ارادتمند نظام بودم و رهبري. اما الآن نيستم. از وقتي رئيس دانشگاهمونو که نخبه دنيا و مملکته برکنار کردن. از وقتي واسه تحصن نشسته بوديم استاندار اومد لهمون کرد. پاشو گذاشت رو شکم دوستمو گفت: من از رو جنازه شمام رد ميشم. از وقتي دانشگاهمون رو محاصره کردن و هيچ کس و راه ندادن و با شکستن شيشه وارد دانشگاه شدن... و از وقتي...
تيشه به ريشه خودمون ميزنيم با اينکارها. ميبينم روزيو که مردم ايران به جون هم افتادن. به خاطر هيچ و پوچ. به خاطر يه لقمه نون. همون چيزي که دشمن ميخواست داره ميشه. به لطف بي تدبيري آقايون بالا دست.
خدايا! صاحب ماروبرسون