پرهیزکاران را می بینی که : در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را بدست آورند "تجارتی پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده " دنیا می‌خواست آنها را بفریبد ، اما عزم دنیا نکردند ، می‌خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان ، خود را آزاد ساختند .

قبل از پرداختن به موضوع مذاکرات ، نقطه ای را برای دوستان عزیز عرض می کنم . بعضی از دوستان از من گله مندند که چرا نقدهایم تند و بی پروا هست و بعض دیگر معتقدند که نباید اسم کسی را ببرم و اما در جواب دوستان منتقد باید عرض کنم که بنده بر اساس واقعیتهای موجود عملکرد طیف و جناحی را نقد می کنم و الان موقع پرده پوشی نیست . وقتی کسانی با حمایت بعضیها به مقدسات مسلم ما اهانت می کنند ، چرا نباید چهره واقعی هتاکان را نشان دهیم ؟ و یا چرا از عملکرد بعضیها نباید گله کنیم که چنان ضربات مهلکی را بر پیکر انقلاب و نظام وارد کرده اند که اگر همان روند ادامه می یافت و آنان بر اریکه قدرت باقی مانده بودند باید فاتحه نظام را می خوندیم . مگر یادمان رفته پروژه براندازی نظام را که توسط طیفی خاص مرحله به مرحله اجرا می شد و یا ارزش زدایی از جامعه و چه خون دلها که مومنین در آن سالهای نه چندان دور خوردند و حتی جرات اعتراض هم نداشتند . خدا را شاکریم که آن گروههای فریب خورده جاهل به دست این ملت کنار گذاشته شده و دستشان از قدرت بریده شد . حالا همانها می خواهند با توسل به ترفندهای مختلف دوباره حکومت را در دست بگیرند و برای نیل به این مقصود با پررویی گذشته خود را تطهیر کرده و به دولت منتخب مردم چنان می تازند که انگار این دولت با کودتا و برخلاف خواست مردم سر کار آمده و بدتر از آن اینکه حرفهای خود را ازجانب مردم به خورد همین مردم می دهند و ظاهرا فراموش کرده اند که اگر مردم به آنها اطمینان داشتند می بایست الان بر سر کار بودند .
و اما موضوعی که در این چند روز بحث داغ جراید و وبلاگستان بوده و هست بحث مذاکره ایران و آمریکا بر سر مسئله عراق است .
موافقین و مخالفین مذاکره را در چند گروه مشخص می توان دسته بندی کرد .
گروهی از مخالفین مذاکره ،‏نفس عمل را ناصواب و آن را عقب نشینی از مواضع انقلاب می پندارند و گروهی دیگر از این می ترسند که همانند مذاکرات هسته ای گذشته آمریکایی سر ما کلاه گذاشته و امتیاز بگیرند و گروهی دیگر هم چون خود نتوانسته اند باب مذاکره را باز کرده و این افتخار! را نصیب خود کنند ناراحتند البته با اصل مذاکره مخالفتی ندارند ! 
ولی در عوض موافقین که همیشه رویای مذاکره با آمریکا را در سر می پروراندند امروز به خیال خود خوابشان دارد تعبیر می شود و دست و پای خود را گم کرده و از آن با شادمانی استقبال می کنند و این مذاکره را مقدمه ای برای عادی سازی روابط با استکبار پنداشته و رویای مذاکرات آتی را هم دیده اند !
واما چند نقطه : 1- قرار نیست ما پای میز مذاکره روابط بین دوکشور را بررسی کنیم و این مذاکره یک گفتگوی محدود و آنهم در حوزه عراق و امنیت آن کشور است و علت اینکه ما راضی به گفتگو شدیم ، تضمین امنیت مردم عراق هست که بر امنیت خود کشور ما هم تاثیر گذار بوده و تنشهای بوجود آمده در سالهای گذشته دلیل بر این مدعی است .
2- سطح مذاکرات در حد کارشناسان دو کشور هست و نه وزارای خارجه و نمیتوان از آن عادی سازی روابط را نتیجه گرفت .
3- در گفتگو و مذاکرات اونیکه از موضع برتر وارد میدان شده امتیازات بیشتری می گیرد و اکنون ما بر طرف مقابل برتری کامل داریم و دلیلش هم درخواست رسمی آمریکاییهاست که برخلاف خوی استکبار آنها بوده و نشانه ضعفشان . اگر یادمان باشد همین چند سال پیش همین آمریکایی ها برای مذاکره پیش شرطهایی قائل بودند .
5- تیم مذاکره کننده کسانی نیستند که در برابر آمریکا مرعوب شده و باج دهند . این را در مذاکرات هسته ای به اثبات رسانده اند . به قول یکی از دوستان این دفعه مالک اشتر مذاکره می کند نه ابو موسی اشعری .
6- آنهایی که نگرانند که افتخار ! مذاکرات به نام دولت نهم نوشته شود ، خیالشان راحت ، چرا که آقای احمدی نژاد برای سردمداران آمریکا پشیزی ارزش قائل نیست تا چه برسد گفتگو با آنها را با افتخار در کارنامه اش ثبت کند .
7- از همه مهمتر تایید مذاکرات از سوی مقام معظم رهبری هست و ایشان از عملکرد دولت آقای احمدی نژاد حمایت می کنند و با این تفاسیر دیگر چه جای نگرانی باقی می ماند ؟
اللهم عجل لولیک الفرج



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    پرهیزکار را می بینی که اعمال نیکو انجام می‌دهد و ترسان است ، روز را به شب می‌رساند با سپاسگزاری و شب را به روز می‌آورد با یاد خدا ،  شب می‌‌خوابد اما ترسان و برمی‌خیزد شادمان ، ترس برای اینکه دچار غفلت نشود و شادمانی برای فضل و رَحمتی که به او رسیده است .

    پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، غرب که منافع خود را با اهداف انقلاب در تضاد می دید خیلی زود دست به کار شد و صدام را که پس از کنار گذاشتن حسن البکر به تازه گی زمام حکومت عراق را در دست گرفته بود بهترین گزینه برای تقابل با انقلاب نوپای اسلامی انتخاب کرده و با هماهنگی وارد عرصه کردند .
    صدام که سودای رهبری جهان عرب را در ذهن خود می پروراندفرصت را مغتنم شمرده و به نمایندگی از عربها به جنگ عجم رفت ! و غرب هم هرچه در توان داشت برای موفقیت او بکار گرفت .
    جنگ در 31 شهریور 1359 با پاره کردن قرارداد الجزایر توسط صدام رسماً آغاز شد ولی چند ماه قبل از آن تحرکات نظامی رژیم بعث در مرزها برای تست توان نظامی کشورمان جسته و گریخته وجود داشت و در همان مقطع مراتب اعتراض کشورمان به سازمان ملل ابلاغ گردید ولی کو گوش شنوا ! همه دست به دست هم داده بودند تا این مردم را از برپایی حکومت اسلامی محروم کنند .
     همزمان غول رسانه ای استکبار کار خودش را آغاز کرد و تجاوز عراق را توجیه و اعراب و همه دنیا را برعلیه ما ترغیب و تحریک کرد که این رویه ظالمانه هنوز هم ادامه دارد .
    صدام و کارشناسان غربی بهترین زمان را برای حمله انتخاب کرده بودند ، ارتش هنوز نتوانسته بود خود را بازسازی کند و سپاه هم به تازه گی تاسیس شده و تجهیزات و نیروی کافی برای مقابله با متجاوز را نداشت و از طرفی گروهکهای ضدانقلاب در غرب و شمالغرب کشور با حمایت آمریکا جنگ داخلی راه انداخته و به بهانه خودمختاری اهداف استعمار را تامین می کردند . با این وجود نیروهای مردمی با هدایت سپاه و با کمترین امکانات عرصه را بر ارتش تا بن دندان مسلح بعثی تنگ کردند و در شهرهای جنوبی بخصوص آبادان و خرمشهر مقاومت مردمی کم نظیر بود و در همان ابتدای تجاوز نقشه فتح چند هفته ای صدام را با شکست روبرو کرد .
    بنی صدر بعنوان رئیس جمهور و فرمانده کل نیروهای مسلح برخلاف نظر فرماندهان نظامی با دفاع در برابر متجاوز مخالف بود و ابلحانه می خواست دشمن را در عمق خاک خودی متلاشی کند و بدین جهت مدافعین جنوب با کمبود تجهیزات مواجه شده و از طرف دولت حمایت نمی شدند .
    با کنار رفتن بنی صدر عملیاتهای آزاد سازی آغاز شد و حملات رزمندگان اسلام پی در پی و کوبنده بود ادامه یافت ، عملیات فتح المبین سرآغاز حملات سنگین ایران بود که برخلاف انتظار دشمن توان نظامی بالایی را به نمایش گذاشت ، تاکتیکهای منحصر بفرد ، رزم شبانه  و در هم آمیختن رزم کلاسیک و نامنظم از خصوصیات این عملیات بود و به دنبال آن عملیات بیت المقدس به فاصله اندکی طراحی و آغاز شد .
    بررسی موقعیت دشمن در حوزه عمل این عملیات توان بالای رزم رزمندگان اسلام را بخوبی بر دوست و دشمن نشان داد و دشمن بعثی برتری ایران را با پوست و گوشت احساس کرد . کارشناسان نظامی غربی باور نمی کردند که نیروهای ایرانی بتوانند استحکامات قوی و پیچیده ای که در اطراف خرمشهر به دست کارشناسان اسرائیلی طراحی و  توسط عراقی ها اجرا شده بود را در هم شکسته و خرمشهر را آزاد کنند .
    از طرفی رود کارون مهمترین مانع طبیعی بر سر راه رزمندگان اسلام بود ولی ایمان به خدا ، توکل به ائمه و اتکا به توانمندی خودی باعث شد که بر این مانع هم غلبه کرده و راه خود را به سوی خونین شهر قهرمان بازکنند و حماسه ماندگار را بر سینه تاریخ کشور رقم زنند .
    با پیروزی در این عملیات ، ایران از نظر سیاسی در موضع برتر قرار گرفت و دشمن علی رغم حمایت قاطع اعراب و غربیها در موضع ناتوانی .
    ادامه جنگ مهمترین موضوعی بود که پس از عملیات بیت المقدس هم در سطح مسئولین نظام و رزمندگان اسلام مطرح شد که  تا به حال از زاوایای مختلف به آن پرداخته شده است ، هم در حوزه سیاست و هم نظامی گری که البته بیشتر از زاویه استراتژی سیاسی به آن پرداخته شده ولی بنده می خواهم این موضوع را از زاویه استراتژی نظامی و از دیدگاه نیروهای مسلح بررسی کنم .
    ببینید دوستان عزیز اگرچه پس از عملیان بیت المقدس برتری نظامی ما بر دشمن اثبات شد ولی دشمن بطور کامل توان خود را از دست نداده بود و تلاشهای سیاسی پس از آن برای تحمیل آتش بس (برای تقویت نیروهای بعثی) و حمله ارتش عراق پس از پذیرش قطعنامه 598 دلیل بر این مدعی هست . از آن گذشته بخشهای زیادی از سرزمین ما در جنوب و غرب و شمالغرب در اشغال بود و توقف جنگ بمعنای تایید اشغال و ماندگاری دشمن درخاک ما بود و از طرفی زمانی ما می توانستیم جنگ را پایان یافته اعلام کنیم که ماشین جنگی دشمن به کل از کار افتاده و توان بازسازی و ادامه جنگ را نداشته باشد که در آن مقطع آنطور نبود .
    شهرهای جنوبی و غربی ما در تیررس توپها و شهرهای مرکزی در تیر راس موشکهای او بود فلذا عملا ما مجبور به ادامه جنگ بودیم و البته عوامل سیاسی هم بر این دلایل اضافه شده و ادامه جنگ تا بیرون راندن کامل دشمن از مرزهای سرزمینی و تثبیت مرزها را ضرورت می بخشید .
    این را هم یادآوری کنم که دشمن ما اعم از رژیم بعث عراق و کشورهای مرتجع عرب منطقه و غربیها غرضشان از تحمیل جنگ نابودی کامل انقلاب اسلامی بود و به کمتر از آن راضی نبودند فلذا در آن مقطع فرصتی را می خواستند تا ماشین جنگی صذام را بازسازی کرده و جنگ را ادامه دهند و به هیچ عنوان توقف دفاع به نفع ما نبود گرچه بعضی از دوستان نادان علی رغم موافقت امام خمینی (ره) با دامه جنگ همصدا با دشمن شعار پایان دفاع را سر دادند .
    و اما یک نقطه : پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران بعضی از مسئولین وقت ، خیل عظیم بسیجیان را به بهانه سازندگی خرابیهای جنگ از خود راندند ، گرچه می توانستند از این نیروی توانمند و کارآمد در امر بازسازی هم استفاده کنند و با روشهای بسیجی بر مشکلات غلبه کنند که متاسفانه کشور را از این نعمت الهی محروم کرده و بر کسانی اتکا کردند که خود بعدها وبال گردن مردم شده و هنوز هم دست بردار نبوده و نیستند و در ادامه همان سیاست ارزش زدایی ، در دوران اصلاحات هم بعضیها همه توان خود را بکار گرفتند تا ارزشهای بجا مانده از دوران دفاع مقدس را به کل از جامعه بزدایند و دیدید چه ها که نکردند !
    امروز همان رزمندگان دیروز اداره کشور را در دست گرفته اند و می خواهند ارزشهای فراموش شده جنگ را دوباره زنده کنند تا مردم عدالت شیعی و علوی را لمس کنند ولی روشهای انقلابی و ارزشی با ذائقه بعضیها خوش نبوده و تلاش می کنند تا اقدامات دولت را سد کرده و از تجدید و احیا اسلامی که امام (ره) می خواست جلوگیری کنند و متاسفانه به اسم اسلام و مصالح کشور و مردم اینکارها را می کنند !
    فلذا ما باید هوشیار باشیم تا سره را از ناسره تشخیص داده و از بحران آفرینی گروههای مترود ملت جلوگیری کنیم که اگر دوباره قدرت را دست بگیرند انتقام ناکامی های خود را از همین مردم خواهند گرفت ، چنانچه الان اینکار را می کنند !
    شاید ثمرات دفاع مقدس از ذهنها پاک شده و تصویر غیر واقعی از دفاع مردانه ملت بر آن نقشه بسته ، بهمین جهت آثار و برکات جنگ را از دیگاه بنیان گزار جمهوری اسلامی برایتان نقل می کنم . این جملات را با تامل بخوانید .
    هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم.
    ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم.
    ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم.
    ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زده ایم.
    ‌ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم.
    ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم.
    ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم.
    ما در جنگ به مردم جهان خصوصا به مردم منطقه نشان دادیم علیه تمامی ابر قدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد.
    جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.
    جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست.
    جنگ ما جنگ فقر و غنا بود.
    جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.
    ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم.
    راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است؟!

    امام خمینی (ره)
    3/12/1367     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    پرهیزکار را می‌بینی که : آرزویش نزدیک ، لغزشهایش اندک ، قلبش فروتن ، نَفْسش قانع ، خوراکش کم ، کارش آسان ، دینش حفظ شده ، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است  . مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند .
    چند سال پیش اوایل دولت اصلاح طلبان ! دوستی داشتم که توی خانواده مذهبی بزرگ شده بود ولی جو اصلاحات او را هم گرفته و به گذشته خود پشت کرده و حتی سر مسائل اعتقادات مذهبی با خانواده اش درگیر می شد . این رفیق من نماینده جبهه مشارکت تو دانشگاه بود و اطاقشان تو خوابگاه پر بود از عکسهای مصدق و دیگر سران جبهه ملی از گذشته تا حال ! همیشه بر سر مسائل مختلف با هم بحث داشتیم که این بحثها ساعتها ادامه داشت ، ایشان آنقدر خود را درگیر مسائل سیاسی و حزبی کرده بود که وقت نمی کرد به درسهایش برسد بدینجهت در آستانه اخراج بود که با وساطت از آموزش دانشگاه برایش مهلت گرفتیم که عقب افتادگی اش را جبران کند ولی کو گوش شنوا از من اصرار و از او انکار که بابا هر چیز جای خود . درس و فعالیت سیاسی باید با هم باشد نه اینکه به خاطر یکی آن دیگری را رها کنیم ، بالاخره هم نتوانست ادامه تحصیل دهد .
    اینها را عرض کردم تا مقدمه باشد برای واکاوی و آسیب شناسی دوران اصلاحات .
    قبل از پرداختن به این مقوله شاید بهتر باشد نگاهی کوتاه داشته باشیم به  وضعیت کشور در اواخر دوران سازندگی .
    پس از پایان جنگ تحمیلی دولت آقای هاشمی بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ را سر لوحه برنامه های خود قرار داد و تمام توان خود را به کار گرفت تا پایه های اقتصاد کشور را از نو بسازد و یا آنهایی را که می توانست ترمیم کند ، این سیاست علاوه بر منافعی که عاید کشور کرد مضراتی را هم به دنبال داشت .
    عدم توجه به رفاه عمومی و اختصاص سهم عمده بودجه به بخشهای عمرانی ، نپرداختن به بخشهای فرهنگی و عدالت اجتماعی و حقوق مدنی و مهمتر از آن ظهور سرمایه داران جدید وابسته به دولت و احیاء رشوه خواری و تبعیضات در ادارات و ایجاد فاصله بین مردم و مدیران و تورم بالا و .... از معایب این دوران بودند که آقای خاتمی هم از این خلاهای بوجود آمده و نیز خواست عمومی مردم استفاده کرد و با شعار قانونگرایی وارد عرصه انتخابات شد .
    یادمه وقتی از اطرافیانم سئوال می کردم که چرا به آقای خاتمی رای می دهند ، می گفتند که ایشان سیدند و اولاد پیامبر و از خانواده حضرت امام خمینی (ره) که قصد دارند دست رانتخوران دولتی را کوتاه کرده و رفاه و آسایش را برای مردم به ارمغان بیاورند همان گمشده ای که به دنبالش بودند ولی دریغا که نمی دانستند اینها همه شعار هست و بس ، هرچه می گفتم که این آقایون همان دست پرورده های آقای رفسنجانی هستند و فقط تاکتیکشان عوض شده کسی باورشان نمی شد البته ناگفته نماند که در سالهای بعد رشته کار از دست یاران آقای رفسنجانی در رفت و دست پرورده های آقای رفسنجانی رودرویش ایستادند و شروع کردند به تخریب وجه ایشان در جامعه و افکار عمومی .

