سفارش تبلیغ
صبا ویژن







به اقتدار بی مانند خامنه ای، هیچ معصومی نائبی ندیده

شرح عکس: رسانه های رسمی جملگی در شرح این عکس پرمعنی، به این عنوان بسنده کرده اند که «دیدار بان کی مون و رهبر انقلاب» اما من به نفر کنار دبیر کل سازمان ملل در این عکس کار دارم؛ جناب «جفری فلتمن» که روزگاری معاون سیاسی هیلاری کلینتون بود، و حالا کم و بیش با حفظ سمت، معاون سیاسی بان کی مون است! من بیش از آنکه بخواهم طعنه بزنم؛ سازمان ملل را نگاه! دوست دارم بگویم؛ جفری فلتمن، مغز متفکر بحران علیه سوریه در نظام سلطه است. از «نقشه راه» بگیر تا همین فتنه شام، اصل کاری ترین نقشه ها را همین عنصر یهودی الاصل است که علیه مقاومت می کشد. «سیدحسن نصرالله» در وصفش گفته: «دروغ پردازان جهان عرب با پول جفری فلتمن قلم می زنند». طرفه حکایت اینجاست؛ جفری فلتمن گیرم همراه بان کی مون، برای چه به دیدار خامنه ای آمده؟! آمده از نزدیک دشمن اصلی اش را ببیند که چه بشود؟! قصه این است: در خاورمیانه نقشه را «راه» نمی کشد، بلکه «ماه» می کشد! قصه این است: حاج قاسم سلیمانی با همه عظمت، تار مویی از «آقا» است. قصه این است: سیدحسن نصرالله با همه شکوه، سایه ای از خامنه ای است. قصه این است: در خاور میانه از دیوار بلندبالای مقاومت، آجری برداشته نمی شود، الا اینکه قبلش خامنه ای اجازه داده باشد. خامنه ای با به درک واصل شدن سرهنگ سبز مشکلی نداشت و قذافی به هلاکت رسید.

خامنه ای با فرار و مرگ و غش و ضعف و رو به موت شدن علی عبدالله صالح، بن علی، ملک عبدالله و… حتی صدام و بن لادن و عمر سلیمان و… مشکلی نداشت و جملگی یا آن دنیا جهنم تشریف دارند، یا همین دنیا برای شان بدل به جهنم شده. در خاور میانه اصولا همه چیز به نظر امام خامنه ای بستگی دارد؛ بخواهد یا نخواهد! مشکل داشته باشد یا نداشته باشد! آری، قصه این است: وقتی جفری فلتمن می خواهد برای «مقاومت» نقشه راه بکشد، اول باید نظر خامنه ای را بپرسد. «آقا»ی ما بخواهد اسرائیل در جنگ 33 روزه حریف حزب الله نشود، هم نمی شود و هم شکست می خورد. خامنه ای بخواهد خاور میانه روی انگشت حاج قاسم بچرخد، راهش را بلد است. خامنه ای بخواهد از سیدحسن نصرالله، چمران و متوسلیان بسازد، سرداری اسطوره ای می سازد. خامنه ای بخواهد کوچه پس کوچه های سوریه، موی دماغ اتاق بیضی شود، همین طور می شود. حتی یک آجر دیوار مقاومت، بسته به نظر مولای عاشورایی و عباس تبار ما دارد که باشد یا نباشد یا کجا باشد. پس جناب فلتمن! زیارت قبول… اما بی خود نقشه علیه مقاومت نکش. خوب گوش کن به حرف های امام خامنه ای که چه می خواهد و چه نمی خواهد. رهبر ما این روزها «قدس» را می خواهد. برای نتانیاهو به فکر تابوت باش. قصه این است: خامنه ای خود سردار امامی دیگر است…

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

حسین قدیانی: اگر خامنه‌ای دیروز گفته بود: «انقلاب اسلامی در هیچ جای جهان بی‌نام امام خمینی شناخته شده نیست»، امروز باید گفت: «بیداری اسلامی در هیچ جای جهان، بی‌نام امام خامنه‌ای شناخته شده نیست». اگر خاورمیانه محل دعوای نظام حق و نظام سلطه است، حق با جناب «بریت استفانز» است که متاثر از شکوه بزرگ اجلاس تهران، بنویسد: «در جنگ محبوبیت جهانی باراک اوباما و علی خامنه‌ای، پیروز، آیت‌الله است». هر نظامی، نماینده‌ای دارد و اگر چه اصولاً خوبان را با بدان نمی‌توان قیاس کرد، لیکن این را روزنامه آمریکایی وال‌استریت ژورنال هم فهمیده که رهبر نظام حق (بیداری اسلامی) بر رئیس‌جمهور نظام سلطه (هم پیمانان آمریکا و اسرائیل) پیروز شده است. من این اعتراف را تعبیر می‌کنم به «پیروزی مقاومت» و باورم هست که این روزها جمهوری اسلامی «پایتخت مقاومت» است. مقاومت همیشه جواب می‌دهد. دشمن اما جهان اسلام را دعوت می‌کند به دست کشیدن از مقاومت و نشستن پای میز سازش و اینکه در ازای سازش، دیگر نه تهدیدی هست و نه تحریمی. باید از یاسر عرفات تا حسنی مبارک، دوباره تاریخ را با دقت مضاعف خواند تا متوجه شد شجره طیبه مقاومت برخلاف درخت خبیثه سازش، میوه کال ندارد. مقاومت در همین دنیا نیز جواب مثبت می‌دهد. مقاومت، فقط «توصیه دل» نیست، بلکه ناظر به فتوحات ممتد بیداری اسلامی، می‌توان مقاومت را «سفارش عقل» خواند. همه تفاوت‌ها در همه سرنوشت‌ها ناشی از کم و زیاد همین عنصر مقاومت است. فتنه‌های زیادی بود که جمهوری اسلامی می‌توانست با دشمن خود سازش کند اما مقاومت کرد. چرا که مقاومت، گزینه عاقلانه‌تری به نظر می‌رسد. نخستین روزهای عصر اصلاحات که از درون جمهوری اسلامی و در میان بهت و تعجب بسیاری از جهانیان، ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها»، اسم رمز «سازش با نظام سلطه»، و تبدیل به گفتمان غالب دستگاه دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی شد، ما نه تنها هیچ در بهشتی روبه‌روی خود باز ندیدیم بلکه شاهد گستاخی و گامی به جلو از طرف دشمن بودیم که عدل، ما و یکی دو کشور دیگر را «محور شرارت» خواند. آن روز، سازش جواب نداد، هر چند حتی همان روز هم حکومت اجازه نداد دولت، همه داشته‌ها را پای میز «مذاکره منهای مبارزه» قربانی کند. عصر اصلاحات اما تمام شد و اصولگرایانی سر کار آمدند که «مقاومت» از مهم‌ترین اصول‌شان بود. قطار انقلاب اسلامی دوباره روی ریل مقاومت افتاد. در این دوره اصولگرایان خیال نکردند که مقاومت با دیپلماسی تعارض دارد ولی جایی هم اگر تعارضی در کار بود، مبارزه فدای مذاکره نشد و خیلی درست و منطقی و عاقلانه مفهوم مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی عملی شد. این روزها ما درباره انرژی هسته‌ای با «5+1» مذاکره می‌کنیم اما از موضع دست بالا. درباره قدس شریف از تریبون مقدس نماز جمعه و توسط امام خامنه‌ای رسماً و علناً و کوبنده‌تر از هر زمانی علیه صهیونیست‌ها موضع می‌گیریم و به عناصر مختلف مقاومت در منطقه، پروبال می‌دهیم. به بهانه‌های جورواجور برای نشستن پای میز مذاکره به آمریکا «نه» می‌گوییم. از «بیداری اسلامی» دفاع می‌کنیم اما تذکر می‌دهیم همه این دفاع، در «خاکریز مقاومت» رخ می‌دهد و دقیقاً از همین‌رو، از «ملت/ دولت سوریه» همزمان دفاع می‌کنیم. این روزها واضح‌تر از هر روز دیگری «قدس» را فریاد می‌زنیم و هشدار می‌دهیم مبادا در پیچ و خم بیداری اسلامی، مساله قدس یعنی مساله اصلی مقاومت فراموش شود. این روزها بیداری اسلامی را از نتایج ملموس مقاومت ملل اسلامی تفسیر می‌کنیم که اصولا معتقدیم مصر بدون مبارک و تونس بدون بن‌علی فی‌حدذاته خسران برای غاصبین قدس است و ظفر برای مقاومت. این روزها از دوست گرفته تا دشمن، حزب‌الله لبنان و سیدحسن نصرالله را به انقلاب اسلامی می‌شناسند. یعنی اصحاب مقاومت را به انقلاب اسلامی می‌شناسند. اجزای سازش اما جملگی نمایندگان نظام سلطه‌اند. از سرهنگ سبز گرفته تا علی‌عبدالله صالح تا حتی محکومان خودمان در فتنه. آخر و عاقبت اهل سازش را نگاه کن و آن را مقایسه کن با سرنوشت روشن اصحاب مقاومت. واقعا در ام‌القرای جهان اسلام، چه راز و رمزی نهفته است که به «جنبش عدم تعهد» روحی دگربار می‌دمد؟! چرا اجلاس شانزدهم بیش از همایش و نمایش و نشست و مذاکره، شمایل یک رزمایش، مبارزه، مانور و اعلام آمادگی علیه نظام سلطه پیدا کرده است؟! چرا اغلب سران، همین که به تهران رسیده‌اند، واقعاً «غیر متعهد» به آرمان‌های سلطه‌گران شده و احساس می‌کنند اینجا برای حرف زدن جای بهتری است؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

اجلاس سران عدم تعهد، بیش از آنکه «پیروزی دیپلماسی» باشد، «پیروزی مقاومت بر دیپلماسی» است و بیش از این نیز، پیروزی «دیپلماسی مقاومتی» بر نظام سلطه و سازش‌کاران. یا همان که «بریت استفانز» گفت. وطن امروز/ 9 شهریور 1391



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی