وبلاگ :
پايگاه تحليلي( فصل انتظار)
يادداشت :
بررسي اجمالي جنگ نرم
نظرات :
1
خصوصي ،
1
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بندانگشتي
يادمه استادمون ميگفت در واقعه آتش زدن و احراق بيت اميرالمومنين و حضرت زهرا (س)، سلمان و ابوذر و مقداد کنار نايستادند؛ بلکه سقيفه صحنه درگيري مصداق آيه نور و آيه ظلمت بود، قد و قواره سلمان و مقداد و ابوذر نميرسيد و بايد اطاعت ميکردند. صحنه، صحنه زور آزمايي ابرانسانها در آن لحظه تاريخ شده بود. صحنه اي که در اوج مظلوميت است چرا که هيچ کسي در جبهه حق نيست که بتواند کاري بکند تا غربت و تنهايي، ولي خدا را در بر نگيرد. احراق بيت از عاشورا هم سنگين تر است. عاشورا 72 يار اجازه حضور پيدا کردند اما مدينه همه از شدت کوچک بودن براي اين امتحان بزرگ بايد کنار مي ايستادند تا جلوي دست و پاي بزرگتر ها را نگيرند.
اين جنگ ادامه پيدا کرده است. پارسال اين موقع خيابانهاي ما را تا صبح با ظلمت فتنه تاريک مي کردند تا ولايت را به صحنه بکشند و يکبار ديگر جنگ ولي ها و ابرمردهاي دو طرف آغاز شود. تا جايي که خودتان ديديد، احمدي نژاد ديگر قدش نرسيد که جنگ را ادامه دهد.
ولي اين دفعه يک مشت بچه پا برهنه و پاپتي، با همه کوچکي شان ميدان را رها نکردند. مثل مورچه هايي که به چنگ فيل رفته اند وسط آمده اند اما حاضر نيستند بگذارند در اين جنگ نوبت به آقايشان برسد. عجب اتفاقي است!! آدم از وحشت، نفسش در سينه حبس ميشود وقتي يادش ميايد با دست خالي به چه جنگ پيچيده اي پا گذاشته ايم. ما صفر هستيم و بازي کردن در پازل ابرمردها را که بلد نيستم، اما تصميم گرفته ايم اين دفعه هيچ گردي بر قباي آقاي ما نشيند. عجب کار ترسناکي کرديم. از فيلمهاي ترسناک هم ترسناک تر است. ما اگر يک روز هاليوود بزنيم. صحنه هاي وحشت فيلمهاي ما را اين صحنه ها تشکيل خواهد داد!!
پاسخ
با سلام به شما بله اين بچه ها به نظرم همون بچه هاي دهه شصت هستن و برايم عزيز و و قهرمان هستند همچون اون برادران دهه شصت ممنونم از اظهار نظرتون