سفارش تبلیغ
صبا ویژن







گاهی موضوعاتی طرح می شود که در مواجهه اول خیلی ساده به نظر می رسد ولی وقتی به آن ورود می کنی می بینی نه سرت کلاه رفته و موضوع به این سادگی ها هم نیست و باید دقیق تر و عمیق تر به آن پرداخت. نگاه به زن از زاویه نگاه مردانه البته کار تازه ای نیست چه، تا بوده همواره این مردان بوده اند که از زنان گفته اند و نوشته اند و اگر زنانی هم به مسأله زن پرداخته اند باز از زاویه نگاه مردانه و با ادبیات مردسالار از زن گفته اند.

زن بودن کار ساده ای نیست. من می فهمم، یعنی سعی می کنم بفهمم که زن بودن چقدر دشوار است. زن می خواهد دوست بدارد و دوست داشته شود. می خواهد مادری کند و می خواهد در عین حال به مثابه یک انسان شأن و کرامتش محفوظ باشد. می خواهد رشد کند. می خواهد تحصیل کند. می خواهد کار کند نه فقط برای کسب درآمد که برای حضور اجتماعی و البته استقلال مالی.
زن کانون خانواده است. اعضای خانواده را او به دور هم جمع می کند. کسانی که مثل من مادر از دست داده اند می توانند نبود مادر و تبعات آن در خانواده را بفهمند. اما این موجودی که همواره درصدد برقراری پیوند و ایجاد فضای عطوفت است گاه آن چنان در این نقش غرق می شود و چنان از خود می گذرد که سایر ابعاد وجودی خویش را فراموش می کند. یعنی فراموش می کند که غیر از زن بودن، شأن انسانی نیز دارد.
بسیاری از زنان وقتی شأن انسانی خود را فراموش می کنند مبدل می شوند به موجودی که گویی جز اغواگری کار دیگری ندارد. زنان دیگری نیز که بیشتر پایبند دین و آداب مذهب اند با فراموشی شأن انسانی خود، خود را از رشد و حضور اجتماعی محروم می کنند و صرفاً مادری و همسری و یک عمر فداکاری و برای دیگری بودن را انتخاب می کنند.
معتقدم اگر شأن انسانی زن پاس داشته شود و مدام زن را به بعد زنانه‌اش حواله ندهیم بسیاری از مشکلات و معضلات اجتماعی‌مان نیز حل می شود. اگر زن در بعد انسانی رشد یافته باشد دیگر خود را موجودی که قرار است مصرف کند و مصرف شود نمی‌داند. دیگر حاضر نیست به هر قیمتی نظر هر مردی را به خود جلب کند. بسیاری از حسادت‌ها و چشم و همچشمی‌ها کاسته خواهد شد و …
من به هیچ وجه با خاله‌زنکیسم مخالف نیستم. مباحثی که در مجالس به اصطلاح خاله‌زنکی در میان زنان طرح می‌شود مباحثی است که برای آنان کارکرد دارد. زنان در این مجالس با یکدیگر مشورت می کنند و مسائل و مشکلات شان را طرح می کنند. از بیماری های زنانه و حتی به تأخیر افتادن دوره‌های زنانه شان می گویند و روابط‌شان را با یکدیگر تنظیم می‌کنند. اما همه اینها محدود می‌شود به آن بعد جنسیتی وجود زن. زن اگر به این بعد محدود شود سقف دغدغه‌هایش کوتاه می شود و از نگاه مردان مبدل می‌شود به موجودی مبتذل که دغدغه‌هایی پیش‌پاافتاده و کوچک دارد.


من نمی‌دانم که این قاعده در مورد چه تعداد از مردان صدق می‌کند ولی گمان نمی‌کنم که غالب مردان، زنان را به دلیل جذابیت های زنانه به همسری بر گزینند. البته جذابیت های جنسی و زن بودنِ زن از نگاه مرد خیلی مهم است و هیچ مردی دوست ندارد همسرش مردصفت باشد. اما مرد ها بیشتر جذب شخصیت زن و داشته‌های انسانی‌اش می‌شوند. این تجربه برای بسیاری از مردان (یا پسرها) بارها اتفاق افتاده که دختری با جذابیت‌های زنانه و با مهربانی‌های گفتاری و کرداری سعی در جذب آنها داشته است. این گونه مواقع مردان احساس می‌کنند که این زن یا دختر به اصطلاح عامیانه می‌خواهد آویزان شود و خودش را قالب کند. خود دخترانی که اینگونه رفتار کرده‌اند نیز حتماً شاهد پس‌زده‌شدن‌شان توسط پسران بوده‌اند. و البته بارها نیز مردان این تجربه را داشته‌اند که مسحور شخصیت و وقار یک زن شوند.
زنان بسیار مصمم هستند. یعنی خدای نکند که تصمیمی بگیرند. زمین و زمان را به هم می بافند تا تصمیم‌شان را عملی کنند. این البته صفت بسیار خوبی است اگر همراه با شتابزدگی نباشد و تمام جوانب تصمیم، مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد.
خانم‌های عزیز باید دقت کنند گاه لازم است با هزینه و فایده کردن آدم به کل از تصمیمش منصرف شود.
زن ها به جشن گرفتن و عروسی و کادو دادن و خرید کردن علاقه دارند. به خداوند سوگند مردها هم از کادو دادن و کادو گرفتن بدشان نمی آید ولی می توان این کادو دادن ها و کادو خریدن‌ها را مدیریت کرد. کادو دادن محبت را افزایش می‌دهد ولی اگر در آن افراط شود و برای کوچکترین مناسبتی برای دورترین آدمی قرار باشد کادو بخریم در این وضعیت اقتصادی فشار زیادی بر اقتصاد خانواده وارد می‌شود و ممکن است حتی منجر به اوقات تلخی نیز بشود. گاهی خیلی از کادو دادن ها و کادو گرفتن ها از سر محبت نیست بلکه فقط از روی جبران کردن و کم نیاوردن است. واقعیت این است که لزومی ندارد برای هر مجلسی یک لباس جدید تهیه شود.
در هنگام جشن‌های عروسی بیچاره مردهایی که چند دختر دارند  چرا که علاوه بر هزینه لباس دختران و همسر و هزینه آرایشگاه آنها باید هزینه کادویی که به عروس و داماد می‌دهد را نیز لحاظ کند. بماند که بعضی خانم‌ها وقتی رخت نو می‌پوشند و آرایش می‌کنند حیف شان می‌آید که آتلیه نروند و عکسی از خودشان نگیرند. کاش خانم‌ها متوجه باشند که با آن هزینه‌ای که برای آتلیه می‌دهند می‌توانند یک دوربین عکاسی دیجیتالی بخرند و یک عمر از خودشان عکس بگیرند.
رنگ کردن مو ساده‌تر از آن است که برای آن سی چهل هزار تومن به آرایشگر پرداخت شود. زیر ابرو برداشتن هم تنها به یک موچین نیاز دارد و دو تا انگشت و یک آینه. زن‌ها در این مواقع احساس می‌کنند که می‌ارزد برای یک شب چنین خرجی انجام شود. در حالی که مردها با خود فکر می‌کنند که با این پول می‌توان دو ماه امورات جاری خانواده را مرتفع کرد.
باور بفرمایید یک نوع غذا اگر سر سفره باشد به همراه مخلفات خیلی بیشتر به آدم می‌چسبد. تصور کنید سفره‌ای که در آن دیس لوبیاپلو و سالاد شیرازی و زیتون و دوغ باشد چقدر زیباست. خوب اگر فکر می‌کنید کافی نیست یک سالاد ماکارونی یا یک سالاد الویه نیز اضافه کنید و تمام. مرغ شکم‌پر و کباب تابه‌ای و رولت مرغ و … را بگذارید در مهمانی بعدی. لازم نیست تمام هنر آشپزی خود را در یک مهمانی و سر یک سفره پیاده کنید. سادگی خیلی زیباتر است. بلور و کریستال به نمایش گذاشتن ارزش نیست. به جای بلور و کریستال می‌توان کتاب خرید و خانه را از کتاب پر کرد.
زن‌ها با آراستن خود، آراستن سفره و پوشیدن لباس‌های زیبا تنها یک منظور دارند. آنها می‌خواهند ستایش‌برانگیز جلوه کنند. اما این ستایش برانگیز شدن را می‌توان از ظواهر به امور شخصیتی و باطنی و معنوی تغییر داد. اصلاً در دوره پست‌مدرن خلاف جریان آب شنا کردن خودش می‌تواند ارزشمند تلقی شود. تصور کنید ساده‌بودن، سفره ساده، آرایش ساده، لباس ساده و دکوراسیون ساده چقدر می‌تواند ستایش‌برانگیز باشد؟
خوب حالا که از انتظاری که از زنان دارم نوشتم چرا از احساسی که به آنان دارم ننویسم؟ راستش را بخواهید من خیلی زنان را دوست دارم. اگر اسلام دست و پای ما را نبسته بود دوست داشتم با زنان بسیاری ارتباط و مراوده داشته باشم. البته گمان می‌کنم در چارچوب شرع بتوان سطحی از روابط انسانی را میان زن و مرد برقرار نمود.
به نوع روابطی که میان زنان وجود دارد غبطه میخورم. فکر می‌کنم زنان خیلی بیشتر از مردان قدر زندگی را می‌دانند و از لحظه لحظه‌های زندگی بیشتر لذت می‌برند. این مجالس خاله‌زنکی همواره مرا کنجکاو می‌کنند. حس زیبایی‌شناختی زنان معرکه است. گاه چنان یک روسری را با یک کفش ست می‌کنند که فقط با دقت بسیار می‌توان فهمید که رگه‌هایی از این روسری با رگه‌هایی از این کفش از نظر رنگ هارمونی دارد. اینکه زنان بدون اعمال قدرت خواسته‌های خود و دیگران را مدیریت می‌کنند از نظر من معجزه است.
سال ها پیش درباره مردسالار بودنِ زبان چنین نظریه‌ای داشتم که چون مردان همواره در ناخودآگاه خود به قدرت خلاقیت زنان در آفرینش انسان رشک برده‌اند خلاقیت خود را معطوف به زبان کرده‌اند. فلذا به این دلیل است که در عرصه تفکر پیشتاز شده‌اند. به واقع چون خلق و خالقیت برای زنان امری درونی است این خالقیت، چنان برای آنها ارضا کننده بوده که دیگر نیاز ندیده‌اند تا خلاقیت‌شان را به عرصه‌های دیگری معطوف کنند. اساساً این که زن می‌تواند از درون خود یک انسان خلق کند شگفت‌آور است.
وقتی همسرم با تلفن در حال گفتگو با یکی از دوستان خویش است گاه یواشکی به حرف‌هایش گوش می‌کنم. نحوه بیان احساسات ظریف و صحبت از مکنونات قلبی در میان زنان بسیار ماهرانه است. یعنی طوری از یک احساس‌شان با هم حرف می‌زنند که گویی با خودشان در حال تفکر و گفتگو هستند.
راستی آیه 28 سوره احزاب را ببینید: ای پیامبر به زنانت بگو که اگر خواهان زندگی دنیوی و زینت‌های آن هستند بیایید تا متاع دنیا را به پایتان بریزم و به نیکویی رهایتان کنم و اگر خواهان خداوند و رسولش و دار آخرت هستید پس خداوند برای زنان نیکوکار اجری عظیم مهیا ساخته است.

 این یادداشت در پرونده زنان از نگاه مردان سایت مهرخانه



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی