سفارش تبلیغ
صبا ویژن







هرم نیازهای انسانی مازلو نیازهایی از جنس عاطفی و همچنین نیاز جنسی را ثانویه میداند. این اولیه و ثانویه کردن بر مبنایی ماتریالیستی صورت گرفته و معلوم نیست چگونه می توان نیاز عاطفی انسان را نیازی حیاتی ندانست؟ آیا حیات در همین نفس کشیدن خلاصه می شود؟ اگر حیات همین است که بیماران مرگ مغزی نیز نفس می کشند. انسانی که نمی تواند دوست بدارد و دوست داشته شود وجهی از وجوه انسانی را فاقد است و بزرگترین رابطه محبت آمیزی که به تعبیر وحی الهی، مایه سکینه و آرامش انسانی است مودت و رحمتی است که خداوند میان دو جنس مذکر و مونث جعل کرده است.

یکی دیگر از اشتباهاتی که راجع به نیاز عاطفی و جنسی می شود همین تفکیک میان نیاز عاطفی و جنسی است. این تفکیک از ثمرات غربزدگی است و این گونه بر ما عارض شده که در بهترین حالت معتقدیم انسان، هم واجد خصلت های پست حیوانی است و هم واجد خصائص والای معنوی و روحانی.  در حالی که انسان در کلیت خود واجد ذاتی از اساس متفاوت با حیوان است. انسان نه حیوان است و نه فرشته. انسان، انسان است و اگر در قرآن می خوانیم که برخی را کالانعام خوانده است (بل هم اضل) باید توجه کرد که معنای آن این چنین است : آنها مانند چهارپایانند و چه بسا گمراه تر (و پست تر) اینکه انسان می تواند از حیث مقام و درجه به حیوان شبیه شود یا پست تر از حیوان شود به این معنا نیست که انسان حیوان است. فلذا نیازهایی چون خوراک و پوشاک و مسکن و همچنین نیاز جنسی در انسان، ذاتاً با این نیازها در حیوان متفاوت است. انسان ظرف امکان است و همین است که او را اشرف مخلوقات کرده است. نیازهایی از این دست در انسان نیازهای حیوانی نیست و چه بسا همین خوردن و خوابیدن باعث ارتقای درجات روحی انسان باشد. به راستی اگر این قدر نگاه پوزیتیوستی بر ما حاکم نبود نیازی چون خوابیدن را چگونه تبیین می کردیم؟ آیا خوابیدن صرفاً یک اتفاق فیزیولوژیکی برای استراحت اعصاب است؟ مگر نه اینکه خواب برادر مرگ است؟ پس چرا خواب را سیر در عالم معنا نمی دانیم؟ شاید این سفر به موطن اصلی است که خستگی را از تن ما به در می کند. با این نگاه آیا خوابیدن یک نیاز پست حیوانی است؟ به همین قیاس رابطه جنسی که عمیقاً با عشق و عاطفه پیوند دارد چرا باید نیازی پست و حیوانی تلقی شود؟ ( اگر در غرب کالانعام می بینیم که مقوله ای به نام پورنو فارغ از عشق و عاطفه وجود دارد باید آن را ناشی از همان انحطاط و قهقرای بل هم اضل دانست ).

انسان تابع و تسلیم امر الهی در مسیر رشد و شکوفایی فطرت انسانی است. برای این چنین انسانی حتی خوردن و آمیزش جنسی تعالی بخش است. حتی قدرت که در آموزه های غربی همواره به دیده تردید نگریسته می شود و ذاتاً فساد انگیز معرفی می شود در نگاه اسلامی این چنین نیست. برای انسانی که در مسیر حقیقت اسلام است، قدرت نیز تعالی بخش است. فلذا نیازهای عاطفی انسانی نه از آن حیث که لذت غریزی دارند بل از آن رو که تعالی بخش اند باید تأمین شوند. حکمت خداوندی اقتضا می کند که هیچ میل و گرایش و نیازی بی هوده در انسان مجعول نشده باشد. این نگاه به امیال انسان نگاهی حداکثری است و در برابر آن نگاه حداقلی قرار می گیرد که معتقد است انسان امیال و نیازهایی پست و حیوانی دارد و به هر حال باید آنها را کنترل کرد و در مسیر درست هدایت کرد. نمی بایست به امیال انسانی بدبین بود و آنها را ذاتاً متمایل به کژی دانست. اگر گفته اند ان النفس لاماره باالسوء این نفس را باید چیزی به غیر از میل و نیاز طبیعی انسانی دانست. خداوند ذات بشر را نه دیوصفت سرشته و نه فرشته خو. انسان منبع قابلیت هاست و اراده خداوندی از بدو آفرینش انسان تباهی و گمراهی انسان نبوده و شیطان رانده شده است که انسان را تباه و ذلیل می خواهد.

با این مقدمات به نظر می رسد باید به انسان و نیازها و امیال او از زاویه دگری نگریست. در درجه اول خود فرد و در درجات بعدی پدر و مادرها و در سطح کلان حکومت ها موظف اند موانع پیش روی ارضای نیازهای انسانی که منجر به رشد انسان می گردند را مرتفع نمایند و لااقل مانعی بر سر برآورده شدن این نیازها نگذارند. از اصل انتخاب عقلانی نتیجه می شود که انسان اگر بتواند نیازهای انسانی خود را به شکل صحیح و انسانی و آنگونه که متناسب فطرت و مطلوب خداوند است برآورده کند لزومی ندارد که به بیراهه رود. اگر انسانی به بیراه می رود از ذات فاسد و خرابش نیست بلکه از نبود راه یا بلد نبودن راه است. انسان نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن دارد و نیرومندترین مودت ها و سکینه ها در میان دو جنس قرار داده شده. پس گرایش میان این دو جنس کاملاً طبیعی است و بدیهی است که انسان چه مرد و چه زن برای برآورده شدن نیاز عاطفی خود و به تبع آن رشد و تعالی انسانی خود گرایش به جنس مخالف خود داشته باشد. پرسش این است که چرا به این نیاز انسانی هماره با عینک بدبینی نگریسته می شود؟ به نظر می رسد اینکه عزمی جدی برای بحران ازدواج و مساله رابطه دختر و پسر وجود ندارد ناشی از نگاه حداقلی و بدبینانه به این نیاز اصیل انسانی است. اگر نگاه حداقلی و بدبینانه به میل جنسی جای خود را به نگاه متعالی انسانی بدهد این نیاز مبدل به امری حیاتی خواهد شد و مسلمآ جامعه برای آن برنامه ریزی جدی تری خواهد کرد.

----------------------------------------------------------

این یادداشت در سایت زنان پرس منتشر شد.

همچنین این مطالب : 

درباره انواع فمینیسم

مردم شناسی تفاوت های جنسیتی

 مساله ای به نام زن



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی