سفارش تبلیغ
صبا ویژن







مدتی است که دیگر نوشتنم نمی آید،شاید حدود دو ماه.

سوژه هم برای نوشتن الی ماشاالله.

دوستی گفت که تو قطره ای بیش نیستی در این دریا،پس به دریا بپیوند که بمانی.

او درست میگفت،پس عزم خود را جزم کردم که بنویسم و به دریا بپیوندم.

از کجا شروع کنم؟

در افکار خود رفتم به سوی قوه قضائیه.

چون مطالباتی که داشتیم و داریم و قولهائی که رئیس محترم قوه قضائیه در ابتدای کار داده بود،با این طریقی که طی می کند به نظرم سازگار نیست.

آزادی حسین مرعشی درست یک روز پس از بازداشتش،که البته توضیح دادند که قوه قضائیه زیر بار هیچ توصیه و سفارشی نمی رود و این از حقوق زندانیان است که از مرخصی استفاده کند.

با عقل من که جور در نمی آمد که طرف یک روز پس از بازداشت،از مرخصی تا پایان تعطیلات نوروز استفاده کند،با خود گفتم حتما قانون همین است و من نمیفهمم.

سپس آزادی تاجزاده و بهزاد نبوی و...تا پایان تعطیلات نوروزی، این داستان ادامه داشت که تازه متوجه شدم که عجب قانون خوبی داریم و تا چه حد من بی خبر بودم از این همه قانون!!

گفتم بخشی نگری نکنم همه فعالیتهای این قوه را باید با هم دید،حداقل در بعد سیاسی.

حکم جلب مهدی هاشمی را هم باید دید که توسط این قوه صادر شده است و این از نکات مثبت است،ولی راستش را بخواهید هنوز متوجه نشدم که چرا حکم جلب مهدی هاشمی که بیرون مرزهاست صادر میشود اما برای خواهرش فائزه هیچ حکمی صادر نمی شود حتی با اراجیفی که به تازگی گفت.

همچنین یادم آمد که مهدی هاشمی پس از خروج از کشور،طی بیانیه هائی خروج خود را مأموریت اداری جهت سرکشی به شعبه های دانشگاه آزاد در خارج از کشور نام برد و البته این بیانیه ها با سکوت مسئولین دانشگاه آزاد همراه شد که به منزله تائید این بیانیه ها قلمداد شد، هنوز در عجبم که چگونه است که با مسئولین متخلف دانشگاه چرا برخوردی نمی شود،البته کمی هم که فکر کردم متوجه شدم حتما مطابق معمول ایراد از من است و من نمی فهمم.

هنوز متوجه نشدم که چگونه می شود که یک ایرانی نما در تمام مجامع به ظاهر بین المللی که حاضر می شود بر علیه کشور و دولت و نظام و قوه قضائیه و...سخنرانی می کند و نظام ایران و همه ارکان و سازوکارهای قانونی کشور را زیر سؤال می برد و دست آخر از یک روزنامه نگار متعهد شکایت می کند و قوه قضائیه هم با احترام کامل به او، به شکایتش رسیدگی می کند و این در حالی است که او خود متهم است و جرم او هم محرز،والبته این وظیفه دادستان محترم است که برای او اعلام جرم نماید و او را به دادگاه فرا بخواند و البته دادستان هم زیرمجموعه ای است از قوه قضائیه.

البته از آنجائی که من نمیفهمم خب نمیفهمم.

از موسوی و کروبی و خاتمی هم که دیگر چیزی نگوئیم سنگین تریم.

البته دوستی می گفت که حکایتی است این داستان برخورد با سران فتنه و کار قوه قضائیه در این مورد درست است و تو نمی فهمی!!

در انتها هم وظیفه خود میدانم که از مدیران چند وبلاگ ارزشی که همیشه درست به هدف می زدند و در پیش از انتخابات و حتی در ایام فتنه با مجاهدت و روشنگری خود نهایت تلاش خود را در راه نظام و انقلاب انجام دادند تشکر کنم.

 و البته از قوه قضائیه نیز به دلیل فیلتر کردن این وبلاگها نهایت تشکر و امتنان خود را اعلام نمایم!!!

شیرین (شاکی)

حسین شریعت (متهم)

مهدی و فائزه (صفا)

عمو بهزاد و تاجزاده و مرعشی (محبت)

مدیران دانشگاه آزاد(عشق)

وبلاگهای ارزشی(فیلتر)

موسوی . کروبی . خاتمی(نمی فهمم)

 

 راستی سخنگوی دستگاه عظیم قضائی کی معرفی می شود که از ایشان بپرسیم سوالاتمان را؟

یا شاید هم نیاز ندارد و یا صلاح در این است.

البته شاید هم من نمی فهمم.



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی