اینک سلاح، اینک نبرد، اینک جهاد
ای آفتاب چگونه توانی دوباره تابیدن
ای آسمان چگونه تو راست چشم و جرات دیدن
های ای زمین صبر
خاک ات چگونه نلرزد از خشم و کین
سنگ ات چگونه بماند به روی سنگ
قلب ات چگونه نشکافد ز رنج و درد
از آن ستم ها که رها شده بر دل فلسطین
در آن پگاه در آن سپیده دم تیره و سیاه
گرد عزا نشست بر تن هر برگ هر گل و گیاه
ظلمت فکند سایه بی گناه فلسطینی ها بر روی مهر و ماه
ایستاده اند استوار در زیر ترور و چوبه دار
آن قامت های رسا با سرهای بلند چونان سه تیغ کوه
دل های قوی شان آکنده از سُروُر و شهد شهادت بود
آوای گام هایشان پژواک هزاران مرگ با شکوه بود
با شهادت خود آن دژخیمان بد اندیش را به تمسخر گرفتند
آن دلقکان بازی ترور و اعدام آن دشمنان خلق فلسطین
آن غاصبان قدس در چشم هایشان عاری از حیات
مبهوت این همه سر سختی و دلاوری
انگشتان های حیرت و ناباوری را تا بن دندان گزیده اند
اینک مقاومت فلسطین در زیر ترور و چوبه دار در واپسین دم حیات
در فکر فرار و سبقت اند هر یک ز دیگری
ای سرنوشت نوبت مرا ده برای مرگی با شکوه
فریاد زد عزالدین، نی نی نوبت مراست، آمد صدای محمد
اینک ترحمی ای دوستان تنها رها مکنید فلسطین را
زیرا که دل نگرفته است خو به تنهائی
فکرشان فکر شهادت قلب شان در طپش شوق رسیدن به آزادی
رهشان راه سعادت چشمشان چون دو کبوتر
نگران تا چه زمان رخت ببندد ز فلسطین استعمار
یا کی شود آزاد قدس عزیز، قبله ثانی مردان خدا
در چنان صبح های غم آلود و سیاه
کشور فلسطین شده در سوگ عزیزان گریان
پرچم سوگ و عزا سر هر خانه و کوی و برزن
شده هم آوا، گشته هم آهنگ با طپش های دل همرزمان
لرزد همراه تن مادر و فرزند و پدر
آبشاری ز سرشت جویباری از خون
شده سر ریز ز چشم زن و مرد
کرده سوراخ دل هر خار سنگ
همراه تاب خوردن اجساد در فضا
آمد ندای منادی ز کوه و دشت
با آخرین کلام محمد (ص)
با واپسین سخنان عزالدین قسام
با بهترین وصیت های شهدای مقاومت
حاتم بس است گریه و زاری و غم
کافیست ندبه و زاری و غم ای فلسطین غمگسار
ای مادران رنج، ای کودکان مهر و شجاعت
اینک زمان تحیت است اینک زمان جنگ
اینک زمان رها گشتن زمین از دست غاصبان
اینک زمان رهایی از چنگ دشمنان
اینک سلاح، اینک نبرد، اینک جهاد، الله و اکبر الله و اکبر
.
نوشته شده توسط :بهمن یار::نظرات دیگران [ نظر]