سفارش تبلیغ
صبا ویژن







محاکمه بدن»
92/6/3 11:48 ع

تصویر یا تصوری که ما از مفهوم «بدن» داریم و میزان اهمیتی که به آن می‌دهیم ناشی از گفتمان‌ها یا ایدئولوژی‌های غالبی است که جایگاه بدن را مشخص می‌کنند. مذمت بدن آنچنان که در برخی ادیان با رهبانیت پیشگی بدان دعوت می‌شود یا ستایش بیش از حد بدن و ارضای امیال معطوف به بدن آن چنان که در برخی مکاتب پسامدرن وجود دارد و یا انگاره دوآلیستی دکارتی ذهن / بدن که محوریت را به ذهن انسان می‌دهد، هرکدام بدن را به نحوی به محاق می‌برند یا در مرکزیت تام قرار می‌دهند. اما در دوره جدید، پرسش‌هایی جدی نسبت به جایگاه بدن و اهمیت آن طرح شده تا جایی که برخی جامعه جدید را جامعه‌ای جسمانی خطاب کرده‌اند و رشته جدیدالتأسیسی به نام جامعه‌شناسی بدن نیز درباره این پرسش‌ها تأمل می‌کند.

 بدن برای ما مهم است چراکه بیش از هرچیزی تصورمان نسبت به خویشتن را مدیون آن چیزی هستیم که در آینه تماشا می‌کنیم. درست است که چشم و همچشمی‌ها و تلقی و قضاوت دیگران درباره بدن ما می‌تواند نقش عمده‌ای در رفتارهایی که ما نسبت به بدن‌مان روا می‌داریم ایفا کند، ولی نمی‌توان انکار کرد که تلقی انسان‌ نسبت به خودشان بیشترین سهم را در این زمینه دارد. سانسور گاه کاملاً آشکار اعمال می‌‌شود و گاه کاملآ پنهان عمل می‌کند. پنهان‌ترین سانسور وقتی است که دچار خودسانسوری می‌شویم. بسیاری از رفتارهایی که نسبت به بدن روا می‌داریم نیز درواقع نوعی خودسانسوری است. در رژیم لاغری حجمی از بدن که می‌تواند به صورتی طبیعی وجود داشته باشد بدون دلیل عقلانی و به بی رحمانه‌ترین شکل حذف می‌شود 

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    نقد و تحلیلی بر فیلم سینمایی دهلیز، ساخته بهروز شعیبی

    شیوا کفش های آهنی به پا کرده است تا به جنگ مشکلات برود. همین مضمون کافی است تا فیلم «دهلیز» اولین فیلم بلند داستانی بهروز شعیبی فیلمی درخور تبیین و تحلیل از منظر حوزه زنان و خانواده باشد. در جو غالب و انحصاری سینمای روشنفکری، عادت کرده ایم که شاهد زنانی باشیم که یا در نقش معشوق به کار عشوه گری مشغول اند و یا در نقش مظلوم در حال له شدن زیر انگاره های مردسالارانه جامعه. نیازی به مثال نیست. در ذهن خود چند فیلم جدی سینمایی و زنان آن را تصور کنید تا این کلیشه های زنانه را به یاد آورید، اما در فیلم دهلیز، «هانیه توسلی» در نقش «شیوا»، مادری است جوان که در غیاب شوهری که پنج سال است در زندان به سر می برد، سرپرستی خانواده را بر عهده گرفته است.

    به واقع «زن»، کانون خانواده است. غیاب زن، خانواده را در معرض از هم گسیختگی قرار می دهد. جایی دیده بودم که پدر از دست داده را یتیم گویند و مادر از دست داده را لطیم(به معنای کسی که لطمه خورده است). زن چه در جایگاه همسر و چه در جایگاه مادر، حتی اگر از منظر اقتصادی و معیشتی سرپرست خانواده محسوب نشود، سرپرست عاطفی خانواده و منشأ پیوند و پایداری مفهومی به نام خانواده است؛ چراکه بنای خلقت عالم بر محبت است و باید بنای همبستگی جامعه و سلول های جامعه یعنی خانواده را نیز بافته ای از تاروپود محبت ادراک کرد. برخلاف نظر همه تئوری پردازان غربی این ماده، اقتصاد و منفعت نیست که شالوده و زیربناست، بلکه عشق و محبت است که به زندگی انسانی معنا می دهد و زیربنای حیات اجتماعی را مستحکم می کند.
    شیوا کار می کند تا هزینه زندگی را تأمین نماید. شیوا وظایف مادری اش را به نحو احسن انجام می دهد و پنج سال است که نه تنها بر غیاب شوهرش صبر می کند، بلکه وفادارانه به هر دری می زند تا رضایت شاکیان شوهرش را گرفته و او را از زندان برهاند.

    او مدام به مغازه داماد خانواده ای می رود که فرزندشان در جریان یک نزاع به صورتی ناخواسته و غیرعمد توسط شوهرش کشته شده و به همین دلیل به زندان افتاده است. شوهر، مردی است آبرومند که قبلاً معلم بوده و در زندان نیز از رفتار او رضایت دارند. داستان گرچه حول محور قصاص و تعلیق ناشی از اجرا یا عدم اجرای آن به پیش می رود، اما تمام بار فیلم بر دوش شیواست. کودکِ داستان و شیطنت های او نیز بخش عمده ای از فیلم را شکل می دهد و در جای خود برای چنین بازی گرفتنی از کودک باید کارگردان را ستایش کرد. نحوه نمایش رابطه کودک و پدری که در زندان است، از ابتدای ملاقات آنها که با سردی و غریبی کودک همراه است تا انتها که به گرمی می رسد و اوج نیاز کودک به پدر را نشان می دهد، نیز خوب از کار درآمده و می توان آن را در راستای تنبه جامعه به اهمیت خانواده ارزیابی کرد.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    "اگر روزی فاش شود که مسیح هیچ نسبتی با حقیقت نداشته است من باز مسیح را انتخاب خواهم کرد." این جمله ای است که به نقل از داستایوفسکی از زبان نقش اول قصه فیلم " گهواره ای برای مادر " بیان می شود. از همان ابتدای فیلم معلوم است که پناه بر خدا  رضایی، کارگردان اثر، قصد داشته است فیلمی دینی و معنوی بسازد. فیلمی که در عین نمایش فضاهای سنتی ایرانی سعی دارد زبانی جهانی داشته باشد. مضمون طلبه ای که بر دوراهی نگهداری از مادر سالمند خویش یا رفتن به خارج از کشور جهت ادامه تحصیل و تبلیغ مذهبی دچار تعلیق است یادآور فیلم طلاومس است. اگرچه شبیه بودن به فیلمی دیگر از حیث مضمون بالذات مذموم نیست و فیلم های زیادی را در تاریخ سینمای جهان و حتی سینمای ایران می توان یافت که مضامین مشترکی داشته اند و اصلاً همین تشابه هاست که ژانر را می سازد و گروهی از فیلم ها را در کنار هم در یک ژانر قرار می دهد. اما فیلم های یک ژانر اگرچه ممکن است در عناصر شخصیتی یا فضا شباهت داشته باشند ولی به لحاظ پیرنگ با هم تفاوت دارند و این نکته را در مقایسه  فیلم گهواره ای برای مادر با  فیلم طلا و مس نمی بینیم. در هر دو فیلم شاهد طلبه ای هستیم که کوشاست و سعی دارد موازین شرعی و اخلاقی را رعایت کند. طلبه مشکلاتی دارد و در سر یک دوراهی اخلاقی سخت قرار می گیرد و دست آخر راه درست را انتخاب می کند. حتی این فیلم در وارد کردن شخصیت متضاد با قهرمان که با او کنتراست ایجاد می کند به طلا و مس شبیه است. به یاد بیاورید دختر پرستار بدحجابی که در طلا و مس به خانه روحانی جوان آمده بود و دختر بدحجابی که در کوپه قطار با دختر طلبه روبرو می شود.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    در وضعیتی که تلویزیون آن قدر فراگیر است که خانه ای بدون آن را به سختی می توان متصور شد سخن گفتن از تلویزیون سخن از بدیهیات تلقی خواهد شد. به قول نیل پستمن ما همواره درباره چیزهایی که تلویزیون پخش می کند می توانیم سخن بگوییم و نه درباره خود تلویزیون. اینکه گذران عمر، که تنها سرمایه انسانی است پای این جعبه جادو چه نسبتی با آموزه های دینی دارد و اینکه ورود این شیء تکنولوژیک به زندگی چه تغییری در سبک زندگی و نگرش ما به هستی ایجاد کرد بحثی ناظر به وجوهی فراتر است که البته نمی توان به راحتی از آن عبور کرد. دست کم این حرف ها در صورت تکرار می تواند تا حدی نسبت به این تأثیرات مضر نوعی خودآگاهی ایجاد نماید.

    یکی از اشتباهاتی که مدام شنیده می شود مذمت رویکردهای سلبی و تأکید بر ایجابی نگاه کردن است. برخی مدام می گویند که تا کی باید از انکار سخن گفت و چه باید کردها را کی باید پاسخ داد؟ اولاً آیا پرسش از تأثیرات ناخواسته ای که چیزی مانند تلویزیون بر ما می گذارد را می توان رویکرد سلبی نامید؟ کار تفکر، نه سلب است و نه ایجاب. اندیشه تنها واکاوی می کند و چونان ترازویی می تواند مضرات و فواید را مقایسه نماید. سلب و نفی و انکار تلویزیون ثمره اختیار و اراده اشخاص است که لزوماً این انتخاب ناشی از عقلانیت نخواهد بود. ثانیاً با کمی دقت مشخص می شود، مذمت کردن رویکرد سلبی نسبت به تلویزیون و جایگزین کردن رویکرد ایجابی نسبت به آن اتفاقی در یک سطح نیست. پرسش از تلویزیون ( و یا همان چیزی که آن را رویکرد سلبی می خوانند ) بحثی ناظر به خود تلویزیون است ولی آن گاه که از رویکرد ایجابی سخن رانده می شود عمدتاً بحث، ناظر به محتوای تلویزیون و آن چیزی است که از کانال آن جریان می یابد. معمولاً در رویکرد ایجابی کسی نمی پرسد که به جای تلویزیون چه چیزی را می توان جایگزین کرد بلکه معمولاً سوال این است که محتوای رسانه ای را چگونه سامان دهیم؟ به عنوان مثال اینکه چگونه برنامه های مناسبتی تلویزیون می تواند در رشد دینداری و ایمان مردم موثر باشد و اینکه شیوه های تأثیرگذاری رسانه ای چیست عمده پرسش های ما در مباحث رسانه ای است.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    محمد رضا آشتیانی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی گفت : بودجه ای با عنوان بودجه اوقات فراغت وجود ندارد. وی ادامه داد : مسئولان باید در زیر ردیف بودجه مربوط به دستگاه خود بودجه ای را برای اوقات فراغت در نظر بگیرند. وی باز هم ادامه داد : که بودجه ای در رابطه با اوقات فراغت وجود دارد که که دستگاه هایی که در ارتباط با این موضوع هستند مانند اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزی و یا کانون های فرهنگی و هنری مساجد که برای اوقات فراغت می توانند از این ردیف استفاده کنند. 1

    گذشته از اینکه ما آخر متوجه نشدیم که بودجه ای وجود دارد یا وجود ندارد باید پرسید اساساً چرا نگاه مدیریت فرهنگی ما تا این اندازه بودجه محور است؟ مدیریت در ساده ترین معنا استفاده بهینه از امکانات موجود است. بودجه، تنها یکی از امکانات است. بسیاری از امکانات دیگر وجود دارند که بلا استفاده مانده اند و بسیاری از امکانات هستند که بدون هیچ بودجه ای امکان ایجاد دارند.

    البته انتظار کار فکری و علمی عمیق در تعریف مفاهیمی چون اوقات فراغت در شرایطی که کشور ما به لحاظ تولید علم در رتبه های بالای علمی جهان قرار دارد انتظار بی جایی نیست. مدیریت بدون پژوهش می شود همین خزانه داری و توزیع بودجه. اگر کم کاری ای در این زمینه وجود دارد هم نهادهای علمی و آکادمیک مسئولند و هم نهادهای اجرایی و مدیریتی که چنین مطالبه ای را از دانشگاه ها و مراکز فکری نمی کنند. دانشگاهی که به حل درد جامعه نیاندیشد خود درد مضاعفی است بر جامعه. تدوین سندهای بالادستی کاری است که آغاز شده و مسأله فراغت نیز در وضعیتی که جامعه ما نیز در حال ورود به آن است مسأله ای اساسی است.

    اینکه فراغت در الگوی ایرانی و اسلامی چه جایگاهی دارد. اینکه فراغت چه نسبتی با کار دارد. اینکه تفاوت فراغت با سرگرمی چیست. اینکه آیا نحوه گذران فراغت نیازمند تربیت و آموزش است یا خیر و سوالاتی از این دست باید عمیقاً واکاوی شوند.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی