سفارش تبلیغ
صبا ویژن







باب شهر علم»
87/4/27 10:5 ع

به نام خداوند علی اعلی

سلام علیکم

حدیثی مشهور از شیعه و سنی درباره امام علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که علی رغم شایع بودنش حاوی نکات بکر و تازه ای است و آن حدیث مشهور این قول رسول گرامی اسلام(ص) است که درباره امام علی(ع) فرمود:"انا مدینة العلم و علیٌ بابها" من شهر علم هستم و علی(ع) درب آن شهر است.
1
. نکته اول آن است که فرمود: من شهر"علمم" و نه فرمود شهر فضایلم و یا شهر اخلاقم یا شهر آداب و ... پیامبر(ص) شهر همه خوبی ها و پاکی ها، اعتقادات درست و آداب نیکوست اما چرا خود را شهر علم می خواند؟ پاسخ واضح است چون علم مقدمه اعتقاد حق و اخلاق فاضله و آداب نیکوست. علم سابق بر هر گرایش است. انسان تا چیزی را نشناسد بدان باور و ایمان نمی یابد. تا چیزی را به تفصیل نشناسد بدان شائق و عاشق نمی شود. تا چیزی را نداند عمل نمی نماید. از این رو علم واسطه همه فضایل در حوزه های عقیده و اخلاق و عمل است. تازه این علم حصولی است در علوم حضوری که این دوگانگی بسیار رقیق و شفاف شده است و علم به ایمان و باور و ... بسیار نزدیک شده اند.

 2. نکته دوم این است که فرمود من "شهر" علمم. در یک دکان و مغازه کالایی خاص یافت می شود. در خوار بار فروشی نمی توان از دارو سراغ گرفت و در دارو خانه نمی توان میوه طلب کرد. اما یک شهر هم دارو خانه دارد هم بقالی و هم نجاری و ... یک کل است. وقتی می فرماید من شهر علمم یعنی هر چه از کالای علم که بخواهید نزد من است هم علم به آسمان و افلاکیان و اسماء حسنای الهی هم علم به خاک و طبیعیات و ریاضیات و نجوم و ...

امام باقر (ع) فرمود: "شرقا و غربا فلا تجدان علما صحیحا الا شیئا خرج من عندنا اهل البیت" شرق و غرب را بپوئید که جز آنچه ما آموخته باشیم علمی درستی نیابید. (اصول کافی، ج1، ص399).

این خود باوری ارجمند است که اولیاء الهی را عالم به همه علوم بدانیم گرچه علم در ذات خویش برخی بر برخی شرف دارند و از این رو انبیاء بر کرسی آن علوم بیشتر تکیه زده اند والا علوم حسی و طبیعی هم خاستگاهش آسمان است و از زبان انبیاء و اولیاء تراویده و به بشر رسیده است.

در روایات اسلامی و قرآن کریم این سخن قطعی شده است اولین کشتی را نوح براساس وحی و فرمول الهی (بأعینا و وحینا) ساخت، اول بار داود آهن را نرم و زره سازی کرد و ...

درباره اولیاء و اوصیاء نیز سخن همین است.  کافی است به کتاب"مغز متفکر شیعه" که گردآوری موسسه استراسبورگ در باره امام صادق(ع) از زبان دانشمندان امروز است نگاهی بیفکنید تا ببینید چگونه ابواب متفاوت علوم تجربی و نظرات بدیع و در برخی موارد خلاف مشهور زمانه از زبان امام بیان شده است.

جابر حیان(متولد 80 هـ )‌ بزرگترین شیمی دان مسلمان ـ که لوزتون انگلیسی درباره اش می گوید: شیمی دانها شاگرد مکتب اویند ـ خود در رساله "المنفعه" تصریح می کند که این علم را از امام جعفر صادق(ع) آموخته است. یکی از اختراعات او مداد نوری بود که مطالعه کتاب نوشته شده از آن را در شب نیز ممکن می کرد و هم کاغذ نور که اوراق یکی از کتاب های امام صادق(ع) را از آن تهیه کرد. در این باره سخن بسیار است و هزار مثنوی و هر مثنوی هزارها کاغذ می خواهد.

3.نکته حائز اهمیت دیگر"در داشتن" شهر علم است. مگر غیر از این است که علم نور است و رحمت؟ پس چرا شهر علم پیامبر(ص) باید در داشته باشد؟ در برای چیزی است که بخواهند محدودش کنند، از گزند حفظش کنند و کسی را بدان راه ندهند. علم که ظلمت زداست و کار انبیاء هم ظلمت زدایی؛ پس چرا باید برخی از علم نبوی محروم شوند؟!  پاسخ را از زبان در ِ علوم نبوی امیرالمومنین علی(ع) می توان شنید که به یکی از یاران خود فرمود: این سینه مالامال علم است که اگر اهلی برای آن می یافتم بر او بار می کردم.

ظاهرا این علوم را اهلی است اگر به دست نااهل بیفتد در خدمت ظلم و ظلمت زدگی قرار می گیرد همان که گفت:"چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا"‌ نور چراغ است که به دست دزد،‌ کمک کار دزدی اوست. اگر اسم اعظم را ابلیسی بداند! تفسیر و بطنی را منافقی بداند! و ... هر آینه رهزنی او دو چندان خواهد شد.

از این رو ظواهر آیات الهی و روایات نبوی عمومی است و قابل فهم همه. با همین ظواهر هم هست که خدای متعال با کافر و مومن احتجاج می کند. اینها به مثابه نمای بیرونی شهر علمند که از پشت دیوار و درب هم نمایان است اما درک بواطن آیات الهی و احادیث نبوی که بسیارند و عمیق از دسترس همه دور است و برخی از آن محرومند. نااهلان اینجا پشت در می مانند. قرآن کریم تحت عناوینی مثل"علی قلوب اقفالها" (دل های قفل زده شده) (محمد/24) از این حقیقت یاد می کند. و نااهلان علوم نبوی را با "لهم قلوب لایفقهون بها" (آنان دل دارند اما با این عقل و دل حقیقت را نمی فهمند) (اعراف/179) توصیف می نماید.

از این رو عاقلانه است شهر علم دارای در باشد تا اهل را به خود راه دهد  و نااهل را براند.

4. اما نکته اساسی در خصوص این در است. فرمود"علیٌ بابها". علی(ع) چگونه در ِ شهر علم است؟ چنانچه شهر علم یک شهر حسی یا مجازی و ... نیست در ِ آن نیز یک درِ حسی یا مجازی نیست. جان گرامی پیامبر(ص) صفحه این علوم است نه حافظ و مغز آن. پیامبر عزیز که الان زیر خاک است ازاین رو علی(ع) راه ورود به جان گرامی پیامبر(ص) است.

اگر علی(ع) در است، محبت به او و تولای به او کلید این در است و می توان چنین نتیجه گرفت که فقط محبان و متولیان به ولایت علی(ع) اند که می توانند به حقایق علوم نبوی و بواطن قرآنی راه یابند. همان که در زیارت جامعه کبیره آموزششان داده اند که بگوئیم"بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا" با دوستی و ارادت شماست که خداوند معالم دین را به ما می آموزاند.

ولایت علی(ع) همان ایمان است و بدون آن ایمان، ایمان نیست چنانچه در روایات بسیار تأکید شده است "جز مومن علی(ع) را دوست نمی دارد و جز منافق با او دشمنی نمی کند".

شرط ورود به بواطن قرآن و درک حقایق نوری آن، تماس با آن است که قرآن از غیر مطهران دوری اعلان کرده است (لایمسه الا المطهرون) اما قرآن راه تطهیر را هم نشان داده است.

تطهیر نیاز به مطهر دارد و مطهر جان، اکسیر ولایت ولی خداست چنانچه مطهر جسم آب است.(انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)- (احزاب- 33)

از این رو تنها راه درک شهر علم نبوی که شرح و بسط و کتاب الهی است تولی به ولایت امیرالمومنین(ع) است و در گسترده تاریخ کسانی که چنین شرابی را نوش کرده اند بسیار از آن شهر نورانی خبر آورده اند. از عارفان و حکمیان گرفته تا فقیهان و مفسران و حتی تا عالمان طب و ریاضیات.

ملاصدرای شیرازی حل دو مسأله غامض فلسفی خویش(اتحاد عاقل و معقول و حرکت جوهری) را مدیون توسل و انابه به اهل بیت(ع) و دختر امام موسی بن جعفر فاطمه معصومه(س) می داند.

اینجا هم سخن غیر قابل احصاء است.

خدا کند که ما هم از شربت ولای امیرالمومنان بهره مند و اهل سفره و سالک شهر علم نبوی گردیم

 



  • کلمات کلیدی :
  •  

    به نام خداوند جواد

    سلام علیکم
    ایام ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه(درود و رحمت خدا بر ایشان باد) و حضرت علی اصغر(درود و رحمت خدا بر ایشان باد) را به خدمت شما تبریک و تهنیت عرض میکنم.
     امروز با امام جمعه اشتهارد صحبت می‌کردم که مطالب جالبی راجع به آیت الله علی پناه اشتهاردی که از فقها و اساتید اخلاق قم بودند و چند روز پیش هنگام نماز مغرب و عشا فوت کردند برام گفتن و من حیفم اومد برای شما ننویسم.


    آیت الله اشتهاردی کتابی 30 جلدی بنام مدارک العروه در شرح عروة الوثقی نوشته‌اند که بزرگان آنرا عمیق تر از شرح آیت الله حکیم بر عروة الوثقی می‌دانند.
    با اینکه ایشان جایگاه علمیشان بالاتر از بعضی
    اساتید درس خارج بود از روی تواضع اقدام به تدریس درس خارج نکردند.
    امام خمینی(ره)‌ به آیت الله اشتهاردی  لقب فقه سیار داده بودند
    .
    آیت الله اشتهاردی همیشه چه در قم ، چه در اشتهارد در نماز جمعه شرکت میکردند.
    آیت الله اشتهاردی حتی قبل از اینکه امام جماعت حرم مطهر حضرت معصومه(درود و رحمت خدا بر ایشان باد) و مدرسه فیضیه بشن مقید به حضور در نماز جماعت بودند و در اولین صف نماز جماعت آیت الله العظمی اراکی شرکت می‌کردند.
    یکبار در میان خطبه‌های نماز جمعه دیدم یکی از دوستان قدیمی آیت الله اشتهاردی برای احوالپرسی خدمت ایشان رسیده و ایشان با توجه به تاکید بر توجه و دقت به خطبه‌های نماز جمعه با دست راست به دوستشان اشاره کرد که الان وقت احوالپرسی نیست.
    پیرزنی از اهل اشتهارد گقته: پدر آیت الله اشتهاردی در سنین کودکی ایشان از دنیا رفته بود و از نکات بارز تربیتی مادر ایشان این بود که در زمان کودکی آیت الله علی پناه اشتهاردی، دو بز داشت و هنگام رها شدن بزها در بیابان دهان و پوز آنها را برای جلوگیری از خوردن علوفه و مزرعه‌های مردم می‌بست تا شیر این بزها که مورد استفاده این کودک قرار می‌گرفت آغشته به مال مردم نباشد و لقمه پاک به فرزندش داده باشد.

    آیت الله العظمی گلپایگانی در پاسخ به سئوالی که درباره عدالت آیت الله علی پناه اشتهاردی شده بود گفته بودند باید از عصمت ایشان سئوال کرد
    آیت الله اشتهاردی در اواخر عمر خود چندین بار فرموده بودند که بهتر است آدم هنگام نماز از دنیا برود

     

    بله،‌ و بالاخره این عالم بزرگوار و متقی و این بنده صالح خدا در ماه خدا و در لحظه راز و نیاز با خدا از دنیا رفت.


    جهت شادی روح ایشان فاتحه‌ای بخوانیم



  • کلمات کلیدی :
  • همنشینی با خدا»
    87/4/16 11:48 ع

    بنام خداوند مهربان


    سلام علیکم
    این روزها دعوتنامه ای از سوی خدا برای همه ما ارسال شده.
    دعوتنامه‌‌ای برای میهمانی بزرگ رمضان
    چقدر به فکر ما بوده که دعوتنامه را زود فرستاده تا به اندازه کافی مهلت برای آماده شدن داشته باشیم
    و چقدر حکیم بوده که خودش راه و روش آمادگی برای ضیافت بزرگ را به آموخته
    برای اینکه شرایط میهمانی را کسب کنیم و در این ضیافت بزرگ با نگاه‌های نا مأنوس میهمانهای دیگر روبرو نشویم به ما می آموزد که چطور و با چه تیپی وارد مجلس شویم
    می‌گوید در ماه رجب با استغفار خودت را شستشو ده، خودت را از رنگ و بوی دشمنان ما پاک کن
    و در ماه شعبان با صلوات خودت را معطر کن تا رنگ و بوی دوستان ما را بگیری و بعد از آن وارد ضیافت شو . پس دو ماه باید به شستشسو و نظافت و معطر کردن خانه دل بپردازم تا در ضیافت رنگ و بوی خدا بدهم و مرا از میهمانان ویژه به حساب آورند.
    اما چه مهربان است این خدا که تاب صبر در این دو ماه را ندارد
    این شبها ملکی به نام ملک داعی به راه افتاده و ندا می‌دهد که خدا فراخوان زده تا در این شبها خود را پاک کنید، ملک داعی از سوی خدا می‌گوید: «ماه ماه من،‌ بنده بنده من، رحمت رحمت من است»
    پس باید بسوی او شتافت که جز از دست او از دست کسی کار برنیاید.
    ای یک دله و صد دله دل یک دله کن                   مهر دگران را ز دل خود یله کن
    اما مهربانی‌اش اینجا ثابت می‌شود که می‌فرماید: « أنا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی» « من همنشین کسی هستم که در این شبها مرا یاد کند» می‌فرماید تو مرا یاد کن من خودم به همنشینی‌ات می‌آیم، آیا نه این است که نماز و قرآن و ذکر گفتن یاد خدا محسوب می‌شود و همه ما نیز بلدیم؟
    آیا از کودکی نشنیده‌ایم که بزرگان می گفتند « کمال همنشین در من اثر کرد»؟ پس چه مهربان است که صبر نمی‌کند ما دو ماه به شستشو بپردازیم تا بتوانیم رنگ وبویش را بگیریم بلکه می‌گوید همین که یاد من کنی همنشینت می‌شوم تا رنگ و بویم بگیری
    نکند ماه رجب تمام شود و رنگ و بوی خدا نگیریم!
    نکند ماه رجب تمام شود و برای افسوس یک ذکر بماند!
    نکند یاد همه چیز باشیم به غیر از آن مهربانی که ما را خلق کرده وهرلحظه به یاد ماست!

    برخیز که عاشقان به شب راز کنند
    گِرد در و بام دوست پرواز کنند
    هرجا که بود دری به شب در بندند
    الا در دوست را که شب باز کنند



  • کلمات کلیدی :
  •  

    بنام خدای مهربان

    سلام علیکم
    می‌دانم که زنده هستید و صدای دل مرا می‌شنوید،‌چرا که آموزه‌ دینی ما این است که شهدا زنده هستند.
    سلام مرا در کنار سید و سالار شهیدان پذیرا باشید
    درست است که مهمان ابی عبدالله شده‌اید ولی انصاف نیست که توجه خودتان را از جاماندگان دریغ کنید و می‌دانم که رهپویان وصال خوش انصاف هستند
    تعریفتان را بسیار شنیده بودم. همیشه دوست داشتم شهر زیبایتان را ببینم، اما از وقتی توصیف رهپویان وصال شیراز را شنیدم بیشتر شیفته شدم اما چه کنم که دیدار عاشقان ابی عبدالله هم توفیق می‌خواهد.
    ندیده بودمتان و شما را به ظاهر نمی‌شناختم اما در دلم حسی نسبت به شما داشتم و دارم که گویا از قبل تولد در کنار یکدیگر بوده‌ایم.
    شبی بس اندوهناک و حزن آلود را سپری کردم، آن شبی که خبر آمد رهپویان وصال به وصال رسیده‌اند، شاهد بودید به هر وسیله که شد جویای احوالتان بودم و یک لحظه هم آرام و قرار نداشتم.
    نمی‌دانستم چرا!
    نمی‌دانستم چرا باید با شنیدن خبر شهادت افرادی که تا به حال ندیدمشان مانند دانه‌های اسپند بالا و پایین بپرم!
    یادم آمد حدیثی که پدر بزرگوارم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (خدا رحمتشان کند) نقل می‌کردند که اگر برای یک شیعه در این سر دنیا اتفاقی بیفتد دل یک شیعه در آن سر دنیا محزون می‌شود. و خوشحال شدم که اگر لیاقت شهادت نداشتم لیاقت شیعه بودن و از ناراحتی شیعیان ناراحت شدن نصیبم شده. الحمدلله
    متحیر بودم! تا به حال چنین حسی نداشتم! برادرانم شهید شوند و من در خانه باشم ؟!!
    کاش بال داشتم و تا شیراز می‌آمدم
    دیدید روز بعد چه بلایی سرم آمد؟
    با دیدن فیلم چند ثانیه‌ای لحظه انفجار دگرگون شدم و دیگر تاب ادامه کار را نداشتم.
    گویا آنجا بوده‌ام، احساس می‌کردم تصاویر برایم تکراری است، نوایتان در گوشم پیچیده بود و می‌گفتم: خدایا من که شب گذشته در تهران بودم نه شیراز! پس چرا احساس می‌کنم آنجا حضور داشتم؟
    و اکنون با دیدن فیلم تکمیلی انفجار و با خواندن پیام تسلیت حضرات آیت الله حائری و آیت الله دستغیب دیگر ز خود بیخود شدم و راهی جلوی پلی خویش ندیدم مگر اینکه برایتان نامه‌ای بنویسم.
    برای شما می‌نویسم که از رهپویی درآمده اید و به وصال رسیده‌اید:
    خوشا به سعادتتان
    شهد شیرین شهادت گوارای وجودتان
    آذین بندی بهشت مبارکتان
    ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید
    و سلام این سرباز عاصی روسیاه را به امام زمانش برسانید



  • کلمات کلیدی : سیاست
  • بنام خداوند مهربان

    سلام علیکم
    سالروز ولادت عالم بزرگ و محدث عالیقدر حضرت عبدالعظیم حسنی(رضوان خدا بر ایشان) را تبریک عرض می‌کنم.
    حضرت عبدالعظیم(رضوان خدا بر ایشان) الگویی بزرگ و نعمتی ارزنده برای ما هستند اما متاسفانه برخی به دلیل کم اطلاعی ایشان را با سایر امامزاده‌ها یکی می‌دانند.
    قصد ندارم
    زندگینامه حضرت عبدالعظیم حسنی(رضوان خدا بر ایشان) را براتون بنویسم بلکه برای آشنایی با ایشون می‌تونید از اینجا استفاده کنید.
    همونطور که می‌دونید حضرت عبدالعظیم حسنی(رضوان خدا بر ایشان) کسی هستند که امام هادی (درود و رحمت خدا بر ایشان) در رابطه با وی فرموده‌اند که « تو بحق دوست ما هستی» و همینطور فرموده‌اند که« کسیکه عبدالعظیم(رضوان خدا بر ایشان) را در ملک ری زیارت کند ثواب زیارت سیداالشهدا(درود و رحمت خدا بر ایشان)در کربلا نصیب او می‌شود»
    نکته مهمی است، ثواب زیارت یک عالم که از سادات هست و چهار پشت او به امام میرسه با ثواب زیارت امام بزرگواری که در دامان پیامبر اسلام پرورش یافته و چندین قربانی در راه خدا داده وآنچنان جهادی نموده و به آن وضع به شهادت رسیده یکی است.
    جای تأمل داره
    خیلی از ماها هم از جهادگران سالهای گذشته خودمون که در دوران هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدن یاد می‌کنیم و آرزو می‌کنیم جای اونها باشیم
    خیلی از ماها تو در و دیوار منزل و محل کار و ماشین عکس شهدا رو می‌زنیم و بهشون ابراز علاقه و ارادت می‌کنیم
    اما آیا کاری کردیم که زیارت قبر ما با زیارت قبر همت و چمران و ... مساوی باشه؟ یا فقط قراره زبانی ابراز علاقه کنیم و همیشه عکسهاشون رو به یدک بکشیم؟
    به نظرم رسید سه تا نکته مهم تو زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی(رضوان خدا بر ایشان) هست که اگر ما هم رعایت کنیم به این نقطه نزدیک تر میشیم و نه تنها خدا و پیامبران و ائمه و ملائکه، بلکه شهدایی که نسبت به اونا ابراز علاقه می‌کنیم از ما راضی و خشنود می‌شن.
    خیلی کوتاه عرض کنم خدمتتون سه ویژگی بارز حضرت عبدالعظیم(رضوان خدا بر ایشان) که باید روی آنها تأمل کنیم اینها هستن:
    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی