مست خرابات توام سائل در گاه توام
بر در كوي منزلت ريزه خور خوان توام
عارف و زاهد همه هيچ مفلس و بيمار توام
عذر بنه اي صنما چون كه پريشان توام
گر چه نه در خور توام منتطر و ياد تو ام
ريز تر از ذره كم خاك در كوي توام
چشم و چراغ و،جان من فرش و بر كوي تو ام
يك نفس از عمر خراب مانده، هوا خواه توام