سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ

بیانیه دانش آموزان مجتمع آموزشی ام‌الائمه نصیر‌شهر در حمایت از جنبش های اسلامی

ملّت خداجوی و مسلمان و آزادیخواه ایران، چنانچه مستحضرید صهیونیزم جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ (آمریکا) در ادامه اقدامات جنایتکارانه، و در جهت حفظ منافع شوم خود و رژیم اشغالگر قدس و نیز در راستای باصطلاح نظم نوین جهانی، بطور مستقیم و غیر مستقیم سعی در انحراف و یا سرکوب قیامهای مردمی (تونس، مصر، یمن، لیبی، بحرین و اردن) دارد.

متاسفانه رژیم دیکتاتور بحرین به همراه سرسپردگان وهابی کینه توز آل سعود و امارات، دست به جنایاتی تازه و هولناک در جهت گرفتن انتقام از شیعیان بحرینی زده است. همچنین سوزاندن قرآن کریم و حمله به اماکن مقدس و مساجد و حسینیه‌های مردم نیز پرونده این جنایتکاران اسلام ستیز را سنگین‌تر کرده است که دل هر مسلمانی را به درد می آورد.

ادامه محاصره بیمارستان ها برای جلوگیری از ورود و مداوای مجروحان و دستگیری گسترده پزشکان، پرستاران و بانوان جوان علی الخصوص حمله وحشیانه به مدارس دخترانه و آزار و اذیت زنان و دختران و انتقال آنها به محلهای نامعلوم به نحوی که هیچ اطلاعی از بازداشت شدگان و وضعیت سلامت یا شکنجه و حبس آنها در دست نیست از جمله اقدامات پلید و ددمنشانه اخیر آنهاست.

دانش‌آموزان و مسئولان مجتمع آموزشی ام الائمه نصیر شهر با پیروی از صاحب نام این مجتمع، و ضمن بزرگداشت یاد شهیده‌ی مظلومه‌ی مقاومت اسلامی در بحرین، یعنی شهید آیات حسن القرمزی، خود را در قبال تحولات منطقه مسئول دانسته و بر خود وظیفه می‌دانند به هر طریق ممکن با صبر و شکیبائی ملت عظیم بحرین و سایر ملل مسلمان و آزادی‌خواه هم‌نوا شوند. در همین راستا، این جانب به نمایندگی از جمعی از دانش‌آموزان این مجتمع، موضع دانش‌آموزان ایرانی را به شرح ذیل اعلام می‌دارد:

ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :
  • روزه سیاسی»
    90/2/24 11:57 ص


    با خبر شدیم تعدادی از دانش‌آموزان دختر مقطع راهنمایی تحصیلی مجتمع آموزشی ام‌الائمه شهر نصیرشهر، از توابع شهرستان رباط‌کریم استان تهران، به صورت داوطلبانه و خودجوش تصمیم گرفته‌اند در حمایت از مردم مظلوم بحرین، یمن و لیبی، و علی الخصوص در حمایت از شهید آیات القرمزی و همچنین دانش‌آموزان دختر مدارس بحرینی که مورد هجوم مزدوران سعودی و آل خلیفه قرار گرفته‌اند، و با آرزوی پیروزی نهایی تمامی جنبش‌های آزادی‌خواهانه برخواسته از موج بیداری اسلامی، اقدام به گرفتن "روزه سیاسی" در روز سه‌شنبه مورخ 27 اردیبهشت 1390 نموده و با این اقدام خود در حد بضاعت و توان محدود خویش یاری‌دهنده‌ی برادران و خواهران ایمانی خود باشند.

    ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :
  • سبک زندگی»
    90/2/19 8:36 ص


    گاهی به آدم‌هایی برخورد می‌کنم که انگار نه زبان مرا می‌فهمند و نه من زبانشان را. حتماً شما هم با این آدم‌ها برخورد داشته‌اید. آدم‌هایی که اندیشه را بر نمی‌تابند و اگر سخنی از سر دلسوزی هم به ایشان بگوئی به راحتی دست رد بر سینه‌ات می‌زنند و روزی تو را به جای دیگر حواله می‌کنند...

    گاهی اولین برخورد با چنین افرادی، علی‌الخصوص وقتی حقّی از تو و یا از جامعه‌ات تضییع می‌کنند این است که عصبانی شوی و حتی برخورد فیزیکی کنی، و گاهی اولین چیزی که به ذهنت می‌رسد آن است که رهایش کنی و او را به خدا و روز قیامت بسپاری. من با اولین برخوردی که به ذهنمان می‌رسد کاری ندارم؛ با آخرین برخورد کار دارم! آخرین کاری که ممکن است ما انجام دهیم این است که کمی به چرایی شکل گیری چنین شخصیت‌هایی فکر کنیم...

    سوال این است: چه چیزی در عالم واقع، مانع سلامت عقل ما و موجب نفهمیدن حق از باطل است؟ چه چیزی موجب می‌شود من و او زبان هم را نفهمیم و نتوانیم به حقیقتی که به وحدانیتش ایمان داریم برسیم؟

    پاسخی که من یافتم این بود: سبک زندگی یا همان لایف استایل!

    ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :
  • مهرههای شطرنج»
    90/2/12 12:55 ع

    این روزها خیلی‌ها از پشیمانی حرف می‌زنند. خیلی‌ها هم از این که ببینند کسی که تا به حال در برابرشان بوده امروز حرف از پشیمانی می‌زند در پوست خودشان نمی‌گنجند. من البته حق می‌دهم به کسانی که امروز پشیمان شده‌اند. اما پشیمان از چه؟! خودم اصلاً احساس پشیمانی نمی‌کنم. نه این که مثل آقای جوان‌فکر مدعی باشم از اول همه چیز روشن بوده و مردم به همین شخصیتی رای داده‌اند که امروز به او منتقدند. خیر! از اول دلیلی داشتم برای رای دادن، که هنوز هم پابرجا است...

    شاید ادعای گزافی باشد اگر بگویم من از آغاز چنین روزهایی را می‌دیدم. اما واقعیت این است که از همان آغاز یک حدس‌هایی می‌شد زد. همان سال 1384 وقتی آقای احمدی‌نژاد در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان در مورد دیدگاه ایشان درباره‌ی رهبری، گفتند: "ایشان برای همه ما عزیز است..." دانستم که ایشان احتمال دارد روزی رهبر را تنها در حد "کسی که برای همه ما عزیز است" تبعیت کنند!

    حتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری، وقتی دکتر هنوز شهردار بود و علی‌رغم انتقادهایی که در ارتباط با برخی جریانات انحرافی در معاونت فرهنگی هنری شهرداری (که آن زمان زیر نظر اسفندیار رحیم مشایی بود) مطرح شده بود، ایشان همچنان از این رویه حمایت می‌کرد، باید حدس می‌زدم که این آدم بالاخره کار دست ما خواهد داد.

    اما چرا به دکتر رای دادم؟! چرا هنوز هم پشیمان نیستم؟! بد نیست ماجرایی را برای شما بازگو کنم!

    روزی یکی از عزیزترین اساتیدم که واقعاً نظرش برای من بسیار مهم بود، انتقاد شدیدی به دولت کرد. بعد از کلاس با او به بحث پرداختم، البته نه از در حمایت از دولت، بلکه در جهت فهم انتقادش. دست آخر دیدم راست می‌گوید! اما دقت که کردم دیدم خودش هم حامی همین دولت است. از او پرسیدم چرا شما از این دولت حمایت می‌کنید؟ چرا رهبر هم از همین دولت حمایت می‌کند؟

    پاسخ جالبی داد. گفت: هدایت سیاسی یک کشور مثل بازی شطرنج است. آرزوی هر شطرنج‌بازی این است که همه‌ی مهره‌هایش وزیر باشند، اما گاهی باید با سربازها بازی کنی! گاهی باید در برابر وزیر حریف، وزیر به میدان آورد و در برابر اسب او، باید اسب آورد. حتی در حالی که می‌دانی اسب به خوبی وزیر نیست!

    می‌دانم که رهبری بیش از هر کسی متوجه احتمال انحراف این دولت بوده است، همان‌طور که راجع به دولت‌های پیشین نیز همین‌طور بوده است. اما روشن است که هیچ شطرنج‌بازی دلش نمی‌خواهد مهره‌هایش بسوزند؛ حتی اگر مهره ضعیفی باشند!

    در روزهایی که گذشت، خیلی‌ها به احمدی‌نژاد حمله کردند، در حالی که رهبری از همه خواسته بود به این مسأله دامن نزنند. علتش هم روشن است. فرض کنید اختلافی این وسط وجود داشته و یک سر این اختلاف شخص رهبر مملکت باشد. اما همان‌طور که ایشان خود هم فرمودند، دشمن مترصد این است که در صفوف ما اختلاف و شکافی ببیند. پس اگر شکافی هم هست نباید آشکارش کرد.

    من بر این باورم که رهبری از احمدی‌نژاد استفاده‌ی خوبی کرده است؛ حتی اگر احمدی‌نژاد آن گونه که ما می‌خواهیم ولایی نباشد! منظورم سوء استفاده نیست. منظورم استفاده از چهره‌های سیاسی برای تحقق برخی از اهدافی است که روی زمین مانده بود. حرکت به سمت عدالت اقتصادی، اصلاح رویه‌ی ناسالم مصرف انرژی و مهم‌تر از همه، اصلاح رویه‌ی ضعیف سیاست خارجی کشور، و بسیاری دستاوردهای دیگر، همگی حاصل کار این دولت است. اما باید قبول کرد که این سیاست‌ها در زمان این دولت تعیین نشده بودند، بلکه برنامه‌های کلّی نظام بودند که می‌بایست محقق می‌شدند.

    امام خامنه‌ای نیز برای تحقق این برنامه‌ها، روی احمدی‌نژاد سرمایه‌گذاری کردند و از ایشان حمایت معنوی خاصی داشتند. البته خودشان به علت این حمایت تصریح داشته‌اند و در همین سخنرانی‌های اخیر در جمع مردم استان فارس فرمودند که حمایتشان از افراد نیست؛ بلکه از خدمت‌گزاری است! پس مادامی که احمدی‌نژاد در مسیر خدمت‌گزاری به مردم حرکت می‌کند، رهبر از او علی‌رغم ضعف‌هایش حمایت می‌کند.

    من به آنهایی که پشیمان هستند حق می‌دهم! چرا که این جماعت از ابتدا احمدی‌نژاد را زیاد بزرگ کرده بودند. اما برای منی که از اول می‌دانستم احمدی‌نژاد تنها یک عامل اجرایی است و نمی‌توان بیش از این روی او حساب باز کرد، مسائل اخیر چندان هم عجیب و غریب نبود. حالا هم مثل آن جماعت، ابراز پشیمانی نمی‌کنم. علی رغم مسائل پیش آمده اگر باز هم به 84 یا 88 برگردم باز هم رای من همان است. همان طور که اگر به 80 برگردم دوباره به خاتمی رای خواهم داد...!

     

    پ.ن:

    1- زیادند کسانی که برایت دست تکان می‌دهند، اما چقدر کمند دستانی که تکانت می‌دهند... روز پاسداشت مقام شامخ معلم بر معلّمان عزیز مبارک!

    2- قصدم این بود که مطالبم بیشتر اجتماعی بشود و نه سیاسی، اما مگر می‌گذارند؟! این مطلب پاسخی بود به چند عزیز که با ایمیل، پیامک و نظراتشان از من خواستند در این رابطه بنویسم.

     

    مطالب مرتبط:

    خمینی...هاشمی...مشایی...!

    از که بنالم؟!

    حمایت‌های به جا، مخالفت‌های به جا!

    شش در رو بستی احمدی...!



  • کلمات کلیدی :
  • خوشبختانه و یا متأسفانه، امروزه در زمانه‌ای هستیم که تشخیص حق از باطل و درست از نادرست بسیار دشوار شده است. از طرفی خطر لغزش و خطا همه‌ی ما را تهدید می‌کند و از طرف دیگر، ارزش ثبات قدم و اندیشه‌ی سالم دوچندان شده است. در چنین اوضاعی تبیین معیارهایی برای تشخیص درست از نادرست و سره از ناسره بسیار مفید فایده خواهد بود.

    من هم مثل خیلی از شما دوستان، همیشه دنبال معیاری بودم تا بتوانم ایمان خود را به یقین تبدیل کنم و از شک و تردیدهای زمانه، خود را رها کنم. البته بر این باورم که هدایت تنها از سوی خداوند به بشر عنایت می‌شود و انتخاب این که چه کسی هدایت شود و چه کسی گمراه، بستگی به عنایتی دارد که خداوند با توجه به اعمال و نیّات افراد به آن‌ها دارد.

    یکی از معیارهایی که خداوند توفیق درک و شناختش را برایم فراهم آورد، معیار گذشتن از منافع خویش بود. البته منظورم این نیست که وجود همین معیار به تنهایی برای تشخیص حق از باطل کفایت می‌کند، خیر! اما به نظرم این هم یکی از معیارهایی است که می‌تواند روشنگر باشد. علی‌الخصوص که قرآن مستقیماً راجع به این معیار بارها سخن به میان آورده است.

    در سوره‌ی یاسین، داستانی نقل شده است راجع به سه فرستاده‌ی خداوند که به دیاری رفته‌اند تا مردمانش را دعوت کنند، اما مورد تکذیب قرار گرفتند تا جایی که حتی تهدید به مرگ می‌شوند. در این هنگام مردی از راه می‌رسد و چنین می‌گوید:

    وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ (20) * اتَّبِعُوا مَنْ لَا یسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ(21)

    و مردی از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید! از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی‌خواهند و خود هدایت یافته‌اند!

    در فضای مسمومی که امروزه در آن به سر می‌بریم، چنین القاء می‌کنند که حکومت در ایران دیکتاتوری است و جنگ بر سر قدرت است و شعارهایی که داده می‌شود تنها از روی مصلحت و برای مشغول کردن مردم است. اما من هر چقدر که دقت می‌کنم می‌بینم حرف‌هایی که زده می‌شود نمی‌تواند برای حفظ قدرت، کسب ثروت و یا سوء استفاده از مردم باشد...

    مسأله این است که بعضی از بیماران، پزشکی را می‌خواهند که برایشان آن گونه دارو بنویسد که دوست دارند. شربت‌ها شیرین باشند، قرص‌ها زیاد نباشند، آمپول را هم که حرفش را نزن! اما بیمار عاقل، پزشکی می‌خواهد که آمپول که هیچ، اگر لازم شد، جراحی‌اش هم بکند، ولو درد داشته باشد...

    من هر چقدر دقت می‌کنم، در اقداماتی چون؛ پافشاری بر استقلال کشور و نپذیرفتن فشارهای بین‌المللی و نرفتن زیر بار حرف زور، پافشاری بر حق مردم ایران در دستیابی به انرژی هسته‌ای، پافشاری بر دفاع از مردم فلسطین و کمک معنوی و حتی مالی به جنبش‌های آزادی‌خواه منطقه، نقدی کردن یارانه‌ها و انجام اصلاحات اقتصادی، و بسیاری اقدامات دیگر که غالباً حساسیت‌هایی را نیز برانگیخته است، هیچ منفعتی برای حاکمان نمی‌بینم و اگر حاکمان می‌خواستند تنها دوران حاکمیت خود را به راحتی و بی‌دغدغه سپری کنند و پولی به جیب بزنند، همان اتفاقی در این دولت می‌افتاد که در دولت‌های قبلی افتاد؛ یعنی ده سال تأخیر در هدفمند کردن یارانه‌ها، پنج سال عقب ماندن از برنامه رشد تولید مسکن و امثال آن!

    من مدعی نیستم که این نظام بی‌نقص است. قطعاً نواقصی وجود دارد که باید مرتفع شود. اما بی‌انصافی هم نباید کرد. قطعاً اگر حاکمان ما، علی‌الخصوص شخص رهبر نظام، می‌خواستند دوران حکومتی آرام، بی‌دغدغه، بی‌مشکل و بی‌هیاهو داشته باشند، رها کردن آرمان‌ها، بی‌توجهی به وضعیت فرهنگ، مصالحه با ابرقدرت‌ها، برقراری ارتباط با اسرائیل و آمریکا، تغییر ندادن وضعیت سوبسیدها و امثال آن، همگی می‌توانستند کارهای صعب را برای او راحت کنند و ایشان را از فشارها و دشواری‌ها برهانند.

    البته ممکن است برخی از مدیران رده میانی کشور، به منظور رسیدن به مراتب بالاتر تظاهر به آرمان‌گرایی کنند. ممکن است برخی از شخصیت‌های بالاتر نظام هم برخی از اقدامات آرمان‌گرایانه را به قصد کسب قدرت و تضمین موقعیت خود مرتکب شوند. اما برای شخص اول مملکت که اگر از آرمانی دست بردارد، کسی او را مواخذه نمی‌کند، و نیازی هم به تظاهر برای کسی ندارد، چه دلیلی وجود دارد که بخواهد کار را بر خویش دشوار کند و داد و فریاد درد مردمان را به جان بخرد اما مصرّانه بر ضرورت انجام عمل جراحی پافشاری کند؟ آیا واقعاً برخی از این ملّت شایسته‌ی پزشکی که فقط شربت بنویسد نیستند؟!



  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی