سفارش تبلیغ
صبا ویژن







پس از قضیه تسخیر سفارت انگلیس توسط جمعی از دانشجویان بسیجی و انقلابی، افراد و جریانات گوناگون در وضعیتی تردید آمیز از درست یا اشتباه بودن این اقدام سخن می گفتند. گویی همه منتظر بودند تا رهبر معظم انقلاب سخن مختوم را در این باره بگوید. تا اینکه پس از گذشت مدت زمان نسبتاً زیادی ایشان نسبت به جریان، موضع گیری کردند. رهبر انقلاب صراحتاً این اقدام را نفی نکردند اما تلویحاً آن را کنشی از سر احساس دانستند. اما آیا احساساتی خواندن جوانان دانشجوی انقلابی حتی اگر احساسات شان، با صفت پاک توصیف شود منجر به سرخوردگی آنها نخواهد شد؟ اساساً کنش بر مبنای احساس چه ایرادی دارد؟ بسیاری از رفتارهای انسان واکنشی است که از تحریک احساسات ناشی می شود. مثلاً آن گاه که به رهبر و مرجع یک جامعه مسلمان اهانت شود این احساسات پاک مردم است که آنها را به واکنش وا می دارد یا عزاداری بر امام مظلوم حسین ابن علی و جاری شدن اشک بر مصیبت های او سراسر ناشی از احساسات است.

مسلماً رهبر انقلاب توقع ندارند جوانان دانشجوی بسیجی نسبت به دشمنی های انگلیس بغض و خشم انقلابی نداشته باشند. اگر دانشجویان بسیجی احساساتی و بی بصیرت بودند تنها سراغ سفارت روباه پیر نمی رفتند و سفارت تمامی کشورهای زیاده خواه و مداخله گر را یک شبه نیست و نابود می کردند. انقلاب برای مردم است و حفظ آن نیز مستلزم حضور مردم و مسئولین بایست تابع خواسته های انقلابی مردم باشند نه اینکه مدام کنش انقلاب و عدالتخواهانه متهم به خودسری و از سر احساسات بودن شود.

از خودم می پرسم که دلایل مخالفت ایشان با چنین اقدامی چیست؟ رهبر انقلاب به طور مثال آنگاه که در برابر بدعت ادعای تقلب در انتخاب می ایستند برای اقناع افکار عمومی استدلالات زیادی را بیان نمودند. مثلاً اینکه اگر انتخابات زیر سوال برود سنگ روی سنگ بند نمی شود و اصلاً انتخابات برای همین است که منازعات به جای کف خیابان ها پای صندوق حل شود .اما گویی ایشان آن هنگام که با اقدامی از جانب امت حزب الله مخالف اند نیازی به ارائه دلیل نمی بینند چون می دانند که امت حزب الله سمعاً و طاعتاً نظر ایشان را خواهند پذیرفت چنانکه خود من نیز علی رغم مخالفت قلبی بنا بر پذیرش نسبت به امر ولایت و قانون اساسی و همچنین به خاطر شناختی که از مدیریت قوی ایشان در گلوگاه های بزرگ انقلاب دارم مطیع هستم ولی این حق را نیز برای ذهن خودم قائلم که بپرسم چرا. اصولاً فصل الخطاب بودن نظر مقام ولایت از نظر بنده یعنی همین. یعنی التزام عملی. یعنی ممکن است من حتی دلم راضی نباشد و منطق این تصمیم را نفهمیده باشم ولی مطیع باشم تا امت اسلام دچار هرج و مرج نباشد. اتفاقا چنین پذیرفتنی ارزش بیشتری دارد و الا اگر قلب و منطق هم همیشه موید امر رهبری بود که ولایت پذیری ساده ترین کارها بود.

وقتی ایشان دلیل این موضع گیری را بیان نمی کنند حدس و گمان ها مجال می یابد و دشمن نیز نیشخند میزند به امت حزب الله که دیدید حتی رهبرتان هم حالتان را گرفت. وقتی دلایل مخالفت با این اقدام انقلابی بیان نشود، گمان های منفی باف و متوهم از روابط پشت پرده ایران و انگلیس دم می زنند و از روابط مرموز میان آخوندها و اقازاده ها با انگلیس سخن می گویند. اما فرضیه ای که به حقیقت نزدیک تر به نظر می رسد این است که احتمالاً از نظر رهبری نحوه برخورد انقلابی با کفار استیلاجوی غربی در دوران تثبیت و قدرتمندی انقلاب باید با دوران آغاز انقلاب متفاوت باشد. حدس شخصی بنده این است که رهبر عزیز انقلاب معتقدند که از آنجا که نظام جمهوری اسلامی هم اکنون در موضع قدرت و ثبات است باید سنگین و رنگین تر با این شیاطین روبرو شود.

از نظر رهبر انقلاب چنین اقدامی یا هرگز صحیح نیست یا در شرایط حال حاضر، مصلحت اقتضا نمی کند. با شناختی که از غرب ستیزی رهبر انقلاب دارم و ایشان را یکی از غرب ستیز ترین رهبران جهان می دانم مطمئنم که استدلال ایشان از جنس دوم است. اما رابطه با انگلیس چه منفعتی برای ما دارد؟ اگر قرار است مصلحت های مادی را در روابط با حیوانات غربی لحاظ کنیم در اولین اقدام باید سفارت شیطان بزرگ را دوباره راه بیندازیم. چطور است که تسخیر سفارت امریکا اقدامی از سر احساسات نیست و اگر هم باشد طغیان احساس در آن زمان انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول است ولی تسخیر سفارت انگلیس مشکل دارد؟ آیا فعالیت های این کشور خبیث در زمان فتنه بارز نبود؟ آیا رسانه دولتی بی بی سی یکی از موذی ترین دشمنان این نظام نیست؟ بگذریم اگر قضیه، منزوی شدن ایران است که برگزاری اجلاس بزرگ عدم تعهد آن هم پس از پشت سر گذاشتن فتنه 88 و در شرایط ملتهب کشورهای منطقه و اوج گیری تحریم ها به خوبی نشان داد که ایران نه تنها منزوی نیست بلکه در بهترین شرایط خود در سی و سه سال پس از انقلاب قرار دارد. به راستی چرا کانادا سفارتش در ایران را تعطیل می کند ولی انگلیس این کار را نمی کند؟ آیا بهتر نیست قبل از  اینکه انگلیس دست به اقدامی مشابه بزند خودمان دم این روباه را بگیریم و به بیرون پرت کنیم؟ مرگ یه بار شیون یه بار. وقتی سفارت گنده تر از همه اینها را بستیم دیگر از چه چیز واهمه داریم؟ آیا خدای نکرده دنبال آبرو در نزد این شیاطین هستیم؟ میخواهیم نشان دهیم که به قواعد دیپلماتیک پایبندیم؟

در اینجا دو بحث را باید از هم تفکیک نمود. اول درست یا غلط بودن این اقدام و دوم نحوه مواجهه رهبری. در اینجا تاکید بر بحث دوم است. نحوه مواجهه ایشان را می بایست تحلیل کرد و استدلال نهفته در آن را یافت و همچنین نباید طوری آن را خوانش کرد که منجر به سرخوردگی دانشجویان بسیجی و فعالی شود که اتفاقاً همگی تحصیلکرده و اهل فکر و بصیرت اند و اگر احساساتی هم باشند پاک تر از احساسات آنها در عالم وجود ندارد. بنده خودم هیچ نقش و حضوری در این جریان نداشتم ولی فکر می کنم با خودم که اگر با امت حزب الله و قشر پیشرو آن یعنی جوانان دانشجو اینگونه برخورد شود آنگاه که نظام و انقلاب به حضور آنها نیاز دارد این جماعت سرخورده و مردد چگونه باید وارد میدان شود؟ در فتنه های آینده که قابل پیش بینی هم هست چه کسی و با چه انگیزه ای باید این حیوانات قرتی و گوش به فرمان بی بی سی را نفله کند؟ لابد همین جوانان احساساتی و سرخورده؟ فتنه های آینده نیاز به جوانانی پیشتاز و جسور دارد نه جوانانی سرخورده و دچار تردید که گوش به فرمان صداوسیما و سازمان تبلیغات باشند.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی