• وبلاگ : پايگاه تحليلي( فصل انتظار)
  • يادداشت : آقاي شهردار؛ در حسرتي؟!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 1 نظر
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ميدانم رفقا رفتند تا ما بمانيم// اما ماندنمان زنجير هايي بافت بر پاهايمان//غم خوردن براي مظلومين تنها اشکهايي که به تصوير خبرگزاريها ريخته شد// واما چرا پاهاي ما باز نشد؟؟ بالهايمان بسته ماند؟؟ اينک بپرس از فرشته ها چگونه پرواز را آموختند...در گوشي اين فرشته اخري ميگويد... حاج قاسم ها احمد کاظميها بودند و مدير و فرمانده بودند اما بنده خاضع و مرد ميدان و مطيع ولايت و خادم خاضع بندگان خوب و مومن خدا...راستي چهکساني صفت کاظمي وسليماني ها را دارند؟؟ من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شهردار؟؟؟؟ رئيس م..رئيس ج...بچه هاي بالا؟ بچه ارزشي ها...؟کي کداميک از ما.؟ حاج باقر هم بايد ببينه توي ناجا چهکرد که خدااز دوستانش جداش کرد و به پاکباني و شهرداري سوقش داد..........ما هم بايد ببينيم چه کرديم که تازانو توي گلو لاي دنيا گير کرديم.....همين