سفارش تبلیغ
صبا ویژن








لابد همه‌ی شما داستان نمکی و خونه‌ی هفت در و دیو بچه دزد رو شنیدید؟! نشنیدید؟! یعنی من باید اینجا براتون قصه بگم؟! چشم! چاره چیه؟!

اگر بخوام خلاصه کنم، ماجرا داستان خونه‌ای بود که هفت در داشت و در اون مادری با دوازده پسرش زندگی می‌کردند. هر شب موقع خواب، نوبت یکی از بچه‌ها بود که بره و تمام درها رو ببنده که نکنه دیو بچه‌دزد بیاد و بچه‌ها رو بدزده... یک شب که نوبت کوچک‌ترین عضو خانواده، یعنی نمکی بود، نمکی فراموش کرد در هفتم رو ببنده! اطاله کلام نکنم؛ دیو اومد و نمکی رو دزدید و ادامه ماجرا!

چه ربطی داشت؟ الآن میگم! یه نگاهی به این خبر بندازین! بعدش هم به این یکی... بعد اصلا همه اینها رو بخونید! این یکی و این یکی و این یکی و این یکی!

حالا روشن شد ربطش چیه؟! درسته که آقای احمدی‌نژاد رو دوست داریم (این لینک رو هم ببینید جان من!) و هنوز امیدواریم این رویه اصلاح شود، اما اگر همه‌ی درب‌ها را به روی آمریکا، انگلیس، صهیونیسم بین‌الملل، باند آقای فلانی و آقازاده‌های ناخلف آقای فلانی ببنده، اما این در هفتم رو نبنده، اون‌وقته که همه باید با همدیگه بگیم:

شش در رو بستی احمدی... یه در رو نبستی احمدی!

پ.ن.:

1- یادمان نرود حضرت آقا فرمودند مسائل رو اصلی و فرعی کنیم ولی در عین حال هیچ مساله‌ای رو جا نندازیم و دچار محافظه‌کاری نشیم!

2- به نظر من باید در مورد خوبی‌ها و بدی‌های هر کسی جداگانه اظهار نظر کرد. این عادت بدیه که ما ایرانی‌ها داریم که اگر کسی رو قبول داشته باشیم هیچ عیبی رو در او نمی‌بینیم و اگر به کسی نقدی داشته باشیم خوبی‌هاش رو منکر میشیم! احمدی‌نژاد به همان اندازه که به خاطر برخی اقدامات خوبش خواستنی است به همان نسبت به خاطر این قضایا دلم رو می‌زنه! 



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی