سفارش تبلیغ
صبا ویژن







نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه ‌هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیت ‌های خودتان را به ‌کار بگیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید. مقام معظم رهبری امام خامنه ای(حفظ اله)  (1392/11/23)

در تاریخ انقلاب اسلامی ایران روسای جمهوران زیادی آمدند و رفتند بعضی از آنها توانستند وظیفه انقلابی مردمی خود را با اقتدار و احترام به اتمام برسانند، بعضی ها هم یا شهید شدند یا قهرمان شدند یا فراری و خائن شدند و نیز رئیس جمهورانی هم بودند که یا بی آبرو شدند و مُردند و یا اینکه مُردند و آبرویشان هم رفت.

آقای روحانی نانی بود که آقایان رفسنجانی و خاتمی در سفره مردم ایران گذاشتند مردم تا زنده اند آنها را نمی بخشند زشتی عمل آنها در قبال تحمیل آقای روحانی به ملت ایران کمتر از زشتی قرارداد ترکمانچای نبود تحمیل حسن روحانی توسط این آقایان سیلی به آزادی و حُریت ایرانی بود، سیلی به انقلاب و ارزش های اسلامیِ بود.

آقای روحانی فکر می کند آقایان رفسنجانی و خاتمی با آن همه قلدری و دیکتاتوری جز عقب انداختن تحقق اهداف انقلاب کاری دیگری انجام دادند؟ خیر، این آقایان نئولیبرالی وقتی یقین حاصل کردند با رسانه های داخلی و خارجی خودشان می توانند مردم را در ناآگاهی نگه دارند رای به براندازی دادند، و برای این کار به یک دیکتاتور مثل آقای روحانی نیاز داشتند دیکتاتوری که می دانستند به محض قدرت گرفتن، علیه انقلاب سرکشی خواهد کرد، که کرد ناآگاهی مردم نیاز همیشگی آنها برای به قدرت رسیدن است.

بعد از سال 1368 طیف خاص رفسنجانی ها بلافاصله قدرت را در قوه اجرائی ریاست جمهوری اسلامی ایران به دست گرفتند نود درصد آن جوانان، همین دولتی های پیرمرد امروز هستند که تمامی نسخه های اقتصادی شان را نسخه های نئو لیبرالی قرار دادند و همین حلقه دقیقا امروز سر پلِ تمام ساختار اقتصادی ایران شده است، تحت عنوان دولتی شدن بخش زیادی از کارخانه های ما دولتی شد و مدیریت اش دست اینها افتاد.

بعضی از همین مسئولین در سخنرانی های خود نابودی ارزش های انقلاب را در قالب دوستی و خیرخواهی مردم بیان می کنند و با رسانه های زنجیره ای خود در داخل و خارج کاندیداهای واقعی را بدنام می کنند و افراد مسئله دار را به قدرت می رسانند

سی سال است تفکر فاسد این افراد قدرتمند به مانع اصلی تفکر انقلابی و روحیه جهادی تبدیل شده و امروز این تیم بدترین گونه های مدیریتی را اجرائی می کند از بازار بی در و پیکر ارز و گرانی های وحشتناک و تورم های فلج کننده که این روزها فاجعه آفرین شده است.

راز انتخابات و تغییر رئیس جمهوری در ایران رازی است که به این زودی ها برملا نمی شود، چرا، چون وارثین نئولیبرال ها عمدتا تندروهای چپ دیروز یا نیروهای خودسر اول انقلاب هستند و یا غیر انقلابیون مسئله دار شامل اصلاحاتی ها، احمد باطبی ها و کارگزارانی ها و اعتدالی ها هستند، همگی اینها میراث آقایان رفسنجانی و خاتمی اند که برای حذف انقلاب و تشکیل دولتی لیبرالی به سبک اروپائی، قوه اجرائی کشور را در جهت مخالف اهداف انقلاب بر کشور مسلط کردند، آقای روحانی آنها را باور کرد و سنگ بنای دولت لیبرالی را گذاشت ولو تحت لوای راه امام و انقلاب، حالا آقای روحانی اگر به ولی نعمتان خودش متهم نشود این راز را حفظ خواهد کرد.

 روحانی دو راه بیشتر نداشت یا انقلابی بودن و یا آموختن راه بازی نئولیبرال ها ، روحانی راه دوم را انتخاب کرد، اینها همه میراث آقایان رفسنجانی و خاتمی است پس چه باک چند صباحی هم روحانی دیکتاتوری کند او به آخر خط رسیده و خودش هم خبر ندارد اینها به عقل روحانی نمی رسید این انها بودند که سنگ بنای دولت لیبرالی را در ایران بعد از انقلاب گذاشتند ولو تحت امر سفات خانه های انگلیس و نفوذی های داخلی، روحانی تا سه سال دیگر همین منطق، همین مسیر و همین هدف را در کشور دنبال می کند چون توان کابینه انقلابی را می داند و این می تواند بهانه ای برای ناشایستگی هایش باشد.

آقای روحانی ادعا می کند زبان دنیا را می داند در حالی که او هیچی نمی داند چون در مذاکره با آمریکا این اهداف آنهاست که تعیین کننده است نه شیوه لبخند زدن در جنگ دیپلماسی

رگ حیاتی آقای روحانی، اصلاحاتی ها و کارگزارانی ها هستند این آنها بودند که این تشکیلات را سازمان داداند و روحانی را به شهرت و قدرت رساندند و رئیس جمهور بودن چیز خوبیست چون اجازه میده خصلت های ناشایستی که طبیعت برای یک آدم در نظر گرفته را مخفی کند.

آقای روحانی بعد از پیروزی در انتخابات بیش از نود درصد از وزارتخانه‌ها و بدنه اجرایی دولت خود را به کسانی سپرد که در سال 88 به واشنگتن رفتند و خواهش کردند ایران را بیشتر تحریم کنید، وقتی تفکر یک رئیس جمهور و معاونان و وزرا و کابینه اش شبیه تفکر نئولیبرالِ بروکراتی غربی در بیاد، هویت ایرانی خودشان را فراموش می کنند و همیشه منتظر می مانند تا آنها برایشان فکر کنند و تصمیم بگیرند آونوقت نه یک آمریکا اروپائی شمرده می شوند و نه یک ایرانی، نه آن هستند و نه این، تبدیل می شوند به یک موجود بی خاصیت، بی هویت و ذلیل که رئیس جمهور مسئولش است.

قدم گذاشتن در راهی که دولتمردان اصلاحات و سازندگی رفتند و نسبت به ارزش‌های انقلاب بی ‌توجهی کردند عاقبت خوشی ندارد و تا زمانی که این لیبرال ها تحت عنوان اصلاح‌ طلب و کارگزارانی و اعتدالی و هر اسم دیگر و با این تفکر در کشور نفوذ و قدرت دارند نمی ‌توان برای کشور کاری کرد، مگر می شود مسئولان لیبرالی را سر کار آورد و توقع فیش های نجومی و رانت خواری را نداشت، اینها سهم ویژه ای در دولت دارند، هرگونه نقد از دولت را معادل با تخریب و هرگونه انتقاد را با فحاشی و فرافکنی پاسخ می دهند امروز تمام مشکلات اقتصادی ما در اثر حاکم شدن این تفکر دولت است که 90 درصد مدیران ما را شامل می‌ شود.

برای موفقیت در هر کاری انگیزه لازم است و دولت روحانی فاقد انگیزه لازم است، یک موش اگر در کنار رودخانه ای بزرگ هم قرار بگیرد فقط می تواند شکم کوچک خود را پر آب کند، اینها در زندگی خودشان هیچوقت به ندای وجدانشون گوش نکرده اند، یک عمر الکی آقائی کرده اند، همیشه در راس مجلس نشسته اند، بد عادت شده اند طوری حرف می زنند که انگار بنده پاک و مُطهر خدایند و بقیه مردم گناهکار، لذا هیچگاه اشتباهات خود را نمی پذیرند.

در کشور ما همواره شبه روحانیان و سیاستمداران منفعت طلبی هستند که بر نادانی و ناآگاهی مردم در زمان انتخابات دامن می زنند و به قدرت رسیدن روحانی نتیجه خستگی مردم غفلت و رقابت سیاسیون با یکدیگر بود

در درون آقای روحانی یک دیکتاتور پنهان شده و این دیکتاتوری با وجود ایشان عجین شده است، هر چند ایشان می گوید با دیکتاتوری مخالف است، ولی وقتی ایشان به نیمی از ملت ایران که به تفکر ایشان رای نداده اند توهین می کند و آنها را ترسو و بزدل و کاسبان تحریم میخواند یک دیکتاتور است و وقتی از آنها عذر خواهی می کند یک دیکتاتور ذلیل شده است.

ملاک برتری انسانها چیست؟ مگر جز این است که خداوند انسانها را بر اساس ایمانشان نسبت به یکدیگر برتری می دهد، پس چرا این لیبرال ها و انقلابی های پاره وقت باید روحیه جهادی و تفکر انقلابی را کنار بگذارند، چرا از سپاه و بسیج و جهاد خودکفائی و غیره یاد نمی گیرند، عقب ماندگی های دویست و پنجاه ساله نظامی و صنعتی و دفاعی ایران که پادشاهان قاجار و پهلوی و سفارتخانه های سلطه گر جهان علیه صنعت دفاعی ایران به مردم مظلوم ایران تحمیل کرده بودند چیزی نبود که بتوان در عرض سی سال بعد از (دفاع مقدس) به آن دست یافت، همه اینها در اوج تحریم های ظالمانه و نفس گیر آمریکا و به مدد وعده الهی با اراده بچه های مومنِ انقلابی در فداکاری خون پاک شهدا به تحقق رسیده است.

اکثریت مسئولین درون دولت آقای روحانی افرادی فرصت طلب هستند که اوایل انقلاب هم ادای انقلابی ها را در می آوردند و همین که امام راحل فوت کردند چرخش 180 درجه ای دادند، اینها فهمیدند که نمی توانند یک مسئول انقلابی باشند چون به محض اینکه به قدرت و ثروت رسیدند مثل مار پوست انداختند و از بچه های انقلابی و جریان واقعی اصولگرایی در برجام انتقام گرفتند، در نظر اینها مردم ایران بی سوادهایی بودند بزدل و بی شناسنامه و لبو فروش که توامان باید در جایگاه تماشاگرانِ بی خبر از همه جا آن نمایش تلخ و تراژیک مذاکرات در پشت اتاق های گفتگوهای محرمانه را مشاهده می کردند و همین گفتگوهای محرمانه بود که خود به خود، حق مردم ایران را از سرنوشتشان حذف کرد.

بهترین نعمت ها معرفت است و بدترین ذلت ها جهالت، ما باید برای درک وقایع سیاسی در هر جامعه ای اول خود آن جامعه را بیاموزیم و بفهمیم ، چرا ملت ایران تاوان بعضی رئیس جمهوران غیر انقلابیِ و بی درایت را به خاطر یک رای اشتباه پس داده است، چرا مردمی که هیچ نقطه مثبتی در چهار سال از آقای روحانی ندیده اند باید دوباره به ایشان رای بدهند، آقای روحانی نماد یک رای اشتباه بود که بر موج اشتباهات دولت قبل از خود سوار شد ولی هیچ برنامه مدونی برای اداره کشور در سر نداشت الا مذاکره با آمریکا.

مردم ایران اینک خسته و زخمی از سیاست های دولت روحانی، تفکر این دولت را سم مهلک ما می توانیم و خود باوری جوان ایرانی می دانند و این تفکر را هزاران برابر از تحریم ها و ارتش آمریکا خطرناک تر‌ می دانند

لیبرالیسم و سکولاریسم دو اصلی است که دولت روحانی با آن حکومت می کند و ای کاش تفکر دولت روحانی از لیبرالیسم با تحقیق بود نه تقلید، که اگر با تحقیق بود قابل اصلاح بود، تفکر برجامی آقای روحانی برای این شکست خورد تا پندی باشد برای مردم ایران تا بدانند قدرت ویرانگر یک رای اشتباه خیلی خسارت بارتر از صد جنگ باخته است.

این دولتیان با درک ناصحیح و سطحی از مذاکره با سلطه گر و متجاوز، به ملت آدرس اشتباه دادند و اکنون خود مردم باید به این آگاهی برسند که حل مشکلاتشان از طریق نگاه به خارج و اعتماد به کدخدا قابل حل نیست و همانطور که امام راحل با وجود مخالفت شان به بنی صدر برای رئیس جمهوری، ولی به خواست ملت و خواص آن زمان تن دادند تا در نهایت ملت به این بصیرت برسند که بنی صدر منافقی بیش نیست، همان طور الان این مقام معظم رهبری هستند که قدرت انقلاب را در بصیرت مردم ایران قرار داده اند و تا بصیرت مردم بالا نرود و ندانند چرا طرفداران سینه چاک  دیروز روحانی امروز به دشمنان هتاک و دریوزه او تبدیل شده اند محال است بتوانند یک رای درست و آگاهانه بدهند.

ریشه تعصب در جهل است و ریشه دانش در بصیرت، و اولین شرط رسیدن به بصیرت برای یک ملت خودباوری و خود آگاهی ست، مردم ایران نسبت به شش سال قبل یقینا شش سال پخته تر شده اند و نباید دنبال کسی غیر از خودشان برای مقصر وضعیت اقتصادی این روزها باشند، این نتیجه رای آنهاست که به خودشان برگشته است.

امروز تفکر لیبرالی آقایان خاتمی و هاشمی و روحانی به زیر خروارها خاک رفته و تفکر این افراد مفلوک و سازشکار در پس خانه ها و قصرهای ویلائی چند ده میلیاردی خود در هراس از گسترش تفکر انقلابی جوانان ایرانی به خود می لرزد

جایگاه یک انسان را ایمانش تعیین می کند، نه نژاد نه مقام و نه ثروت، برای آنکس که ایمان واقعی دارد توانگری و فقر دو روی یک سکه اند، یک نفر رئیس جمهور یا وزیر یا ژن خوب است و دیگری یک راننده تاکسی یا لبو فروش و بی سواد، اما نزد خداوند تنها انجام درست و کامل وظیفه ای که خداوند بر دوش هر کدام از انسان ها نهاده مهم است، ارزش آدمی به عملکرد اوست نه مقام و رتبه ظاهری و یا ثروتش، چون ثروت واقعی هر انسانی هم میزان اخلاص اوست چیزی که فقط خداوند به اندازه آن واقف است.

امروز تفکر لیبرالی آقایان خاتمی و هاشمی و روحانی به زیر خروارها خاک رفته و تفکر این افراد مفلوک و سازشکار در پس خانه ها و قصرهای ویلائی چند ده میلیاردی خود در هراس از گسترش تفکر انقلابی جوانان ایرانی به خود می لرزد و بمب روشن تفکر انقلابی و روحیه جهادی این عصای موسی و دم عیسی هر روز پر فروغ تر می شود.

مردم ایران اینک خسته و زخمی از سیاست های دولت روحانی، تفکر این دولت را سم مهلک ما می توانیم و خود باوری جوان ایرانی می دانند و این تفکر را هزاران برابر از تحریم ها و ارتش آمریکا خطرناک تر‌ می دانند، این تنها خود مردم ایران هستند که می توانند به خودشان کمک کنند تا از این بی برنامه گی اقتصادی و وضعیت خراب معیشتی خودشان را بیرون بکشند و آن هم رای درست و آگاهانه به افراد ساده زیست انقلابی و مردمی در همه انتخابات هاست.

تفکر انقلابی از همه بمب های اتمی برای آمریکائیان خطرناکتر است آنها خود می دانند طرفشان در ایران چه کسانی هستند چه می خواهند و چطوری به آن می رسند

احترام هر انسانی در بین مردم بستگی به هویت آن فرد دارد و هویت ما به دو چیز است مذهب و ملیت، یک سخنران خوب عمدتا نمی تواند رئیس جمهور خوبی هم باشد باید به سوابق افراد نگاه کرد، مناظره های انتخاباتی نمی تواند تکیه گاهی مطمئن در تشخیص فرد اصلح از فردی نااصلح باشد، سوابق کاندیداها تعیین کننده اند نه شیرین سخنی و وعده دادن و دروغگوئی و تهمت به دیگران و تعریف از خود کردن، قدرت یک رای درست به قدری با ارزش است که برعکس آن یعنی یکی رای نادرست، فقط تفکر انقلابی و روحیه جهادی ست که می تواند همچون عصای موسی (ع) و دم مسیحائی عیسی (ع) یگانه راه نجات رشد اقتصادی ایران و پیشرفت و عزت ایران باشد.

در کشور ما همواره شبه روحانیان و سیاستمداران منفعت طلبی هستند که بر نادانی و ناآگاهی مردم در زمان انتخابات دامن می زنند و به قدرت رسیدن روحانی نتیجه خستگی مردم، غفلت و رقابت سیاسیون با یکدیگر بود، در انتخابات های شش ساله اخیر این لیدرهای اصلی جریان سازش و برانداز آقایان خاتمی و هاشمی بودند که با وجود اختلافات زیاد تمام قد پشت آقای روحانی ایستادند و حالا با کوبیدن روحانی و حتی هتاکی کردن به او در صدد محو کردن حمایت پنج ساله خودشان در تحمیل روحانی به ملت هستند تا از بی کفایتی های فاجعه بار روحانی خودشان را تبرئه کنند.

کسانی که تا دیروز حامی این دولت بی کفایت بودند و با بیرون کشیدن نامزدشان آقای عارف از انتخابات کمک کردند تا روحانی پیروز شود حالا با تشکیل ائتلافهایی ظاهری می خواهند خود را مبرا از ناشایستگی ها و گاها خیانت های دولت روحانی بدانند.

بعضی از همین مسئولین در سخنرانی های خود نابودی ارزش های انقلاب را در قالب دوستی و خیرخواهی مردم بیان می کنند و با رسانه های زنجیره ای خود در داخل و خارج کاندیداهای واقعی را بدنام می کنند و افراد مسئله دار را به قدرت می رسانند، امروزه هیچ چیز مانند سخنان زهرآکین اصلاحاتی ها و اعتدالی ها برای فرار از پاسخگوئی شش ساله که در روزنامه ها و کانال های زنجیره ای علیه مردم ایران تبلیغ می شود خطرناک نیست خصوصا که این سخنان در قالب دوستی و خیرخواهی مردم ایران گفته می شود.

کسانی که تا دیروز حامی این دولت بی کفایت بودند و با بیرون کشیدن نامزدشان آقای عارف از انتخابات کمک کردند تا روحانی پیروز شود حالا با تشکیل ائتلافهایی ظاهری می خواهند خود را مبرا از ناشایستگی ها و گاها خیانت های دولت روحانی بدانند

آقای روحانی ادعا می کند زبان دنیا را می داند در حالی که او هیچی نمی داند چون در مذاکره با آمریکا، این اهداف آنهاست که تعیین کننده است لذا هیچ دیپلماسی خاصی برای مذاکره و توافق بین ایران و آمریکا وجود ندارد، آمریکائیان کسانی اند که اگر فحششان بدهید تحریم می کنند، لبخند بزنید تحریم می کنند، تعلیق بکنید تحریم می کنند، غنی سازی بکنید تحریم می کنند آنها حتی نهادهای بین‌المللی از جمله FATF   و سند 2030 و امثالهم را با رویکردی خاص و بعد از انقلاب اسلامی و مغایر با اهداف انقلاب شکل‌ داده اند.

آقای روحانی اگر زبان قدرت های جهانی را می فهمید باید می دانست که آمریکا و اروپا مدت هاست که حوزه نفوذ مذاکرات و توافقات خودشان را با جمهوری اسلامی ایران تعریف کرده اند و برای کسب منافع خود در ایران به یک استراتژی کاملا مشترک رسیده اند اینکه تمامی منافع اروپا و آمریکا با ایران و انقلاب اسلامی ناسازگار است.

الان آقای روحانی متهم است که با توافق فاجعه بار برجام، ابتکار عمل را از دست دولت ایران خارج کرده است چون هیچ کدام از متحدان ایران از این اتفاق خوشحال نشدند آنها حق داشتند نگران شوند چون دیگر نه متحدان ایران از خط قرمزهای ایران احساس امنیت می کنند و نه دشمنان ایران از خط قرمزهای ایران می ترسند، برای مردم ایران مهم نیست چرا آقای روحانی با آمریکا مذاکره کرد مهم این است که چرا نتوانست آن را کنترل کند، آنها الان می دانند به ریش چه کسانی باید بخندند.

این تفکر انقلابی مردم ایران است که از همه بمب های اتمی برای آمریکائیان خطرناکتر است آنها خود می دانند طرفشان در ایران چه کسانی هستند، چه می خواهند و چطوری به آن می رسند، آنها اول انقلاب اسلامی را خیال می کردند بعد از مدتی باورش کردند و حالا زمانش است که مغلوبش شوند.

دشمنان ایران بعد از اینکه پی بردند خون شهدای ما از خودِ شهدا برای آنها خطرناک تر است به فکر مذاکره با ایران افتادند، چون این خون ها بود که باعث تکثیر روحیه و تفکرِ فرهنگ انقلابی مردم ایران می شد.

تجربه چهل ساله دشمنی آمریکا به مردم ایران یاد داده است که سازمان ملل و شورای امنیت به مدیریت و گردانندگی آمریکا یک باغ وحش بزرگ است که قانون بقا در آن حاکم است، در آنجا دموکراسی یک تربیت سیاسی اجتماعی است، تربیتی که به مردم یاد می دهند تا انتخاب می کنند و با رای خود سیاست را به دست سیاستمداران بدهند و دیگر به آن فکر نکنند، ولی ما ایرانیان معتقدیم دموکراسی در ایران از نظر بزرگان اهل معرفت و کیاست و سیاست که ملاک خوبی و بدی ما را در جامعه می سازد باورهای ملی و مذهبی ماست که از کیان انقلاب و کیان اعتقادات و مذهب ما ایرانیان محافظت می کند.

ریشه تعصب در جهل است و ریشه دانش در بصیرت، و اولین شرط رسیدن به بصیرت برای یک ملت خودباوری و خود آگاهی ست، مردم ایران نسبت به شش سال قبل یقینا شش سال پخته تر شده اند

باید راه واقعی امام راحل را ادامه داد، امامی که خود را در محضر خدا می دید، استقلال و منیَتی نه برای خود و نه برای دشمنان خدا نمی دید، برای کدخداها کمترین حیثیتی قائل نبود، لذا نه می ترسید، نه مأیوس می شد و نه هرگز دچار غرور می گشت، او ایمان داشت‏ این انقلاب با اراده و کمک خداوند مکانی برای ظلم ستیزی و حمایت از مظلومان است تا به مومنان بشارت دهد و به ظالمان هشدار .

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :بهمن یار::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی