد در راه خدا را افضل تر از حج دانستند به خوبی پس داد و حالا ما ماندیم و این دنیای بی ارزش با کوله باری از گناه و حسرت و افسوس تا به به امید روزی که بتوانیم جای در پای این شهدا عزیز بگذاریم

 http://www.sajed.ir/pe/images/stories/fruit/babaei3.jpg

وصیت نامه سر لشکر شهید «عباس بابایی»

بسم الله الرحمن الرحیم
 
انا لله و انا الیه راجعون
 
خدایا، خدایا، تو را به جان مهدی(عج) تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار.
 
به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم.

 حال سخنانم را در چند جمله انشاءالله خلاصه می کنم.
 
خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده.
 
خدایا همسر و فرزندانم را به تو می سپارم.
 
خدایا من در این دنیا چیزی ندارم، هرچه هست از آن توست.

پدر و مادر عزیزم، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم.
 
عباس بابایی  22/4/1361   
ماه مبارک رمضان

برای شادی روح شهدا و امام شهدا .... صلوات

     ادامه مطلب میتوانید زندگی نامه بسیار زیبای این شهید را مشاهده فرمایید

 

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  •  

    این چند روزحال هوایش مرا به یاد سفر سال قبل به عتبات عالیات انداخت و خاطراتم جانی دوباره گرفت

    پس تصمیم گرفتم خاطراتم را که قبلا در دفترچه ای یادداشت کرده بودم را در قالب چند پست بنویسم .

    انشاءا.. که ریا نشود.

     

    29/11/88 ساعت 22.40

    دیشب ساعت 23 حرکت کردیم .البته فکر نمیکردم این همه اقوام و دوستان برای بدرقه ام بیایند و خیلی هم بصورت تلفنی خداحافظی کردند که خوشحال شدم اما در دلم استغفار کردم و میدانم که نباید از این حرکات مغرور شوم و خودم را شایسته این محبت ها نمیدانم بلکه این ها را به حساب سفر با ارزشی که دارم بگذارم .

     

    موقع رفتن یه حس غریبی بهم دست داد سفارشها و التماس دعاهایی که بر دوشم سنگینی میکرد و ارادتی که خودم نسبت به این سفر پیدا کرده بودم .بهرحال دیشب در اتوبوس درحال گوش دادن به قرآن خوابم برد.

     

    29/11/88 ساعت 23.45

    امروز نماز صبح را در ترمینال شرق تهران خواندیم .بنده را بعنوان نماینده زائران انتخاب کرده بودند برای پخش صبحانه کمک کردم البته فکر میکنم نمائنده زائران   مثل انتخاب شهردار در جبهه ها که مسئول ظرف شستن و نظافت بودن باشد .با این انتخاب کارم زیاد شده و بیشتر دوست داشتم در خودم باشم و از این سفر استفاده بیشتری ببرم اما با خودم گفتم شاید این هم توفیقی باشد بعنوان نمائنده زائران خادمی همسفران زائر کربلا را داشته باشم.

    زانوی پایم که به تازگی رباطش کش آورده بود خوشبختانه درد نمیکند و فکر میکنم این از لطف آقایان و خوابی که دیده بودم باشد.

    امروز زیارت عاشورا و دعای عهد و سوره های مانند یس را گوش دادم کمی خوابیدم دوباره در بین راه سخنرانی آقایان پناهیان و رحیم پور و مداحی گوش کردم . دلم میخواهد زودتر به پابوس حرم های متبرک برم و دلم بی تابی میکند اما مثل اینکه امشب هم نمیتوانیم به عراق برویم . برای نماز و ناهار در رستورانی که بیرون شهر همدان بود ماندیم .چند تلفن داشتم ستایش دیشب موقع خداحافظی خیلی گریه کرده بود که نگرانش شده بودم و دلم برایش سوخته بود در پشت تلفن همون اول گفت برایش عروسک بگیرم .

     

    کم کم به منطقه جنگی غرب وارد میشدیم و افسوس بچه های راهیان نور را میخوردم و اگر این سفر با آنان میسر میگردید خیلی خوش میگذشت و حال و هوای بیشتری به خودش میگرفت .در حال حاضر در این مجموعه جوان به حساب میامدم .اما در مجموعه راهیان نور در مسن ها قرار میگرفتم .

     

    امشب در قصر شیرین میمانیم نماز و شام هم در هتلی ماندیم که بیشتر اسمش هتل بود و شبیه مهمانپذیر بود .

    http://media.farsnews.net/Media/8604/Images/jpg/A0313/A0313576.jpg

     

    ساعت 9 نشده همه شروع به خوابیدن کردن و الان فقط صدای خر و پف میاید ساعت 12 شب شده نوشتن را به اتمام میرسانم و میخوابم و منتظر فردا در کاظمین میمانم.طبق برنامه اعلام شده یک روز در کاظمین و 3 روز در نجف و 3 روز در کربلا میمانیم .خیلی دوست داشتم به سامرا بروم اما بعلت انتخابات در عراق و شرایط بحرانی کنونی اجازه نمیدهند و میدانم سامرا بوی آقا امام زمان عج را میدهد اما فکر میکنم لیاقت آنرا ندارم و همچنان باید از این دوری بسوزیم و بسازیم و با دلتنگی به نوشته های امشب خاتمه میدهم .

     

    گیر دادن سربازان آمریکایی به من در مرز  و روز اول کاظمین در ادامه مطلب

     

     

     

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • این چند روزحال هوایش مرا به یاد سفر سال قبل به عتبات عالیات انداخت و خاطراتم جانی دوباره گرفت

    پس تصمیم گرفتم خاطراتم را که قبلا در دفترچه ای یادداشت کرده بودم را در قالب چند پست بنویسم .

    انشاءا.. که ریا نشود.

    29/11/88 ساعت 22.40

    دیشب ساعت 23 حرکت کردیم .البته فکر نمیکردم این همه اقوام و دوستان برای بدرقه ام بیایند و خیلی هم بصورت تلفنی خداحافظی کردند که خوشحال شدم اما در دلم استغفار کردم و میدانم که نباید از این حرکات مغرور شوم و خودم را شایسته این محبت ها نمیدانم بلکه این ها را به حساب سفر با ارزشی که دارم بگذارم .

    موقع رفتن یه حس غریبی بهم دست داد سفارشها و التماس دعاهایی که بر دوشم سنگینی میکرد و ارادتی که خودم نسبت به این سفر پیدا کرده بودم .بهرحال دیشب در اتوبوس درحال گوش دادن به قرآن خوابم برد.

    29/11/88 ساعت 23.45

    امروز نماز صبح را در ترمینال شرق تهران خواندیم .بنده را بعنوان نماینده زائران انتخاب کرده بودند برای پخش صبحانه کمک کردم البته فکر میکنم نمائنده زائران   مثل انتخاب شهردار در جبهه ها که مسئول ظرف شستن و نظافت بودن باشد .با این انتخاب کارم زیاد شده و بیشتر دوست داشتم در خودم باشم و از این سفر استفاده بیشتری ببرم اما با خودم گفتم شاید این هم توفیقی باشد بعنوان نمائنده زائران خادمی همسفران زائر کربلا را داشته باشم.

    زانوی پایم که به تازگی رباطش کش آورده بود خوشبختانه درد نمیکند و فکر میکنم این از لطف آقایان و خوابی که دیده بودم باشد.

    امروز زیارت عاشورا و دعای عهد و سوره های مانند یس را گوش دادم کمی خوابیدم دوباره در بین راه سخنرانی آقایان پناهیان و رحیم پور و مداحی گوش کردم . دلم میخواهد زودتر به پابوس حرم های متبرک برم و دلم بی تابی میکند اما مثل اینکه امشب هم نمیتوانیم به عراق برویم . برای نماز و ناهار در رستورانی که بیرون شهر همدان بود ماندیم .چند تلفن داشتم ستایش دیشب موقع خداحافظی خیلی گریه کرده بود که نگرانش شده بودم و دلم برایش سوخته بود در پشت تلفن همون اول گفت برایش عروسک بگیرم .

    کم کم به منطقه جنگی غرب وارد میشدیم و افسوس بچه های راهیان نور را میخوردم و اگر این سفر با آنان میسر میگردید خیلی خوش میگذشت و حال و هوای بیشتری به خودش میگرفت .در حال حاضر در این مجموعه جوان به حساب میامدم .اما در مجموعه راهیان نور در مسن ها قرار میگرفتم .

    امشب در قصر شیرین میمانیم نماز و شام هم در هتلی ماندیم که بیشتر اسمش هتل بود و شبیه مهمانپذیر بود .

    http://media.farsnews.net/Media/8604/Images/jpg/A0313/A0313576.jpg

    ساعت 9 نشده همه شروع به خوابیدن کردن و الان فقط صدای خر و پف میاید ساعت 12 شب شده نوشتن را به اتمام میرسانم و میخوابم و منتظر فردا در کاظمین میمانم.طبق برنامه اعلام شده یک روز در کاظمین و 3 روز در نجف و 3 روز در کربلا میمانیم .خیلی دوست داشتم به سامرا بروم اما بعلت انتخابات در عراق و شرایط بحرانی کنونی اجازه نمیدهند و میدانم سامرا بوی آقا امام زمان عج را میدهد اما فکر میکنم لیاقت آنرا ندارم و همچنان باید از این دوری بسوزیم و بسازیم و با دلتنگی به نوشته های امشب خاتمه میدهم . 

    گیر دادن سربازان آمریکایی به من در مرز  و روز اول کاظمین در ادامه مطلب

      ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • این چند روز درباره قدیانی سخنان فراوانی  بیان میشود.  یکسری دارند با تعصب فراوان از ایشون دفاع میکنند و یکسری هم به شدت در حال انتقاد هستند.

    اما بنده معتقدیم نباید افراط و تفریط کرد  هم به قوه قضائیه انتقاد هست که آنطور که باید نتوانسته  با سران فتنه و مخصوصا خاندان هاشمی برخورد کند و درمقابل مفاسد اقتصادی و سیاسی و جرمها  تا کنون بیشتر حرف زده است و عمل خاصی ندیدم .

    از قدیانی هم انتقاداتی هست که تندروی هایشون هزینه های دارد و نتوانست بصیرت کافی از فرمایشات امام خامنه ای درباره نحوه انتقادات ازمسئولان را اجرا کندو این باعث هرج و مرج و ناامیدی مردم میشودالبته درهرحال با روش برخورد بکار رفته با قدیانی موافق نیستم

    انشاالله با بصیرت کافی حواسمون باشد این اتفاقات باعث اختلاف بین نیروهای ارزشی نگردد. 

    کلیپی مربوط به عاشورای سال 1388 و حامیان جنبش موسوم به سبز که در این روز مانند جدشان یزید و ابن زیاد و شمر به اهل بیت(ع) بی احترامی کردندحرمت شکنی کردند و مقایسه با اجدادشان.

    دانلود

    در این پست یکی از کلیپهای بسیار زیبا با صدای مجتبی رمضانی تقدیم حضور میگردد

    دانلود   کلیپ زیبا بصورت تصویری

    دانلود صوتی همان کلیپ

    نفرین حق براون کسی که منکر نبوته

    نفرین پیغمبر به اون که منکر امامته

     نفرین حیدر بر کسی که دشمن ولایته

    ما با ولایت زنده هستیم        ما با ولایت زنده هستیم

     پرچم ایران سرفرازه تا که دست رهبره

    این حاصل خون امام و شهداست یادت نره

    دست خود حضرت مهدی بر سر این کشوره

    منتظر فرج نشستیم                منتظر فرج نشستیم

    مگه نه اینکه ما هرچی داریم از برکت خون شهید بی سره

    روز عاشورا سوت و کف و هل هله هورا والله خجالت داره

    روز عاشورا خنده به اشک عزادارا والله خجالت داره

    روز عاشورا خون به دل حضرت زهرا والله خجالت داره

    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد وآخر تابع له علی ذلک و آخرتابع له علی ذلک

    عجل لولیک الفرج خدایا خدایا           عجل لولیک الفرج خدایا خدایا


    رسوایی به این قیمت نمیخواستیم اقا ..........در ادمه مطلب

     

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • شب اول قبر چکار کنیم

    میگن چنان روزقیامت شیعیان , همه مردم  فرقی نمیکند  روز قیامت چنان افتاب سوزان است که مغر در کاسه سربه جوش میاد و  شروع به قل قل کردن میکند.

    اونجا اگر حسین دیر بیاد چکار کنیم؟   اونجا اگر حسین دیر بیاد؟       

    بخواهیم از خدا  بخواهیم هر چند فرمودند شیعیان خود را پاک میکنیم ونمیذاریم دشمن شاد بشونند سختی ببینیم  بعد هم قشنگ من که حال نمیکنم  

    اما فایده ای نداره که بری  بهشتی که حسین نباشد  

    بهشت بدون حسین صفا دارد؟

    بهشت بدون حضرت زهرا صفا دارد؟

    امیرالمونین را نتونی ببینی.صفا دارد؟

     با خودم بعضی وقتها میگم

    شاید بعضی بگن اینها دیوونه اند بعد از 1400 سال خودشان را میزنند.  داد میزند.  

    باید صدا کنی و عادت کنی به این صدا زدن چون در روز قیامت که کسی به فکر کسی نیست  مجبوری حسین را صدا بزنی  باید صدا کنی یا حسین    یاد بگیرصدا کنی یا حسین .

     و بگو الان حسین را صدا میزنم درروز قیامت هیچی به فکر کسی نیست بجز اینکه

     بگویم  حسین  حسین  حسین.


    دلم هوایت رو کرده، منو ببر به کربلا، حسین

    یاد چشایت رو کرده، منو بخر تو رو خدا، حسین

    اگر تو رو نبینم، دق میکنم من میمیرم، حسین

    وقتی دارم میمیرم، سراغ تو هی میگیرم، حسین

    غسل کنید تنم رو، با اشک دیدهاو گریه هاش، حسین

    کفن کنید تنم رو، با پیرهن سیاه روزه هاش، حسین

    جنازم رو بیارید، بگید  فقط به زیر لب، حسین

    وقتی که زنده بودم، دلم میگفت به روز و شب، حسین

    توحجله مردن من،  زنجیر وتبرک علم بیارید

    کنار قران خدا، نوار روزه حسین بذارید

    بروی سنگ قبر من حک بکنید، یه عمر دل سپرده

    بگید به  آشناها، گفته  دلم یه یا حسین، مرده

    رو قبر من بریزید ،تربت کربلا کمی گل یاس

    حک بکنید روی قبرم، جون داده روز تاسوعا برای عباس

    درسهایی از عاشورادر ادامه مطلب

     

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی