سفارش تبلیغ
صبا ویژن







شب هفت و قصه یکی بود و یکی نبود

در شب هفت مرغان هوایی دلم در انتظار ات چنان عطر آگین شد که هوای پر کشیدن به سرم زد

 در کنارقتلگا ه تان با هم پیمان بستیم که برای رسیدن به آرمان هایمان از هیچ چیز نهراسیم.

و چه زیبا و روحانی بود در زیر سقف گنبد کبود با سید قصه یکی بود و یکی نبود را از برکردیم؛

و شما که در هستی پر می کشید دست نبود ما را که در وادی گم گشتگی نبود، قدم میزنیم را بگیرید ؛

تا برای همیشه شروع قصه هایمان با این جمله آغاز شود:همه با هم بودند؛ و این زیبا ترین

آرمانی است که زیر گنبد کبود درشب هفت شما از خدا خواستیم

کجایید ای شهیدان خدایی          پرنده تر زه مرغان هوایی



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی