تقدیم به قاضی القضات محترم؛ آیت الله آملی
این روزها هر آنکه در سر سودای عدالت دارد سخن از ریش حاج سعید میراند. ناظر به سخن مشهور چندی پیش سردار دلاور ما خیلیها از دوست گرفته تا دشمن چماق «الوعده وفا» را بر سر حاج سعید میکوبند که مرد باش و به حرفت عمل کن و محاسن خود را بزن.
بسی اضافه کند خداوند بر درجات امام راحل که گاهی چه زیبا میگفت این جمله را؛ «اتفاقا حرف مرد دو تاست». و مگر چه میخواهیم ما از دستگاه قضا؟ آیا جز اجرای عدالت؟ قدر مسلم قطار قوه قضائیه مدتی است که بیش از گذشته روی ریل عدالت افتاده. نه! اشتباه نشود. من هرگز نمیخواهم ادعا کنم که با بازداشت آقازادههای عالیجناب، قوه عدلیه ما شاخ غول را شکسته، اما شاخ غول تبعیض نمیشکند جز با همین قدمهایی که دستگاه قضایی اخیرا محکم برداشت. در این فتح شیرین، البته که سهمی ویژه دارد محاسن حاجسعید. او با زیرکی رجزی خواند که قوه قضائیه را در راه اجرای عدالت، مصممتر از قبل کرد. اگر رجز حاج سعید، برای تحقق عدل و مبارزه با تبعیض، نقش کاتالیزور را ایفا کرده، پس زندهباد ریش حاج سعید، زندهباد دستگاه قضا. ریش حزبالله که جای خود دارد؛ آنجا که پای عدل در میان است، ما حاضریم جان خود را فدا کنیم، آنقدر که برایمان مقدس است مفهوم والای عدالت. جز ریش حاجسعید، محاسن بیداری دانشجویی نیز در راه اجرای عدالت، کمک حال دستگاه قضاست. احساس من این است که قوه قضائیه قبل و بعد از دیدار اخیر آیتالله آملی با دانشجویان آرمانگرا، تفاوت زیادی با هم دارد. اگر این روزها قوه قضائیه بیش از مصلحت، دنبال عدالت است، پس زندهباد دانشجویان بسیجی، زندهباد دستگاه قضا.
آری! حزبالله کی و کجا عهد بسته که فقط باید نقد کند یا فقط باید نق بزند؟! حزبالله به وقتش نقد میکند، حتی به وقتش نق میزند و لباس اپوزیسیون بر تن میکند اما حزبالله با آنکه محتاط و محافظهکار نیست، اهل انصاف است، به ویژه در حق قوای سهگانه تشکیلدهنده نظام جمهوری اسلامی. از همین رو اگر قوه قضائیه نسبت به قوه قضائیه یک ماه پیش عادلتر شده است، حزبالله با افتخار تقدیر میکند از آیتالله آملی، نیز از جناب محسنی اژهای. ما که با مسؤولان ارشد نظام، دعوا نداریم. آنجا هم که ریشی گرو میگذاریم، برای اصلاح است، نه گروکشی. لذا اگر گامی به نفع عدالت برداشته میشود، آنچه ما از آن بیم نداریم، تقدیر است. حزبالله هم شجاعت انتقاد دارد و هم گستاخی تقدیر. ما زنده به آن نیستیم که با دلیل و بیدلیل از هرچه و هرکه انتقاد کنیم. حزبالله زنده به سربازی برای ولی فقیه است و سرباز نق بیخود نمیزند.
***
درباره قاضیالقضات محترم، این نقد وارد است که ایشان بیش از آنکه اهل تحلیل سیاسی باشد، مرد دو دو تا چهار تاست و به همان سیاق فلسفی، منطقی و ریاضی، عدالت را اجرا میکند که باری پیش از این برای همیشه پاسخ آرای سروش را به نهایت استدلال داد. این خصلت اگرچه مضراتی دارد لیکن برای عزیزی در مقام قاضیالقضات، سرشار از منافع کثیر است. بگذارید وارد مصادیق شوم. زمانی که رئیسجمهور محترم در نیویورک بود، خود از آن دسته بودم که فکر میکردم بهتر است قوه قضائیه، بگیر و ببندهای خود را هنگام حضور نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل متوقف کند اما آقازادهها را نگیری، چون پدرشان آقای هاشمی دامت برکاته است! فلان و بهمان را نگیری، چون پارتیشان رئیسجمهور است! با اختلاسکنندگان دانهدرشت برخورد نکنی، چون در افتادن با فتنه و انحراف به صلاح سرمایهداری نیست!… و در کمال شجاعت میخواهم این سیر را ادامه بدهم و بگویم: با برادر جنوب شهریام سعید تاجیک برخورد نکنی، چون در هر دو دفاع مقدس 8 ساله و8 ماهه بسیجی پای کار و بیادعا بوده!
همواره یکی از مهمترین چالشهای قوه قضائیه با عناصری از قوه مجریه بوده که خود را زالوصفتانه الصاق به خدمات دولت میکنند، گویی رای را به رئیسجمهور، ایشان دادهاند، نه ملت. چیزی که فقط مختص به این دولت نیست. الحمدلله ما با دولت پر کاری مواجهیم. کجاست دولت؟ یا در سفر استانی است یا در سازمان ملل است یا مشغول افتتاح یا در ونزوئلا و یا در حال تیکه انداختن به اصولگرایان! بفرمایید قوه قضائیه کی به عدالت رسیدگی کند تا خللی در «تحلیل سیاسی» وارد نیاید؟! و انصاف دهیم که آیا اینگونه، سنگ روی سنگ بند میشود در قوه قضا؟! پس همان به که جناب آملی تحلیلهای سیاسی مرسوم را به نفع دو دو تا چهار تا (بخوانید به نفع عدالت) فدا کند. این فداکاری باور کنیم به نفع عدل است، حتی اگر یکی از قربانیانش خود من باشم! 2سال پیش نامهای صریح و صمیمی به قاضیالقضات نوشتم اما از آنجا که آیتالله آملی اهل دو دو تا چهار تاست، احساس کردند که طرف حسابم در نامه، به جای گریبان سران فتنه، یقه دستگاه قضاست. حال آنکه ما چه عداوتی میتوانیم داشته باشیم با اول مجری عدالت در نظام جمهوری اسلامی؟! نقدی هم اگر هست، حکایت ریش حاج سعید و محاسن بیداری دانشجویی کمک حال قوه قضایی است تا با هزینه کمتر و جسارت بیشتر و یک افکار عمومی آمادهتر عدالت را اجرا کند.
***
سخن را با ریش حاج سعید شروع کردم، بگذار در خاتمه من باب درد دل اشاره کنم به 3 نکته:
1ـ ما یک برتری داریم نسبت به سید شهیدان اهل قلم. اگر در 8سال دفاع مقدس همواره مصاحبههای آوینی با حاج سعید ناتمام میماند، ما از این مزیت برخورداریم که تمام و کمال سخنرانیهای داغ و آتشین این یادگار دوران عاشقی را بشنویم. در مدح محاسن حاج سعید، چیزها میتوان گفت اما آن ریش که به کار عدالت میآید، حتما ریشه در خاک مجنون دارد. نشستن پای سخن حاج سعید، برای ما در حکم همسفری با «راهیان نور» است.
2ـ خاضعانه و متواضعانه از آیتالله آملی میخواهم مقایسه کند زندان رفتن سعید تاجیک را با زندان رفتن دیگران. بچه حزباللهی زندان هم که میرود، حکومتی میرود و قبلش در نامهای به بزرگان از خطای خود عذر میخواهد. ما هم میتوانستیم در فراق رفیق در بندمان، بندهای بیانیه حقوق بشر را یکی یکی ردیف کنیم جلوی چشم دستگاه قضا. ما هم میتوانستیم سرکشیهای گاه و بیگاهمان از خانواده سعید تاجیک را عکس یک رسانهمان کنیم. ما هم میتوانستیم مثل خاندان اشراف، مثل اهل و عیال فتنه، مثل ورشکستههای سیاسی، مثل هرزهها و بدکارهها و بخت برگشتهها و پشیمانهای از راه ولا، دبه در بیاوریم برای عدالت. ما اما این نمیکنیم، چرا که به ما میگویند «حزبالله». حزبالله اهل صبر است و بصیرت. ریش، جان، آبرو، رفیق، صورت، سیرت، اصلا همه هستی ما فدای عدالت، فدای ولایت. انگار همین دیروز بود که سعید تاجیک به من گفت: زندان که سهل است، حاضرم بمیرم اگر ذرهای «آقا» را ناراحت کرده باشم. جناب آملی! بعضیها با به رخ کشیدن بیبیسی به زندان میروند اما بچه حزباللهی زندونم که میره، با دلش میره!
3ـ با تمام عشقم به حزبالله، به حاج سعید و به سعید تاجیک، میخواهم نقدی درون گروهی را «عمومی» کنم. ما همه سرباز امام خامنهای هستیم. ادبیات سرباز نباید به ادبیات فرمانده آسیب بزند.
وطن امروز/ 16 مهر 1391
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]