    دولت آقای خاتمی با اکثریت آرا رای آوردند ولی از این حمایت قاطع مردم نه برای جامه عمل پوشاندن به خواستهای مردم و شعاهای انتخاباتی شان بلکه برای کسب قدرت و تسلط بر اقتصاد کشور سوء استفاده کردند . یاران آقای خاتمی برنامه مشخصی را برای پیشبرد برنامه هایشان نداشتند و این مهمترین ضعف دولت ایشان بود حتی تا پایان عمر دولت هم یک برنامه مدون ارائه ننمودند .
    دولت آقای خاتمی در اقتصاد هم یک برنامه مدون علمی نداشت اگرچه با مسکنهایی تلاش کردند تا بر مشکلات اقتصادی فائق آیند اما اینان همه توان خود را بر جنگ و دعوای حزبی و سیاسی گذاشته بودن و برای بخشهای دیگر اهمیتی قائل نبودند .
    برخلاف کابینه قبلی کابینه اصلاحات همه سیاسی بودند مثل همان رفیق ما که افراط و تفریط می کرد اینها هم فقط به اصلاحات سیاسی چسبیده بودند و از دیگر بخشها خبری نداشتند .
    در دوران اصلاحات نه تنها مشکلات مردم کم نشد بلکه بر آنها افزون گشت با وجودیکه قیمت نفت بالا رفته و از آن بابت منافع زیادی نصیب کشور شده بود ولی تورم کمتر که نشد بلکه اجناس و کالاهای اولیه مورد نیاز مردم گرانتر شد ، آمار بیکاران همانند تورم سیر صعودی گرفت و رانتخواری علی رغم تذکرات رهبری و پیگیری هایش از دولت نهادینه شد و فاصله بین مردم و مسئولین بیشتر و بیشتر شد .
    برخلاف شعار مردمسالاری دینی که دولت اصلاحات می داد ، بی بند و باری و هرج و مرج در جامعه گسنرش یافت و بر اعقادات مردم ضربات مهلکی وارد شد . به بهانه تشنج زدایی در سیاست خارجی عزت انقلابی ملت رشید ایران خدشه دار شد تا جائیکه که دول غربی برای ما خط و نشان می کشیدند و بدتر از آن اینکه سیاست خارجی ما با اظهارات رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا و دیگر دول غربی دستخوش تغییرات می شد حتی از ترس اینکه ما را کشور غیر دمکرات بنامند قدم به قدم در برابر خواستهای آنها و به ضرر منافع ملی خودمان عقب نشینی کردیم و دلمان را به گفتگوی تمدنها و تعریف فلان مسئول غربی خوش کرده بودیم که آخرش هم دیدیم که همه جزء فریب و نیرنگ چیزی نبود .
    توطئه دشمنان را توهم نامیدند و مقابله با آن را ابلهانه و نجات کشور را فقط در سازش با آمریکا خلاصه کرده بودند و اصلاحات را نه برای پیشبرد اهداف کشور بلکه بمنظور ایجاد تغییرات بنابر خواست غربیها بنا نهاده و در آخر هم طرح براندازی نظام را سرلوحه برنامه های خود قرار دادند که متاسفانه تا به الان هم از آن دست برنداشتند .
    به نظر من خرابیهایی که دولت اصلاحات به بار آورد از جنگ تحمیلی هم بیشتر بود و سالها وقت و انرژی باید صرف ترمیم آنها شود . دولت اصلاحات گرچه در اجرای برنامه کشور کوتاهی کرد ولی در یک جهت موفق عمل کرد و آنهم ایجاد یک غول رسانه ای اعم از جراید و اینترنت بود که با استفاده از آن توانست ضعفهای خود را پوشانده و برای بار دوم هم از مردم رای اعتماد بگیرد و تا به حال هم با اتکا به این غول رسانه ای توانسته حیات خود را حفظ کند .
    حرف برای گفتن در این موضوع زیاد هست و حوصله خوانندگان کم فلذا می خواهم به موضوع اصلی بپردازم و آسیب جدی که از ناحیه اصلاح طلبان بر این کشور وارد شده .
    در بحثهایی که با آن دوستم داشتیم من ازشان گلایه می کردم که چرا برای پیشبرد برنامه های خود دست به دامان غربیها می شوند مگر نمی دانند که در طول تاریخ هیچ وقت نشده که آنها (غربیها)کاری را که به نفع مردم ما باشه انجام داده باشند و نمی ترسند که در دام آنها گرفتار شده و روزی منافع کشور را با منافع آنها گره زده و همه چیز را خراب کنند ؟ و رفیقمان می گفت ما از سازمانهای بین المللی (بخوانید غربی) داریم به نفع خودمان استفاده می کنیم وداریم اونها را فریب می دهیم و چراغ سبز ما تاکتیکی بیش نیست و من هرچه برایشان دلیل می آوردم که بابا اونها از شما خیلی زرنگترند و می ترسم از شما برای نابودی انقلاب و اسلام و کشور استفاده کنند به گوشش نمی فت که نمی رفت .
    حالا پس از گذشت 10 سال از آنروزها متاسفانه پیش بینی های من به وقوع پیوسته و هر روز شاهدیم که بعضی از کارگزاران اصلاحات عزت خود را به اندک بهایی فروخته و منافع کشور و مردم را در خطر می اندازند . دیروز عبدی ها و امروز موسوی و بوترابی و در آینده نمی دانم دیگر چه کسانی پرونده سیاه ساده لوحی و ندانم کاریشان رو می شود .
    یادمه در زمان دولت اصلاحات مقام معظم رهبری با درایت نقشه شوم استعمار را برای کشور شناخته و مکرر به مسئولین یاآوری می کردند که دشمن بیکار ننشسته و دارد بر علیه ملت ما توطئه میکند و مردم از شما نخواهند بخشید که با ندانم کاریتان منافع کشور را به خطر بیاندازید ولی همین آقایون با شانتاژ تبلیغاتی آن را توهم می انگاشتند !
     یک سئوال : در برابر سئوال ذهنهای نگرانی که هر روز شاهد برملا شدن خیانت شما به کشور و ملت هستند چه جوابی دارید بدهید ؟! تا کی می خواهید با مظلوم نمایی و با هیاهو و سیاسی و متشنج کردن فضای جامعه سرپوش بر اشتباهات فاحش خود بگذارید ؟!  پس کی می خواهید از گذشته خود عبرت بگیرید و با مردم روراست و صادق باشید و دست از تخریب دولت منتخب مردم بردارید و تا کی به خودتان اجازه می دهید  تا مردم را بازی دهید ؟! شما که دولت و مجلس و تمام بودجه و امکانات کشور در دستتان بود برای مردم چه کردید که دوباره انتظار دارید ملت به شما اعتماد کنند ؟؟!!
    اخبار مرتبط : بازداشت رئیس پرشین بلگ



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    نشانه های پرهیزکاران : مردم را با لقب‌های زشت نمی‌خواند ، همسایگان را آزار نمی‌رساند ، در مصیبت‌های دیگران شاد نمی‌شود و در کار ناروا دخالت نمی‌کند واز محدوده حق خارج نمی‌شود .
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    در چند روز گذشته یک طیف خاص که همیشه موجودیت خود را در بحران یافته و از آن طریق ارتزاق می کنند حرکات و رفتارهای تنش زایی را در دانشگاه امیر کبیر شروع کرده اند . به نظر میرسد این نوع هنجار شکنی ها در قالب یک پروژه ی برنامه ریزی شده دنبال میشود . تحریک زنان به بهانه روز جهانی زن و در ادامه کارگران و معلمان به بهانه مطالبات صنفی ، همه و همه بمنظور دستیابی به منافع سیاسی برنامه ریزی و اجرا می شود . این نوع پروژه ها در سالهای گذشته هم اجرا شده و در بعضی از مواقع هم برایشان سودبخش بوده ولی در این موقعیت استفاده دوباره از آن و بخصوص حوادث پس از آن نوعی خودکشی سیاسی محسوب می شود که نشان از بی سامانی در اردوی اصلاح طلبان است .
    دانشگاه امیر کبیر از جمله دانشگاههایی هست که دفتر تحکیم وحدت از آن استفاده ابزاری کرده و منافعی گروهی خود را در آن دنبال می کند . من نمیخواهم مطالب موهن نشریاتی که تحت لوای انجمن اسلامی منتشر می شود را در اینجا بیاورم و از بیان محتوای آن شرم می کنم که گروهی به ظاهر مسلمان ، مسلمات اسلامی را زیر سئوال ببرد و باز هم ادعای مسلمانی کند ولی ذکر چند نکته را در این باب ضروری میدانم .

    1- همانطور که عرض کردم این گروه همیشه به دنبال بحران آفرینی بوده و با بحران توانسته سرپا بماند و اینک برای تصاحب قدرت از هر وسیله ای حتی توهین به مقدسات مردم نیز استفاده می کند .
    2- قبل از توزیع نشریه ها یکی از اعضای دفتر تحکیم وحدت شاخه علامه در مصاحبه ای با سایت روزنا (وابسته به روزنامه اعتماد ملی) با ناشیگری خبر انتشار آنها را و همینطور برخورد بسیج دانشجویی با سر دبیران این نشریات را گفته است . سئوال این هست که چطور قبل از توزیع ، آقایان وقایع بعد آن را پیش بینی کرده اند ؟؟!!
    3- بعد از توزیع نشریه ها ، دانشجویان دانشگاه امیر کبیر به عنوان اعتراض به این عمل شنیع تحصن کرده و به دنبال آن دانشگاههای دیگر تهران به جمع متحصنین پیوستند . با گسترش موج اعتراضات دانشگاههای سراسر کشور هر کدام به نوعی انزجار خود را از این عمل ابراز کردند .
    4- ادبیات بکار رفته در این مقالات خط سیر نویسندگان و سر منشاء آن را روشن می کند و در واقع اینها همان حرفهای سروش و دیگران را با ادبیات توهین آمیز بیان کرده اند .
    5- وقتی دیدند که پروژه شان شکست خورده و با هوشیاری دانشجویان نقشه شان نقش بر آب شده سریع تغییر موضع داده و چاپ و توزیع نشریه ها را به نهادهای دیگر دانشگاه نسبت دادند که این تاکتیک در نوع خود از احمقانه ترین تاکتیکهاست چرا که دانشجویان هم از اونها و سوابقشان مطلع هستند و هم از عملکرد نهادهای فعال دانشگاه اطلاع کافی دارند و مطمئنا از این افتراء هم سودی نخواهند برد . شاید با اینکار میخواستند مثل گذشته مظلوم نمایی کرده و فریاد وا مظلوما سر دهند که آره می خواهند ما را از صحنه بیرون کنند و برای همین بر علیه ما توطئه چیده اند ! و شاید هم میخواستند گندکاری شان را به مرور زمان پاک کنند و از این تهمت به عنوان فرصت استفاده کرده اند .
    6- این آقایان در نشریاتشان از خفقان حرف می زنند و خیال می کنند مردم هم باورشان میشود ؟! آخر کسی نیست به اینها بگوئید : مرد ناحسابی اگر خفقان و اختناق در کشور حاکم بود تو و امثال تو جرات نمی کردند به اعتقادات 70 میلیون نفر توهین کنند !
    7- این گروه فریبکار از هر مسئله کوچک استفاده ابزاری کرده و به نفع خود تصاحبش میکنند و حالا هم اجرای طرح امنیت اجتماعی را علم کرده و می خواهند از احساسات جوانان سوء استفاده کنند ولی به نظرم اینگونه استفاده های ابزاری سودی نصیبشان نخواهد کرد .
    8- هر گروه و حزبی برای خود معیارهایی و استراژی دارد و بر مبنای آن فعالیت می کند ولی بررسی عملکرد اینها در چند سال گذشته نشان می دهد که از هیچ معیاری تبعیت نکرده و بر هر موج سوار می شوند و تنها هدفشان غصب قدرت هست حتی وقتی شعار مردمسالاری می دهند نه برای مردم که به نفع خودشان استفاده ابزاری از آن می کنند تا جائیکه آقای خاتمی هم بعد از ریاست جمهوری از دوستان شان گلایه داشتند که مسیر اصلاحات را به نفع خود منحرف کرده و نتیجه ای جز سرخوردگی برای اصلاح طلبان به ارمغان نیاوردند .
    9- کدام آدم دلسوز مردم می آید و در آخرسال تحصیلی و در نزدیکی زمان برگزاری امتحانات مدارس را تعطیل کرده و دانشگاهها را به آشوب می کشد ؟ بنابه به مثل معروف چرا به خاطر دستمالی قیصری را به آتش می کشید ؟! شماها فکر می کنید مردم در خوابند و رفتارها و تناقضات رفتار سیاسی شما را نمی بینند ؟
    در هرصورت اگر برای مردم ارزشی قائل هستید ! دست از اینکارها برداشته و منافع مردم و جامعه را بر منافع حزبی خود مقدم بشمارید و در برخوردتان با مردم ، مخصوصا دانشجویان آگاه صداقت داشته باشید و سعی نکنید آنها را فریب دهید و این را هم بدانید که مردم از رفتارهای شما خسته شده بودند که ازتان روی برگردانده و به گروه رقیب شما رای دادند .

    والسلام علی من اتبع الهدی



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    مبانی آزادی اسلامی و تفاوتهای آن با آزادی غربی

    مقدمه:

    آزادی به ظاهر مفهوم نوظهوری است که در کشورهای غربی ابداع و رشد و نمو یافته و به عنوان یک کالای ارزشمند به دیگر کشورها عرضه شده است ولی در واقع آزادی در مکاتب و ادیان الهی و در متن دین نهفته است ولی اندیشمندان دینی مجال پرداختن به آنرا نداشته و یا با نگاه تیز بین از نهاد دین استخراج نکرده اند و بدینجهت آزادی با تعریف غربی گسترش بیشتری یافته و توسط افکار عمومی پذیرفته شده است .

    در دهه های 40 و 50 که افکار التقاطی جاپای خود را در اندیشه های روشنفکران اسلامی پیداکرد ، اندیشمندان اسلامی برای مقابله با التقاط در دین و تحریف حقایق آن برخواسته و دشمنان بیدار و دوستان غافل را از خطر التقاط برحزر داشتند . در این میان یکی از مفاهیمی که در مراکز علمی دین و دینگرایی را به چالش کشید همین فراورده غربی ( آزادی) بود که روشنفکران ما به علت عدم شناخت صحیح و دقیق از دین و آزادی عجین شده در بطن آن در برابر این پدیده موضع مناسبی اتخاذ نکرده و بعضی بدون توجه به مفهوم آزادی ، موضع انفعالی را برگزیده و تعدای شیفته ظواهر آن شده و به دین و عقاید خود پشت کردند و عده ای هم آن را در تضاد با دین دانسته و نفی اش کردند . البته اندیشمندانی هم بودند که نگاه واقعگرایانه ای به این کالای غربی داشته و با شناخت درستی که از دین داشتند آزادی غربی را به چالش کشیدند . به نظر من استاد مطهری این اندیشمند کم نظیر و معلم فرزانه بهترین شیوه را در برابر پدیده آزادی غربی داشته اند و علاوه بر نقد منصفانه مفهوم آزادی غربی ، آزادی را که با دین عجین شده بود استخراج نموده و در برابر مفهوم غربیش علم کردند .

    ولی به نظر می رسد عدم بررسی دقیق و علمی این مفهوم و برخورد انفعالی اندیشمندان در حوزه های نظری و حکومت در حوزه عمل و نیز تلاش همه جانبه کشورهای غربی که قصد دارند تا با تحمیل آزادی خود خوانده خود ، نیات پلید و غیر انسانی شان را بر دنیا حاکم کنند ما را و اعتقادات ما را به چالش کشیده است . پس لازم است تا ابعاد آزادی از دید اسلام برای افکار عمومی تبیین شده و آزادی غربی نقادی گردیده و نقاط ضعف آن روشن شود .
    وقایع اخیر ( مبارزه با مفاسد اجتماعی و اهانت به اسلام و مسلمین در دانشگاههای امیر کبیر و هنر ) مرا برآن داشت تا مفهوم آزادی اسلامی را در حد توان خود تبیین کنم و امیدوارم برای اهل تحقیق مفید فایده باشد انشا الله

    مبانی آزادی اسلامی و تفاوتهای آن با آزادی غربی :

    از دید اسلام آزادی حقی است خدادادیکه نباید از انسان سلب شود و نیز از لوازم رشد و تعالی او برای رسیدن به تکامل است .
    آزادی در کنار تربیت و امنیت مفهوم کلی و بنیانی را از اسلام ارائه می دهد که زندگی دنیوی و اخروی او را تضمین می کند . تربیت برای شکوفا شدن استعدادهاست و امنیت و آزادی تضمین می کنند تا فرد بدون مانعی به رشد و تعالی خود ادامه دهد .
    بنابراین آزادی بدان معناست که هیچ مانعی برای رشد بشر وجود نداشته باشد حالا این مانع درونی و یا بیرونی باشد فرقی نمی کند . بر همین مبناست که برخلاف غربی ها که آزادی را در عرصه اجتماع و سیاست صادق می دانند ، اسلام آزادی معنوی را مقدم بر آزادی اجتماعی می داند و علی رغم اینکه بر آن بخش هم تاکید فراوان داشته ولی ریشه آن را در خود فرد و رهایی او از قید و بندهای بندگی و اسارت می انگارد .
    آزادی به مفهوم غربی انسان را در اجتماع صاحب اختیار می داند و برای او محدویتی قائل نیست مگر حد آزادی دیگران ، فلذا می بینیم قوانین سخت و پیچیده ای را برای حفظ و استحکام آزادی اجتماعی وضع می کنند ولی با این همه قوانین و تدابیری که اندیشیده شده می بینیم آزادی در همان کشورهای به اصطلاح مهد آزادی در معرض تهدید است چرا که ریشه دار نبوده و مفهومی که دارای بن و اساس نباشد در برابر تند بادهای مخالف سر خم فرود می آورد . شاهد مدعی محدویتهای است که پس از حوادث 11 سپتامبر در جامعه آمریکا ایجاد شده و آزادی شهروندان آمریکایی را در مخاطره انداخته است و یا کشتارهای دسته جمعی که هر از چند گاهی جامعه آمریکایی را در ترس و وحشت فرو می برد .
    ولی در اسلام آزادی اجتماعی ریشه دارد و ریشه آن آزادی معنوی است که از تعالیم الهی و فطرت پاک انسانها سرچشمه می گیرد  . آزادی معنوی یعنی رستن انسان از تعلقات درونی که او را در بند کرده و آزادگی او را سلب کرده است . انسانی که به مادیات و شهوات زود گذر دنیوی وابسته هست مجال آزاد اندیشی را نداشته و در اجتماع هم ، همان اسارتها گریبانگیر اوست و اجازه نمی دهد تا آزادی واقعی را بدست آورد . انسان متقی وارسته که خود را از قید و بندهای درونی رها ساخته توانایی مقابله با ظلم ستم را داشته و در برابر ستمگران قد علم می کند ولی انسان غربی در بندهای درونی گرفتار است و با کوچکترین تندی از جانب زورمداران از خواستهای خود دست برمیدارد . در طول تاریخ انسانهای آزداه تاریخ ساز بوده و توانسته اند مسیر زندگی مردم را تغییر دهند ولی انسانهای دیگر در سایه رشادت همین مردان شجاع نفس کشیده و  هر قطعه تاریخ که آزادگان در آن بروز و ظهور نداشته اند استبداد و استکبار بر جوامع سایه افکنده است .
    انسانی که در بند مادیات باشد توان مقابله با ظلم و ستم و بدست آوردن آزادی اجتماعی را ندارد و چون غربیها به این اصل مهم توجه نکرده اند تا به حال نتوانسته اند به آزادی اجتماعی ایده آل هم دست بیابند .
    روح های بزرگ تربیت یافته مکاتب الهی می توانند خود و دیگران را از قید و بنده آزاد کرده و دنیایی آزاد و همراه با آسایش و آرامش را به ارمغان بیاورند .
    مفاهیمی چون تقوا ، زهد ، عدالت ، عفت و پاکدامنی ریشه در آزادمنشی انسانها دارد . انسان در برابر عواملی که درون او را به اسارت می کشاند و او را ضعیف و خوار می کند باید طغیان کند و خود را از دست آنها رها سازد و آزاد بودن و آزادگی خود را به اثبات برساند . این انسان ،آزادی واقعی را تجربه کرده و در اجتماع هم آزادی اجتماعی و حقوق دیگران را محترم می شمارد ولی انسان خود محورِ خودپسند همه چیز از جمله آزادی را بر محور منافع خود می سنجد و آن را که خلاف خواستهای نفسانی خود است نفی می کند .
    انسان در بند شهوات وقتی وارد اجتماع می شود آزادی را در بی بند و باری می یابد یعنی فراغت از هرگونه قیدی که او را مقید می کند تا به منافع خود دست نیازد و منافع او هم ریشه در نفسانیات و در واقع قیود درونی دارد و در اصل او که زندانی تن است در اجتماع هم خود را در زندان می بیند فلذاست که ساختار شکنی می کند و هنجارهای جامعه را به نفع خود تغییر می دهد .
    از دید اسلام انسان کاملا آزاد آفریده شده تا حدی که در انتخاب دین نیز آزاد است و این خود از افتخارات اسلام است که پذیرش دین را نه از راه تقلید بلکه با تحقیق و تفحص توصیه کرده و بر آن پافشاری می کند البته این بدان معنا نیست که بعد از پذیرش دین به لوازمات آن ملزم نباشیم .

    پی نوشت :

    چند سالی است که تعدادی از دوستان جاهل و ناآگاه با برداشت غلط از آزادی و بعضی هم با سفسطه و مغلطه و التقاط تلاش دارند تا ساختار شکنی کرده و بنیانهای دینی جامعه را متزلزل کنند گرچه با اقدامات آنها خدشه ای بر اعتقادات و ایمان مردم وارد نشده و ملت دیندار و ولایت مدار ایران اسلامی دست از اعتقادات راسخ خود برنخواهد داشت ولی جای بسی تاسف است که این گروه اندک به خود اجازه داده تا از آزادی که برمبنای کومت دینی بوجود آمده افکار و عقاید خود را بر اکثریت تحمیل کرده و فکر جمعی آنان را به تمسخر گرفته و انگ عقب ماندگی بر آنها بزنند . اینگونه افراد اطلاع دقیقی از مفاهیم اسلامی نداشته فلذا در برابر مفاهیم به ظاهر زیبای وارداتی دست و پای خود را گم کرده و زود تسلیم می شوند و در کمال جهالت خود را عاقل و دیگران را غافل می پندارند و بسی جای تاسف است حالا که اندیشمندان غربی به اشتباهات خود پی برده و تلاش می کنند با الگو برداری از اسلام آسیبهای خود را ترمیم کنند ، در کشور خودمان هستند کسانی که با طناب پوسیده سیاستمداران غربی در چاه غفلت آویزان می شوند .



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   136   137   138   139   140   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی