سفارش تبلیغ
صبا ویژن







ابن ابى الحدید, از مورخانى مانند مدائنى وواقدى , حادثه [جنگ جمل] را چنین نقل مى کند:امام با گروهى کـه آن را ((کـتـیـبة الخضراء)) مى نامیدند و اعضاى آن را مهاجرین و انصار تشکیل مى دادند, در حالى که حسن و حسین اطراف او را احاطه کرده بودند, خواست به سوى سپاه دشمن حمله برد.

پـرچـم را بـه دست فرزندش محمد حنفیه داد و فرمان پیشروى صادر کرد و گفت : به اندازه اى پیش برو که آن را بر چشم جمل فرو کنى .

فرزند امام آهنگ پیشروى کرد, ولى رگبار تیر او را از پیشروى بازداشت .

او لحظاتى توقف کرد تا فشار تیرباران فرو کش نمود.

در ایـن هنگام امام مجددا به فرزند خود فرمان حمله داد, اما چون از جانب او درنگى احساس کرد به حال او رقت آورد و پرچم را از او گرفت و در حالى که شمشیر در دست راست و پرچم در دست چپ او قرار داشت, خود حمله را آغاز کرد و تا قلب لشکر پیش رفت.

سپس براى اصلاح شمشیر خود, که کج شده بود, به سوى یارانش بازگشت.

یاران امام, مانند عمار و مالک و حسن وحسین, به او گفتند: ما کار حمله را صورت مى دهیم, شما در اینجا توقف کنید.

امـام بـه آنان پاسخ نگفت و نگاهى هم نکرد, بلکه چون شیر مى غرید و تمام توجه او به سپاه دشمن بود و کسى را در کنار خود نمى دید.

آن گـاه پـرچـم را دو مـرتبه به فرزند خود داد و حمله دیگرى آغاز نمود و به قلب لشکر فرو رفت و هر کس را در برابر خود دید درو کرد.

دشمن از پیش روى او فرار مى کرد و به اطراف پناه مى برد.

سپس برگشت در حالى که شمشیر او کج شده بود که آن را با فشار بر زانوان راست کرد... +

قطعا در فتنه هشتاد و هشت بسیاری از مومنین در حوزه های مختلف و در عرصه های مختلف زحمت کشیده و مرارت دیده اند و خون جگر شده و برخی خونین بدن شدند تا حقیقت منجلی شد و مردم کار را تمام کردند.

لذا این روی سخن این مطلب کوتاه با برخی از عزیزانی چون سردار آهستان و حاج تقی دژاکام و صالح مفتاح عزیز نیست.

رویکرد توحیدی صرفا در عبادت و اعمال نیت محور نیست بلکه نسبت به همه شئون دین باید رویکرد توحیدی و یگانگی داشت، یعنی سیره علوی که تجلی جلوات خداوند است نیز باید همه آن دیده شود. بعد از اتفاقی که برای فائزه هاشمی در حرم عبدالعظیم، انتقادات و ایرادات نسبت به آن فرد و عمل وی آغاز شد. از جهات مختلف از سوی افراد مختلف، برخی از این افراد سیره علوی را در رعایت کردن ناسزا نگفتن به دشمنان حتی عایشه در جنگ جمل مستند کردند. اما از آنجایی که صدفه الخیر، اینترنت آرشیو دارد، جستجوگران و علاقه مندان به شایستگی خواهند دید که همینان قاطعیت و شدت نفرت و صلابت در برابر دشمنان خدا را هیچ گاه از خود نشان نداده و حتی غلظت خشونت در برابر محاربان و معاندان را با بیرون آوردن دستمال کهنه اخلاق گرایی شان بدبو خوانده اند.

سال ها پیش در ماجرای فیلم «مارمولک»، وحید جلیلی همیشه مجاهد، می گفت، هر کس از فیلم «زیر نور ماه» تقدیر کرده است حق دارد از فیلم کذایی انتقاد کند. البته این حکم عقل است و به گمان در اصول، قیاس به اولویت خوانده می شود.

حال در یک جمله: هر کس با شمشیر کج از جمل باز می گردد، حق دارد ناسزاگویی را محکوم کند.

اما یک جمله خطاب به همه: همه می دانیم سال گذشته و حتی امسال بسیجیانی در خیابان های تهران مردانه با هر وسیله ای که دستشان آمد، در مقابل لشکر داخلی دشمن ایستاد تا صدا و سیما سقوط نکند تا امنیت در خیابان های تهران دوباره مستقر شود و ... اما کشته نشدند اما هتک نشدند بلکه محکوم شدند که چرا خلاف اخلاق عمل کرده اند و از انقلاب با رفتارهای خشونت آمیز دفاع کرده اند. شاید آنها وبلاگ ندارند دوربین هم ندارند و حتی تر شاید یک مطلب از وبلاگستان هم نخوانده بودند و نخواهند خواند.

کدام یک از ما وبلاگنویسان این جرات را به خود دادیم تا از شمشیرزدن بسیجی ها دفاع کنیم. ما خوب نقد کردیم، خوب افشاگری کردیم، خوب بصیرت زایی کردیم، عالی علیه هاشمی و موسوی و بی بی سی و غرب موضع گیری کردیم، عالی از مواضع به حق آقا در عرصه اینترنت دفاع کردیم، حتی برخی از ما در خیابان ها با همان وضع حاضر شدیم. ولی کدام گمنام ها در خیابان در ردیف شیطان محکوم شدند، چه کسانی مجروحانشان در بیمارستان ها ناجوانمردانه پذیرش نمی شدند، چه کسی حتی وقتی می خواهند در میدان جنگ حاضر شوند می باید چهره اش را ماسک بزند تا خانواده اش در امان بمانند. انصاف بدهیم کمتر دیده شد ما از بسیجیانی که خوب و درست کتک می زدند دفاع کردیم.

آیا بسیجی خوب، فقط بسیجی است که خوب کتک می خورد و کشته می شود.

ما وظیفه خود را تمام نکردیم هر چند هنوز هم دیر نشده است.ما از صف کشی جمل دفاع کردیم ولی از قتل عالم ده هزار نفری اهل جمل دفاع نکردیم. ما از خوارج انتقاد کردیم ولی از قتل عام چهار هزار نفری خوارج دفاع نکردیم. ما قرآن های سرنیزه را شناسانیدیم و بر کشته عمار گریستیم اما از شمشیر کشیدن بر روی اهل نفاق دفاع نکردیم.

اما در نسبت فحاشی به فائزه هاشمی، فحش دادن کار بدی است، از دوستان اهل بیت بدتر! خصوصا زمانی که دشمن منتظر بهانه برای پناه گرفتم در مظلومیت اخلاقی، برای لاپوشانی رذالت سیاسی و فکری خویش است!

خیلی مرتبط:

تصویر واقعی از پدیده «لباس شخصی»

سلام بر همه! الا اخلاق فروش



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی