سفارش تبلیغ
صبا ویژن







آوینی مقابل عقلانیت بوروکراتیک ایستاد

گفتگو با وحید یامین پوردر مورد اندیشه های شهید آوینی:

وجه تمایز آوینی از فردید و داوری/ آوینی مقابل عقلانیت بوروکراتیک ایستاد

در بیان آوینی ما پس از انقلاب اسلامی با انسان دیگری مواجهیم که این انسان ادامه انسان پروژه مدرنیته نیست. ادامه انسان شناسی مدرن نیست. این عقل ادامه عقل مدرنیته نیست. این سیاست در ادامه سیاست مدرنیته نیست بلکه در مقابل آن و تضاد با آن و به جهت و سوی دیگری است.

خبرگزاری مهر: وحید یامین‌پور فارغ التحصیل رشته حقوق جزا و جرم شناسی از دانشگاه امام صادق(ع) است با این حال بیشترین فعالیت‌ وی در حوزه‌های فرهنگی و هنری بوده است و حتی به تدریس واحدهای درسی با همین مضامین در دانشگاه هم مشغول است. او مدرس اندیشه های شهید آوینی در چند موسسه فرهنگی و آموزشی هم هست و اکنون نیز سکان دار پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری است که شهید سید مرتضی آوینی بنیاد آن را گذاشته است. به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم پیرامون اندیشه ها و سلوک ایشان، خبرگزاری مهر با دکتر وحید یامین پور به گفت­گو نشسته است که در ادامه از نظر شما می گذرد.

*برای شروع می­ خواهم بپرسم مسأله بنیادین آوینی در اندیشیدن چیست؟

یک پرسش بنیادین وجود دارد که آوینی ذهنش با آن درگیر بوده و آن سوال این است که آیا انقلاب اسلامی ممکن است؟ در عرصه سیاست انقلاب اسلامی به عنوان یک رخداد معرفی می ­شود. این یعنی مسبوق به سابقه نیست و یا از روی الگوی های موجود شکل نگرفته است. رخدادی در امتداد تاریخ معاصر نیست بلکه چیزی در مقابل آن است. بنابراین اولین پرسشی که پس از وقوع انقلاب اسلامی پیش­ می­ آید این است که آیا انقلاب اسلامی ممکن است؟ آیا ما فریب نخوردیم که تصور کردیم می­ توانیم در برابر جریان معمول تاریخ معاصر بایستیم؟ آیا فریب نخوردیم که تصور می­ کنیم ما ادامه پروژه مدرنیته نیستیم؟ این پرسش یک پرسش بسیار عمیق است که هم ذهن متفکرین ما را درگیر کرده، هم ذهن متفکرین غربی را به خود مشغول کرده است.

اگر فیلسوفی همچون میشل فوکو تا این حد از تحولات ایران و وقوع انقلاب ذوق زده می­ شود به این جهت است که او ابتدا به ساکن گمان می­ کند انقلاب اسلامی پرده برداری از عالم و عقلانیت دیگری است و به همین جهت است که از ایران به عنوان روح یک جهان بی روح یاد می­ کند. این پرسش برای متفکرین داخلی ما به شکل جدی تری مطرح بوده است. برای نمونه مشهورترین فیلسوف ما در دوران انقلاب، مرحوم سید احمد فردید، سال­ها پیش از وقوع انقلاب در سیر صورت بندی تاریخی خود پس فردا را مطرح می­ کند. پس فردا برای فردید تحقق تاریخ جدید است. تحقق تاریخی که در ادامه پروژه مدرنیته نیست.

یک پرسش بنیادین وجود دارد که آوینی ذهنش با آن درگیر بوده و آن سوال این است که: آیا انقلاب اسلامی ممکن است؟ تمام وجود و هنر و قلم آوینی را این پرسش فرا گرفته که این رخداد چیست

این گونه است که رخدادی همچون انقلاب اسلامی او را به وجد می­ آورد و این شادی را در او به وجود می­ آورد که شاهد زنده تحقق این تاریخ جدید است. به دلیل همین شیفتگی است که در این تاریخ جدید مستقر می­ شود و از ماهیت آن سخن می­ گوید. اما ما با این همه فردید را متفکر انقلاب اسلامی به حساب نمی­ آوریم. تفاوت آوینی با سایر متفکرینی که ذکر شد در اعتقاد به این پرسش است. این پرسش و پاسخ آن برای آوینی حیاتی است. تمام وجود و هنر و قلم آوینی را این پرسش فرا گرفته که این رخداد چیست.

*پاسخ آوینی به این پرسش چیست؟

اولین نکته این است که او این رخداد را پذیرفته است و به همین علت است که از تحول باطنی انسان سخن می­ گوید. در کتابی که با عنوان امام و تحول باطنی می­ نویسد، می گوید من تمام تحول تاریخ را در امام به شما نشان خواهم داد. او معتقد است تاریخ چرخیده و می­ شود این چرخش تاریخی را در امام نشان داد. در بیان آوینی ما پس از انقلاب اسلامی با انسان دیگری مواجهیم که این انسان ادامه انسان پروژه مدرنیته نیست. ادامه انسان شناسی مدرن نیست. این عقل ادامه عقل مدرنیته نیست. این سیاست در ادامه سیاست مدرنیته نیست بلکه در مقابل آن و تضاد با آن و به جهت و سوی دیگری است.

 

در بیان آوینی ما پس از انقلاب اسلامی با انسان دیگری مواجهیم که این انسان ادامه انسان پروژه مدرنیته نیست

وقتی آوینی به دفاع مقدس می­ رسد در نریشن­های روایت فتح دائماً بینندگان را دعوت به تماشای انسان جدیدی می­ کند. انسان هایی که گویی از صدر اسلام به زمانه ما پرتاب شده اند. در واقع آوینی تاریخ جدید را محقق شده می­ دید. او دیگر سخن از امکان انقلاب نمی­ گفت و از آن به بعد تلاش می­ کرد حیثیت و چیستی این رخداد تازه را بشناسد و معرفی کند. معرفی ای که مخاطبش همان کسانی هستند که انقلاب کردند چرا که او هم همچون فردید معتقد بود ما در ساحت تفصیل نسبت به آنچه کردیم خودآگاهی نداریم. بلکه شناختمان یک شناخت کلی و اجمالی است.

*شهید آوینی برای ایجاد این خودآگاهی چه می­ کند؟ این خودآگاهی در اندیشه او چه جایگاهی دارد؟

او مخاطبان اندیشه اش را به تفکر درباره آنچه کرده اند دعوت می­ کند. او معتقد است ما باید تمایزمان با آنچه نیستیم را روشن کنیم؛ تمایزمان را با تاریخ غرب و نیست انگاری ای که سعی دارد بر ما هم غلبه کند مشخص کنیم. تصویری که آوینی از جهانی که انقلاب در آن واقع شده ارائه می­ دهد تصویری است که جهان در آن همه جایش را ظلمت سیطره تمدن غربی فراگرفته و انقلاب اسلامی به عنوان یک نقطه نورانی در این میان پدید آمده است و دمادم مورد هجوم ظلمتی است که تلاش دارد نور را خاموش کرده و به ظلمت ببرد و حالا آوینی با سخن گفتن از این شرایط ما را به مقابله با این ظلمت و گسترش نور دعوت می ­کند.

او بر اساس این منطق آینده بینی روشنی هم دارد و می­ گوید این نور روزی عالم را فراخواهد گرفت و نشانه اش هم دفاع مقدس است. نشانه اش هم همین جوان های رزمنده اند. چرا که دنیا به دست این انسان تغییر خواهد کرد. اگر این طور به شهید آوینی نگاه کنیم جایگاه او در میان حکما و متفکرین ما منحصر به فرد است. چرا که هیچ کس با این صراحت از این خودآگاهی صحبت نکرد. البته شأن سایر حکمای ما نیز محفوظ است. خود شهید آوینی بسیار با تقدیر و تکریم از اساتیدی همچون دکتر داوری سخن می­ گوید. می دانیم که مقاله­ های مهم شهید آوینی را دکتر داوری ویراستاری می­ کردند. من خوانندگان این مصاحبه را به آخرین مقاله کتاب رستاخیز جان ارجاع می­ دهم: «یادداشتی ناتمام در باب هویت» این مقاله آخرین مقاله شهید آوینی است. ایشان درحال تکمیل این مقاله بودند که به شهادت می­ رسند. انتهای این مقاله پی نوشتی وجود دارد که آقای دکتر داوری آن را نوشته اند و توضیح داده اند که شهید آوینی پیش از شهادت یک نسخه از مقاله را به ایشان داده و گفته اند بخوان و نظرت را بگو که دیگر فرصت برای این کار به وجود نیامد.

*لطفا کمی روشن تر از تمایز بین آوینی و سایر حکمای ما صحبت کنید.

آوینیببینید آوینی در ساحت انقلاب اسلامی ایستاده و از ادبیات فلسفی برای تبیین آن کمک می­ گیرد. به تعبیری او فرزند انقلاب است. ممکن است متفکرین دیگری هم باشند که با او هم سخن باشند اما در ساحت انقلاب نایستاده باشند. در دورانی که آوینی این صحبت ها را مطرح می­ کند اتفاقاً ما شاهد یک غربزدگی شدید در سیاست ایرانی هستیم. حد فاصل سال­های 68 تا 72 سنگین ترین پروژه مدرنیزاسیون ایرانی شکل می­ گیرد. چه بسا این پروژه مدرنیزاسیون از دوران رضاخانی هم سنگین تر است. دولتی بر سرکار است که عقلانیت بروکراتیک غربی را به رسمیت شناخته و نسخه بدیلی برای آن قائل نیست. نگاهش به فرهنگ انقلاب موزه­ای و ویترینی است و دین را در انقیاد توسعه می­ بیند. خوانش جدیدی از دین ارائه می­ کند که با اقتصاد لیبرال سرمایه داری سازگاری دارد و همه چیز در تولید، مصرف، توسعه و کلماتی از این دست خلاصه می­ شود. در این تاریخ شهید آوینی مقاله آخرین دوران رنج را منتشر می­ کند. این فراتر از شهامت است.

هر کسی چنین نگاه حکیمانه و کشفی را ندارد که با این صراحت از مشهورات عبور کند. کل کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب، شمشیری است که شهید آوینی علیه این مشهورات کشیده است. اول همان کتاب هم اشاره می­ کند که من می دانم شما من را به تحجر متهم می­ کنید و همچنین اشاره می­ کند که می دانم سوال من خلاف آمد عادات مشهور زمانه است و خودم را برای تند ترین انتقادات آماده کرده ام که اتفاقاً آن انتقادات را هم شنید. لذا مفهوم شهامت از این حیث که ارجاع به یک صفت اخلاقی دارد به نظر من برای آوینی کوچک است. بسیار جالب است که در همین مقاله آخرین دوران رنج او دورانی را که در تبلیغات رسانه­ های رسمی و غیر رسمی اولین دوره جهش ما معرفی می­ شود، به عنوان آخرین دوران رنج ­معرفی از آن یاد می­ کند. او می­ گوید شما ریزه خوارن سفره­ ای هستید که در حال جمع شدن است و با خوش­ خیالی حرف از مدرنیزاسیونی می­ زنید که دورانش به سر آمده است.

 *شما از آقای دکتر داوری به عنوان کسی که بسیار مورد احترام شهید آوینی بوده اند نام بردید. می­ خواهم برای روشن تر شدن تمایز شهید آوینی با سایر متفکرین زمانه ما کمی درباره تفاوت اندیشه شهید آوینی با ایشان که اتفاقاً هم سخنی بسیاری بین شان هست توضیح دهید.

در دورانی که آوینی این صحبت ها را مطرح می­ کند اتفاقاً ما شاهد یک غربزدگی شدید در سیاست ایرانی هستیم حد فاصل سال­های 68 تا 72 سنگین ترین پروژه مدرنیزاسیون ایرانی شکل می­ گیرد. چه بسا این پروژه مدرنیزاسیون از دوران رضاخانی هم سنگین تر است

نمی خواهم چیزی را به آقای دکتر داوری نسبت دهم اما گویا ایشان با شهامت گذشته به پروژه عبور از توسعه غربی فکر نمی­ کنند و در واقع عقلانیت مدرن را به نوعی می­ پذیرند و حتی به جمهوری اسلامی توصیه می­ کنند که شما اگر می­ خواهید به توسعه برسید این عقلانیت را بپذیرید چرا که این عقلانیت مطلق است و عقلانیت دیگری محصل و موجود نیست که شما بخواهید با تکیه بر آن صحبت از بنای تمدن دیگری کنید. شاید این سوءتفاهم به وجود بیایید که من می­ گویم دکتر داوری، غربی شده در حالی که ابداً این طور نیست. یعنی ایشان هنوز بر مفهوم غربزدگی خودشان ایستاده اند و حتماً دنیای مطلوب او دنیای غرب نیست و همچنان او رادیکال ترین منتقد غرب در کشور ماست. منتها چون ایشان عقلانیت اومانیستی غرب را عقلانیت سیطره یافته ای می­ داند خیلی به عقلانیت جایگزین نمی­ اندیشد.

اما برای آوینی اینگونه نیست. او به صراحت از عقلانیت جایگزین محصلی سخن می گوید. هرچند ناگفته نماند که شهید آوینی با ساده انگاری راجع به تمدن غرب و رسیدن به تمدن جدید خیلی مخالف است. به عنوان مثال وقتی او از هنر تکنولوژیک و خاصه سینما صحبت می­ کند، می­ گوید علی­رغم طلب بسیار، چرا سینما فراچنگ ما نمی­ آید اما در غرب این اتفاق رخ می­ دهد. او با ساده لوحی درباره رسیدن به عقلانیتی دینی و تمدنی اسلامی خیلی مخالف است. چون غرب را در سیطره تمدنی اش خیلی قوی می­ داند. بعضی اشخاص این را خیلی ساده و تکنیکی نگاه می­ کنند. مثلاً وقتی از سینما صحبت می­ کنند به سرعت حرف را به سمت مدیریت می­ برند. می­ گویند اگر مدیر فرهنگی خوب تربیت کنید مسأله سینما حل خواهد شد و کارگردانت را کنترل خواهد کرد. ابداً این طور نیست. به نظرم باید پدیدار شناسانه تر با این مسأله مواجه شد و وجه تمایز آوینی اتفاقاً در فهم و تبیین صحیح همین دشواری ها است.

*به عنوان آخرین سوال با این همه ملاحظه و التفات به دشواری ها و قائل بودن به صاحب ماهیتی تمدن و ابزار مدرن او چگونه دست به ابزاری همچون دوربین می زند و به سمت تهیه فیلم مستند حرکت می­ کند؟

نمی خواهم چیزی را به آقای دکتر داوری نسبت دهم اما گویا ایشان با شهامت گذشته به پروژه عبور از توسعه غربی فکر نمی­ کنند

شهید آوینی می­ گوید که اگر بگوییم کار تمام است و ما توان تصرف در تکنیک را نداریم خودش شأنی از تکنیک زدگی است و من به این مسأله اعتقادی ندارم. او تصریح می­ کند اختیار انسان بر تکنیک غلبه دارد و البته همزمان حاشیه می­ زند که من درباره تکنیک و ماهیت آن ساده انگار نیستم. بنابراین مبنای این غلبه را بر همان تحول باطنی انسان که در ابتدای صحبت به آن اشاره کردم قرار می­ دهد. در واقع ایشان می­ گوید که اگر مختصات دنیای جدید را بشناسی و همچنین عالمی که از آن صحبت شد را هم ببینی و درک کنی و واجد شرایطش باشی می­ توانی در جوهر تکنیک تصرف کنی و البته این طرحی نیست که بشود برایش نقشه راه ترسیم کرد و گفت طبق همین جلو بروید تا به تمدن اسلامی برسید. بلکه این یک شدن در حیث جمعی است. من می­ توانم بگویم دینی بیاندیش و از مختصات دینی اندیشیدن و غربزده نبودن صحبت کنم تا به یک تحولی در حیث جمعی برسید. این تحول جمعی تجربه و انکشاف جدیدی ایجاد خواهد کرد که نتیجه این انکشاف  تمدن جدید خواهد بود.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی