سفارش تبلیغ
صبا ویژن







ابتدا عرض کنم که در این مطلب به هیچ عنوان قصد کوچک شماردن و دست کم گرفتن دشمن را ندارم و فقط به نمونه هائی از حماقت های پر شمار بزرگترین دشمن این مرز و بوم(آمریکا) اشاره میکنم و دست آخر قضاوت و داوری، بر عهده خود شما خواهد بود.

از نحوه پیدایش و تشکیل کشور آمریکا همه ما کم و بیش اطلاعاتی داریم.

کشور آمریکا در آنسوی کره خاکی است و با فاصله ای که از سایر قاره ها دارد،از لحاظ امنیتی در بهترین موقعیت قرار دارد،تا جائی که کشورهای دیگر حتی تصور حمله نظامی به این کشور را ندارند و شاهد این مدعا نیز نداشتن نیروی زمینی در ایالات متحده است،شاید هم یکی از دلایل جری شدن این کشور و دخالت کردن در امور دیگر کشورها همین موضوع باشد که خود را از لحاظ ایمنی مرزهایش در شرایط مطلوب می بیند.

از نظر وسعت و همچنین تنوع آب و هوائی نیز در میان تمامی کشورهای جهان میتواند حالتی استثنائی داشته باشد،همچنین منابع انرژِی و سایر منابع کانی و معدنی نیز به وفور در این کشور موجود است.

اصولا موقعیت ممتاز این تکه از جهان باعث جذب بسیاری از انسانها در ابتدا به عنوان توریست و سپس اقامت در آن شد،که البته این موقعیت ممتاز،سهم بالائی نیز در جذب نخبگان از سایر کشورها دارد.

پس از فروپاشی شوروی،سیاستمداران ایالات متحده آمریکا کمترین تردیدی نداشتند که به قدرت بلامنازع دنیا تبدیل شده و بیش از پیش یکه تازی خواهند کرد و دلایل بسیاری را هم برای این تحلیل خود داشتند که موضوع بحث ما نیست.

آمریکا شاید می توانست به بزرگترین قدرت جهانی تبدیل شود و فقط همین،وآن به شرطی بود که پا از مرزهای خود بیرون نگذارد و در سرنوشت سایر کشورها دخالت نداشته باشد،گفتم فقط همین و آن به این معنی است که فقط به بزرگترین قدرت جهانی تبدیل شود و دیگران از آمریکا به بزرگی یاد کنند،زیرا اگر بنا بود که سلطه بردیگران داشته باشد باز هم مستلزم این بود که از مرزهای خویش خارج شده و به حقوق دیگران دست درازی کند و آن همین است که امروز شده است.

اصولا در فرهنگ آمریکائی "غلو" از درجه اهمیت بالائی برخوردار است و این را به سادگی از فیلم های هالیوودی میتوان دریافت.

در فیلم های وسترن، یک نفر آمریکائی با یک اسلحه که هیچگاه فشنگ آن هم تمام نمی شود با یک شهر درگیر می شود و در نهایت هم همه را کشته و در پایان نیز خاکهای لباس خود را میتکاند و با اسب حرکت می کند به سمت یک شهر دیگر و فیلم تمام می شود و در فیلم های دیگر خود یک موجود فضائی و یا یک عده از کهکشانی دیگر قصد نابودی و یا تسخیر کره زمین را دارند که ارتش آمریکا متوجه می شود و با یک عملیات حساب شده همه آنها را نابود می کنند و کره زمین را نجات می دهند.

سیاستمداران آمریکائی با ساختن این گونه فیلم ها قصد القاء قدرت عظیم آمریکا را در ذهن مخاطبان خود دارند اما گوئی این همه هزینه، نتیجه ای معکوس داشته و بیشتر از آنکه مخاطبان سایر کشورها را تحت تأثیر خود قرار دهد،سیاستمداران آمریکا را متوهم ساخته و دچار نوعی از خود بزرگ بینی و غرور کاذب قرار داده است.

مردم آمریکا افرادی بسیار زودباور و ترسو هستند و سیاستمداران آمریکائی نیز از این خصوصیت بارز آنها به شدت سوءاستفاده می کنند و به عنوان نمونه می توان به حمله ساختگی به برجهای دوقلو و سپس ایجاد زمینه برای حمله به افغانستان برای نابودی طالبان نام برد.

آمریکا چنان به دنیا القا کرده، که بسیاری بر این باورند که آمریکا برای دهها سال دیگر در کشورهای مختلف برنامه ریزی کرده است،لیکن با مروری برحوادث عراق و افغانستان، متوجه می شویم که کمترین تفکر و آینده نگری در نزد سیاستمداران این کشور وجود ندارد.

براستی جمهوری اسلامی چقدر باید هزینه میکرد تا از شر دشمنانی همچون صدام و طالبان آسوده شود؟ و این سؤالی است که امروز نزد سیاستمداران آمریکا ایجاد شده است و امروز پس از کلی هزینه و بدنامی و لشکرکشی به عراق دوباره مشغول چانه زنی برای بازگرداندن دوباره بعثی ها به قدرت در عراق هستند و البته بی جهت نیست که جرج بوش در زمان ریاست جمهوری خویش،توانست لقب احمق ترین را به خود اختصاص دهد.

انقلاب اسلامی ایران سرآغاز یک تحول عظیم جهانی بود لیکن سیاستمداران آمریکائی به تازگی این پیام را دریافت کرده اند و البته باز هم همه آنچه را که باید،متوجه نشده اند.

واقعیت این است که شناخت کافی از این انقلاب ندارند و دلیل این عدم شناخت نیز همان توهماتی است که در فیلم های آمریکائی به خودشان القاء شده است.

در ابتدا، انقلاب ایران را برای خود یک فرصت می دانستند و قصد تجزیه ایران را داشتند که نمونه های آن غائله خودمختاری در کردستان و آذربایجان و خوزستان و بلوچستان و... بود،آمریکائیها آرزوی این را داشتند که از کشور بزرگ ایران چندین بحرین دیگر درست کنند.

شکست دیگر آنها در طبس اتفاق افتاد و البته پیش از آن هیمنه آمریکا با تسخیر لانه جاسوسی در همه دنیا شکسته شد.

پس از آن با خیالی آسوده،فرمان کودتا(نوژه) را صادر کردند که آنهم در نطفه خفه شد وسپس جنگ را از طریق صدام به راه انداختند و به خیال خود کار را تمام کرده بودند که با مقاومت جانانه ملت متوجه اشتباه خود شدند و در همین زمان از طریق دیگر مهره نفوذی خود(بنی صدر) فتنه ای به راه انداختند و چون تیرشان به سنگ خورد تصمیم به ترور توسط منافقین گرفتند و در آن مرحله نیز کاری از پیش نبردند و بار دیگر طعم تلخ شکست را چشیدند.

سریال شکست های امریکا در ایران همچنان ادمه دارد و اگر بر روی هر موضوعی که آنها برای آن برنامه ریخته بودند و شکست خوردند تمرکز کنیم، کتابها لازم است که نوشته شود.

فتنه پس از انتخابات هم جزئی از همان برنامه ریزیهای سیاستمداران آمریکائی است و دلیل تمامی این شکست ها هم عدم شناخت از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی است.

واقعیت آن است که تمام اطلاعات ایران از طریق یک مشت جاسوس احمق به آمریکا تحویل داده می شود و بر اساس آن ایالات متحده برنامه ریزی می کند و با اعتماد به این جماعت سیاست های خود را تنظیم می کند و به مرحله عمل وارد می شود و شکستی دیگر را تجربه می کند.

برای جاسوس های ایرانی البته از نوع وطن فروش خود همه نوع امکانات و تجهیزات، از قبیل حقوق و رفاه و شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای و سایتهای اینترنتی و.... مهیا می کند و بر اساس داده های این جماعت احمق مانند گنجی و سازگارا و مخملباف و سروش و کدیور و شیرین عبادی و بازرگان و هخا و نوری زاده و بسیاری دیگر از جوکرها و دلقکها و البته عده ای جاسوس شناخته شده در داخل کشور، برنامه ریزی می کند و علاوه بر خود کشورهای دیگر را هم سازماندهی می کند و به امید ضربه بزرگ و نابودی جمهوری اسلامی نقشه ها می کشند و دست آخر شکستی دیگر نصیبشان می شود و دوباره روز از نو و روزی از نو.

به عنوان مثال برای رئیس جمهور نشدن دکتر احمدی نژاد همه آبروی خود را هزینه کردند زیرا از داخل این پالس را دریافت کرده بودند که اگر هر کسی به جز احمدی نژاد رئیس جمهور شود کار رژیم تمام است .

پس از رأی بالای مردم به دکتر احمدی نژاد به آنها اینطور خبر رسید که باید بر روی ولایت فقیه تمرکز کنند و در آن صورت دیگر بدون تردید کار تمام شده است.

این شد که از داخل و خارج بر ولایت فقیه تاختند و یاوه گوئی های امثال مخملباف و سروش و گنجی و ... شروع شد و در داخل هم مهره های بیچاره آنها برای اینکه از ترس مردم جرأت اهانت مستقیم به مقام ولایت را نداشتند با عناوینی همچون حکومت باید چنان کند و یا چنین، بر ولایت به خیال خام خود حمله کردند که البته با پاسخ محکم مردم در نهم دی و بیست و دوم بهمن ماه روبرو شدند.

باز هم راه به جائی نبردند و به این نتیجه رسیدند که تا سپاه پاسداران قدرتمند باشد با ولایت هم نمیتوانند به مبارزه برخیزند در نتیجه حملات به سپاه آغاز شد.

مجید انصاری در تازه ترین افاضاتش به سپاه و بسیج حمله کرده است وآنها را از فلسفه وجودی خود منحرف دانسته است و البته هیلاری کلینتون نیز چند روز بعد، از دیکتاتوری سپاه بر ایران انتقاد کرد و گفت که ارکان رسمی کشور همه تحت سلطه سپاه هستند و البته تمام این ماجرا به اطلاعاتی است که یک مشت ابله در اختیار این جماعت آمریکائی قرار می دهند.

این سریال نیز ادامه دارد و هر روز یک بحث جدید مطرح خواهد شد و جمهوری اسلامی ایران نیز هر روز قویتر و مقتدرتر خواهد شد.

در این میان نکته ای که قابل توجه است این است که حتی دلقکهای ایرانی هم به راحتی می توانند آمریکائی ها را فریب دهند و این نشانه ضریب هوشی بالای!!! این جماعت یانکی است.

ما هم خدا را شاکریم که دشمنان ما را از احمق ترین ها آفرید و البته یقین داریم که پیروزیم،چون حریف ، آمریکاست.



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی