سفارش تبلیغ
صبا ویژن







بمناسبت سالگرد صدور فتوای تاریخی حضرت امام(ره) درباره هتاکین به اسلام
تاریخ اسلام از صدر تا کنون، همواره با سبّ ‌کنندگانی لجوج مواجه بوده که نه‌تنها طاقت شنیدن سخن حق را نداشتند بلکه از فرط درماندگی، لاجرم به توهین و ناسزاگویی روی آورده و بر چهره خورشید خاک می‌پاشیدند غافل از آنکه "کِی شود خورشید از پف منطمس"!
چه بسا در همان سال‌های اولیه ظهور اسلام، کعب‌الاحبارهایی یهودی‌الاصل در لباس جاعلین حدیث، به خدمت غاصبین اموی و عباسی (لعنه‌الله‌علیهم) درآمدند و باب بدعت ننگین هتاکی علیه ائمه معصومین (علیهم‌السلام) را گشودند!  
گرچه این رویه غیرانسانی در طول قرن‌های گذشته همواره در دستورکاردشمنان حق‌ستیز روزگار قرار داشته اما حقانیت و استواری شریعت آسمانی اسلام موجب آن شده تا مکاران از اعمال مکرشان، طرفی نبندند.
اما با گذشت 14 قرن از انقلاب توحیدی نبی‌اکرم(ص) و پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران شرایط به کلی دگرگون شد.
استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار و انگلیس خبیث که پس از جنگ جهانی دوم، خود را قدرت بلامنازع جهان می‌پنداشت، اینبار با چالشی جدید روبه‌رو ‌شد. چالشی که نه از جنس نازیسم هیتلری بود و نه از قماش سوسیالیسم بلشویک، بلکه این‌بار انقلابی از بطن اسلام بود که برای مستکبرین عالم خط و نشان می‌کشید.
استکبار جهانی هنگامی که دریافت با آزمودن گزینه‌های مستعملی چون؛ تلاش برای کودتای داخلی، تحریم اقتصادی، تحمیل جنگ نظامی فرسایشی و ... ضد جمهوری اسلامی نخواهد توانست کاری از پیش ببرد، تصمیم بر اجرای حربه‌های ناجوانمردانه و غیراخلاقی علیه مقدسات دینی و مذهبی مسلمین گرفت!
kihan.JPG
26 سپتامبر 1988 میلادی بود که خبر انتشار کتابی موهن، خشم بیش از یک میلیارد مسلمان در سرتاسر جهان را برانگیخت.
انتشارات وایکینگ که تحت مدیریت "گیلون ریتکن" صهیونیست اداره می‌شد، با سفارش رمان "SATANIC VERSES" به یک مسلمان‌زاده‌ی هندی‌الاصل به‌نام "احمد سلمان‌رشدی"، زنگ آغاز پروژه‌ای شوم را به صدا درآورد.

این کتاب با دستمایه قرار دادن ماجرای دروغین «افسانه غرانیق»، زشت‌ترین اهانت‌ها و شنیع‌ترین هتاکی‌ها را در قالب داستانی خیالی، متوجه آیین اسلام و پیامبر اعظم(ص) نموده و مسلمین را به سخره گرفته بود!
«آیات‌شیطانی» درحالی به قلم منحوس سلمان‌رشدی، به رشته تحریر درآمد که تنها چند ماه از پذیرش قطعنامه 598  ازسوی جمهوری اسلامی می‌گذشت. با وجود این درحالی که تصور می‌شد جمهوری اسلامی و رهبری آن پس از فراغت از جنگ طولانی 8ساله، زین پس خود را درگیر چنین مناقشاتی ننموده و موضعی متساهل را در این خصوص اتخاذ می‌نمایند، به ناگاه حکم تاریخی حضرت امام(ره) تمامی معادلات و پیش‌بینی‌های کوته‌فکران غربی را دگرگون ساخت!
 رهبر فقید انقلاب، با صدور حکمی در 25 بهمن 1367 اعلام داشتند: «إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏. به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى‏رسانم مؤلف کتاب "آیات‌شیطانى" که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى‏باشند. از مسلمانان غیور مى‏خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان‌شاء‌اللّه. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.»
این حکم غیرمنتظره، چنان موجی از همراهی با آن را در میان مسلمین برانگیخت که اندکی بعد، رشدی با چشمانی گریان و در اعترافی دیرهنگام اظهار می‌دارد: «تعجب می‎کنم که چرا دیوانه نشده‎ام. من فکر می‎کنم که دیگر به آخر خط رسیده‎ام و بریده‎ام. از بس دنیا برایم تنگ شده که به قفسه‎های سینه‎ام فشار می‎دهم.»
پس از حکم قاطع حضرت امام(ره)، اما شایعه‌هایی مبنی بر ابراز پشیمانی و توبه از سوی رشدی ملعون شنیده می‌شد. در همین راستا، بنیانگذار انقلاب تنها چهار روز پس از اعلان حکم ارتداد سلمان رشدی، یعنی در 29 بهمن ماه 1367، با صدور بیانیه‌ای، مجدداً تأکید داشتند: «این موضوع صددرصد تکذیب مى‏گردد. سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به درَک واصل گرداند. اگر غیرمسلمانى از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریع‌تر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل مى‏خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.»
 خروج سفرای 12 کشور اروپایی از ایران در اعتراض به فتوای مهدورالدمی سلمان رشدی، حکایت از برنامه‌ریزی پشت‌پرده و سازماندهی تشکیلاتی این قبیل کشورها داشت. با اندک تأملی می‌توان دریافت که این اقدام هماهنگ از سوی 12 کشور، نه صرفاً برای حفظ جان بی‌ارزش ملعبه‌ای چون سلمان رشدی، بلکه در جهت همچنان گرم نگاه داشتن و دمیدن در تنور اسلام‌هراسی و بالاخص ایران‌هراسی محسوب می‌شد.
انتشار کتاب موهن سلمان رشدی را می‌توان به‌ مثابه اولین حلقه از زنجیره پروژه «فتح سنگر به سنگر» در "تقدس‌زدایی از مقدسات مسلمین" دانست؛ چراکه حساسیت‌سنجی، تخمین غیرتمندی دینی و ایضاً برآورد واکنش مسلمانان سراسر جهان در قبال چنین اهانت‌هایی، می‌توانست در حکم نقشه راهی ارزشمند برای هتاکی‌های آتی علیه شریعت اسلام به‌شمار رود!
با گذشت کمتر از ده سال از فتوای انقلابی رهبری راحل انقلاب و روی کار آمدن دولت اصلاحات، اما اوضاع به‌کلی دگرگون شد. مواضع کوبنده، محکم و قاطع جمهوری اسلامی در برهه حیات حضرت روح‌الله(ره)، جای خود را به تساهل، تسامح و وادادگی دوران دوم‌خرداد داد و مع‌الأسف شد آنچه نباید می‌شد!
علیرغم توصیه مؤکد امام خامنه‌ای(مدظله) در اهتمام بیش از پیش مسئولین اجرایی وقت به موضوعاتی اساسی چون «ناتوی فرهنگی» و «جنگ نرم»، تنها سرگرمی تئوریسین‌های پر مدعای اصلاح‌طلب، به کنکاش در نظریه "قبض و بسط تئوریک شریعت" خلاصه می‌شد!
این قصور و اهمال‌ عامدانه اما عرصه‌ای ویژه برای ظهور و بروز ورژن‌های جدیدی از سلمان رشدی در داخل کشور را فراهم آورد که یکی از سرشناس‌ترین ایشان «هاشم آغاجری» بود!
نامبرده زندگی سیاسی خود را از سال 48 و با فعالیت در انجمن حجتیه آغاز کرد. او در سال 50 با گرایش به سازمان مجاهدین خلق به عضویت این گروه سیاسی درآمد و پس از پیروزی انقلاب، دفتر سازمان منحله مجاهدین انقلاب را در آبادان راه‌اندازی نمود.
 اما عمده دلایل شهرت آغاجری به دو سخنرانی توهین آمیزش بازمی‌گردد.
سخنرانی نخست آغاجری به مراسم بزرگداشت "محسن‌کدیور" – روحانی‌ خلع لباس شده و فراری - در دانشگاه شهیدبهشتی مربوط می‌شود. وی طی این سخنرانی، در توهینی آشکار خطاب به ادیان آسمانی اظهار می‌دارد: «من امروز می‌خواستم از نهج‌البلاغه سخن بگویم اما به اقتضای حال و موقعیت منصرف شدم. تصمیم گرفتم حکومت دینی را از منظری دیگر مورد توجه قرار دهم. به‌یاد آوردم این جمله معروف مارکس را که گفته است: "دین افیون توده‌هاست". سخنی که مارکس در باب دین گفته است هرچند که تمام حقیقت نیست اما بخشی از حقیقت را در خود دارد. دین در حکومت‌های دینی نه تنها افیون توده‌هاست، آنچنان که مارکس گفته است؛ بلکه من می‌افزایم علاوه بر آن، افیون حکومت‌ها هم هست.»!
مدتی بعد آغاجری  در 29 خردادماه 1381 با حضور در خانه معلم همدان، در کمال وقاحت و بی‌حیایی، جملاتی گستاخانه علیه ارکان تشیع و روحانیت معزز بر زبان آورد و گفت: «کجا قبل از صفویه ما این سلسله مراتب را داشته‌ایم؟ نظام کلیسایی. از بالا شروع می‌شود، پاپ؛ اسقف‌ها؛ کاردینال‌ها؛ کشیش‌ها؛ کشیش محلی؛ کشیش فلان؛ بعد به تدریج در دوره ما تأثیر این فرهنگ و البته تحت تأثیر زمینه‌های اجتماعی و اقتدارگرایی در ایران، به سمت این سلسله مراتب طبقه‌ای با یک نظم سلسله مراتبی و یک نفر در رأس آن به نام آیت‌الله العظمی فی العالمین و السموات و الارضین و ... تا آخر. این در رأس و بعد همین‌طور می‌آید پایین سلسله مراتب، آیت‌الله، حجت‌الاسلام، ثقه‌الاسلام، چی‌چی‌الاسلام [خنده تمسخر حضار(!)] حالا در این چند سال اخیر که حوزه ما تبدیل به مسند دولتی هم شده، مسئله حساس شده، قبلاً این عناوین دولتی نبود.»!
پس از این اظهارنظرات بی‌شرمانه، کار به جایی می‌رسد که حتی سلمان‌رشدی ملعون نیز در حمایت از آغاجری لب به سخن گشوده و می‌گوید: «وقتی اکثریت میانه‌روی مسلمانان در برابر این‌گونه افراد اقدامی نمی‌کنند، "رشدی"‌هایی پیدا می‌شوند که مأموریت را انجام می‌دهند.»!
سخنرانی هتاکانه آغاجری در خانه معلم همدان کافی بود تا وی مورد خشم مردم معتقد ومسلمان واقع شود. متقابلاً هوچیگرهای تبلیغاتی دوم خرداد وارد فاز جدیدی شد.
 سیل بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌ها درحمایت ازآغاجری سرازیر ‌شد و محکومیت وی را غیرعادلانه، غیرانسانی و ناقض آزادی بیان تلقی می‌نمود!
از سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی گرفته تا آریل شارون و فردریک جونز (سخنگوی وقت وزارت خارجه آمریکا)، جملگی برحمایت از وی از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.کمپین‌های صوری و تجمعات دانشجویی خودساخته‌ای - که با سوء‌استفاده از احساسات پاک دانشجویان، از میان ایشان یارکشی کرده بودند - در برخی دانشگاه‌های تهران به حمایت از هاشم آغاجری برپا گردید که  نشان از تلاش همه جانبه دگراندیشان تجدیدنظرطلب جهت به‌کارگیری تمامی ظرفیت‌ها به منظور حمایت ازآغاجری داشت .
اما باید پرسید مگر چه تفاوتی میان سلمان رشدی و آغاجری وجود داشت؟ مگر حضرت امام(ره) حکم اعدام سلمان رشدی را به سبب نوشتن مطالبی «علیه اسلام، پیامبر و قرآن» صادر ننمودند و مگر آغاجری، دین را افیون دولت‌ها و ملت‌ها نشمرد؟ اگر سلمان رشدی مطالبی اهانت‌آمیز علیه اسلام، پیامبر(ص) و قرآن نوشت، هاشم آغاجری به تمام دین و آموزه‌هایش اهانت روا داشت.
سوالی که در این ارتباط خودنمایی می‌کند این است که آیا حکمتی که امام(ره) درباره حکم سلمان رشدی ذکر فرمودند
 – بدین مضمون که: "تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات توهین کند" - درباره حکم آغاجری صادق نبود؟!
براستی که می‌باید به این حقیقت تلخ معترف بود که اگر اغماض‌های بی‌مورد و چشم‌پوشی‌های غیرقابل توجیه دوران اصلاحات رخ نمی‌داد، دیگر نه کاریکاتوریست دانمارکی «کورت وستگارد»، جرأت جسارت به ساحت نبی‌اسلام(ص) را در خود می‌دید و نه کشیش دیوانه‌ای چون «تری جونز» دست به قرآن‌سوزی می‌زد و نه امثال «شاهین نجفی»، هر آنچه شایسته خودش بود را به امام هادی(ع) نسبت نمی‌داد.
کوتاه سخن آنکه، شایسته است تا با شدت عمل به خرج دادن در قبال اهانت‌ها، ضد مقدسات شریعت اسلام و مذهب تشیع، مانع از هرچه جسورتر شدن هتاکان شویم و از این آیین آسمانی تا هنگامه ظهور حضرتش(عج)، حفاظت و پاسداری نماییم.


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :محمد زندی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی