سفارش تبلیغ
صبا ویژن







همانگونه که در خبرها شنیدید شب گذشته انفجاری در محل کانون رهپویان وصال شیراز به وقوع پیوست و جان (تا این لحظه) حدود 12 نفر از عزیزان و عاشقان حسینی را گرفت و به در جه رفیع شهادت رسانید(انشاء الله) و حدود 202 نفر را زخمی و راهی بیمارستان نمود که تا این لحظه حال 20 نفر از این عزیزان وخیم است و محتاج دعای خیر همه عزیزان هستند تا به آغوش گرم خانواده خود بر گردند ...

نظرها در مورد این انفجار متفاوت است . تا این لحظه هیچ گروه یا دسته ای مسئولیت این انفجار را بر عهده نگرفته است .
کارشناسانی که صحنه را بررسی کرده اند اعلام کرده اند که عملیات بمب گذاری نبوده است و دلیل خود را وجود تعدادی از پوکه ها و مین های خنثی شده (و احیانا خنثی نشده) در یادمان شهدایی که درانتهای محل برگزاری مراسم قرار داشته است و منفجر شده است ، می دادند . اما مسئولین کانون اعلام کرده اند که این ادوات فقط پوکه و یا ادوات خنثی شده بوده است و در لحظه ی انفجار و بمب گذاری این ادوات نیز منفجر شده و شائبه انفجار خود این ادوات را بوجود آورده است .

به همین دلیل باز هم گروهی متخصص در حال بررسی فیلم انفجار و ذرات و آثار بجا مانده از  محل انفجار هستند تا بتوانند مشخص نمایند که اصل قضیه چه بوده است والله اعلم 
اما باید بگویم شهیدانی  که در این حادثه به ملکوت اعلا پیوستند و راهی دیار باقی شدند سینه زنان و عاشقان حسین (ع) بودند که مقام آنها بسی والاست چرا که در مجلس حسینی و با چشمانی اشکبار و دلی خاشع و خاضع به یاد ارباب بی کفنشان سینه میزدند و دعواهای سیاسی عده ای نمی تواند از ارزش و بزرگی انها بکاهد . انفجار چه از بابت بمب گذاری بوده و چه بر اثر انفجار مین های زمان دفاع مقدس ، پنجره ای بود برای شهادت آنها و خوشا به سعادتشان ...
البته در صورتی که واقعا بمبی در کار بوده است و کسانی بخواهند برای پنهان کردن سوء مدیریت شان در اداره  شهر و جامعه آن را پنهان کنند مطمئنا توسط خون والای همان شهدا رسوا خواهند شد و انشاءالله که چنین نباشد...

در میان کسانی که در این حادثه به ملکوت اعلا پیوستند کودک و نوجوانانی بودند که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند و همانند ارباب بی کفنشان بی سر و دست شدند و با این روش ثابت کردند که عزادار و محب واقعی حسین (ع) و اباالفضل (ع) علمدار با وفایش بوده اند ...

سردار حاج نبی رودکی نماینده مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی چنین گفته است :
((در انتهای این حسینیه یک نمایشگاه دائمی مربوط به دوران دفاع مقدس قرار داشت که در آن ادوات و مهمات جنگی، خمپاره 81 و مهمات جنگی نگهداری می شد .
وی با بیان اینکه این نمایشگاه حدود 5 سال قدمت داشت، گفته است: بررسی های تخصصی در این مورد ادامه پیداخواهد کرد و هنوز هم احتمال خرابکاری و کار گذاشتن مواد محترقه یا بمب دستی به درون حسینیه منتفی نیست.
عضو کمیسیون امنیت ملی وسیاست خارجی مجلس گفته است : کارشناسان بخشهای مختلف احتمال انفجارمهمات را بیشتر ازخرابکاری می دانند.
رودکی تصریح کرده است : مسئولین تامین شورای استان تا ساعت یک بامداد جلسه داشتند و امیدواریم مسئولین مربوطه هر چه زودتر نتایج کار کارشناسی خود را در این مورد بگویند.
نماینده شیراز با درخواست از نهادهای مسئول خواستار جبران خسارت های مادی و تسریع در بهبود وضعیت مجروحان این حادثه شد.))


و اما حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد در اینباره گفته است :(( انفجار کانون رهپویان وصال بدون شک بمبگذاری بوده است.
حجت‏الاسلام انجوی نژاد  اظهار داشته است : بمب در زیر جایگاه معراج الشهدا منفجر شده است و جایگاه را از جای کنده، به سقف پرتاب کرده و بخشی از سقف در نتیجه این انفجار فروریخته است و علاوه براین دیوار حائل قسمت خواهران و برادران درنتیجه این انفجار فروریخته است.
انجوی نژاد افزوده : عده ای سعی می کنند ماجرا را حادثه جلوه بدهند تا به طور غیرواقعی شهر را امن جلوه بدهند در حالیکه این وظیفه آنهاست که امنیت ایجاد کنند.
وی اضافه کرده : این که گفته می شود حادثه بوده، هرگز این طور نیست و آنچه که روی میز معراج الشهدا بوده علاوه بر آثار و نامه های شهدا چند پوکه خالی منور بوده است و عکس های معراج الشهدا قبل از انفجار این را تایید می کند.
وی اضافه کرد: لحظاتی قبل از انفجار، اعضای کانون فرد ناشناسی را دیده اند که بسته ای را به محل آورده و خیلی سریع آنجا را ترک کرده است به طوریکه یکی از اعضا به وی مشکوک شده و او را تعقیب کرده است.
وی افزود: تعدادی از اعضای کانون آماده چهره نگاری از فرد مظنون هستند.))
اسامی شهدای این حادثه که تا بحال اعلام  شده است به شرح ذیل می باشد :
علی نوروزی، غلام موسوی، عرفان و علیرضا انتظاری، نجمه قاسم پور، محمد جواد یاقوت، مسعود رضایی و محمد مهدوی از جمله فوت شدگان این حادثه هستند ضمن اینکه بقایای یک جسد ناشناس نیز برجای مانده است.
                                                   فیلم کامل صحنه انفجار کلیک کنید
صحنه  های از مصدومان این حادثه  :


 

 

 

 

 

 



  • کلمات کلیدی : سیاست
  • "بسم الله الرحمن الرحیم

    به یقین این‌گونه سخنان هیچ‌گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال می‌برد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته ضروری می‌دانم:

    1- سرچشمه این تفکر انحرافی – که تازگی هم ندارد – دو چیز است:

    الف) فرو رفتن در افکار صوفیانه افراطی و تاثرپذیری از مساله "حلول و اتحاد" صوفیان آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر (ص) را پر از خدا می پندارند و مانند آن.

    ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن می‌ماند که انسانی که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهی را ناموزون می‌بیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند!

    2- مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست- العیاذبالله – تکذیب پیامبر (ص) است زیرا:

    الف) در 10 آیه از قرآن مجید می خوانیم: "تنزیل من رب العالمین"(واقعه ، آیه 88) "تنزیل الکتاب من الله العزیر الحکیم" (زمر ، آیه 1) و... .

    اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر(ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت می‌دهد. آیا این تکذیب پیامبر (ص) نیست؟!

    آیا همین که خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر"تنزیل من رب العالمین" می‌شود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد که بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست! اضافه بر این آیا خدا قادر نیست که مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل کند و حتما باید از این راه وارد شود؟

    ب)در ده ها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم یا قرآن را برای این نازل کردیم که مردم را از "ظلمات" به سوی " نور" هدایت کنی (ابراهیم، آیه 1) یا با صراحت دستور می‌دهد آنچه را بر تو نازل کردیم ابلاغ کن که اگر نکنی رسالت خدا را انجام نداده‌ای (مائده ، آیه 67)

    آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است، آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت می‌دهد و خودش را تهدید می‌کند؟

    ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است:" قل" (بگو) آیا پیامبر(ص) خودش به خودش می‌گوید بگو؟! و ماموریت می‌دهد؟! یا همه این ها کلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمی‌گذارد که قرآن می‌فرماید که همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده نه از فکر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یک بلندگوست بلکه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.

    د) بارها می‌شد که نزول وحی تاخیر می‌افتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار می‌گرفت و در انتظار نزول وحی می‌نشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت‌المقدس به سوی کعبه که قرآن می‌فرماید: "قد نری تقلب وجهک فی‌السماء..." ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان می‌نگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اکنون به تو اعلام می‌کنیم) ما تو را به سوی قبله‌ای باز می‌گردانیم که از آن خشنود شوی (بقره، آیه 144). آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش می‌نشست، یا "لایه‌ای" از وجود او منتظر "لایه" دیگری بود این به طنز شبیه‌تر است تا به یک واقعیت!

    هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور می‌دهد که اگر مخالفان در برابر دلایل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کن (آل‌عمران، آیه 61) آیا پیامبر(ص) به خودش دستور مباهله می‌دهد و از این صریح‌تر این که گروهی به پیامبر(ص) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد و نکوهش از بت‌های آنها نکند آیه نازل شد و فرمود: "قل ما یکون لی أن ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی إنی اخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم" من هرگز نمی‌توانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی که بر من می‌شود پیروی می کنم". ( یونس ، آیه 15)

    خلاصه این که یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا العیاذبالله باید با مشرکان مکه هم‌صدا شد و گفت: "افتری علی الله کذبا، او فقط افترا به خداوند می بندد".(مومنون ، آیه 38)

    3-این تعبیر زشت که "فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر(ص) تغییر می‌کند هرگاه روح پیامبر(ص) در اوج باشد قرآن فصیح‌تر می‌شود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا" آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به کلی زیر سوال نمی‌برد و در سر حد اشعار شاعران تنزل نمی‌دهد که گاه ذوق آنها گل می‌کرد و بهترین اشعار را می‌سرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادی!

    4-از آن زشت تر این که گفته شود آیات قرآن حتی در مسایلی مربوط به معاد و نعمت‌های بهشتی رنگ و صبغه عربی داشته است که مفهومش این است "حور مقصورات فی‌الخیام" (الرحمن، آیه 72) واقعیتی ندارد بلکه معلول برداشت پیغمبر(ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است!

    با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی می‌ماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد می‌نویسند و به نتایج آن نمی‌اندیشند؟!

    5-از همه زشت‌تر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر(ص) در مسایل مربوط به "دانش‌های غیردینی" است که گفته شود چون علم پیامبر(ص) در مسایل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.

    اگر –العیاذ بالله – احتمال خطا حتی در یک آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه کسی می‌تواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تکیه کند چرا کسی که دم از اسلام می‌زند و خود را مسلمان و پایبند به احکام اسلام می‌شمرد، این گونه بی‌محابا به قرآن نسبت ناروا می‌دهد و به آثار شوم گفته‌های خود فکر نمی‌کند؟

    بزرگان علمای شیعه تاکید می‌کنند که معصوم بودن پیامبر(ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع می‌شود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا).

    بلکه به عکس، ما در آیات فراوان مطالبی می‌بینیم که کاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است اولا قرآن می گوید: "لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید" هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمی‌گیرد (زیرا) از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است" (فصلت، آیه 42)

    ثانیا: این نکته شایان دقت است که به هنگام نزول قرآن هیات بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاکم بود و مطالب آن "ماه" و "خورشید" را در دل افلاک که مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخکوب می‌دانستند و می‌گفتند افلاک پوست پیازی حرکت می‌کند نه ماه و خورشید در حالی که قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا "شناور" شمرده و می‌فرماید: "وکل فی فلک یسبحون" این حقیقتی است که بعد از هزار سال برای دانشمندان هیات کشف شد و آن روز کسی از آن خبر نداشت.

    و نیز بر طبق هیات بطلمیوس زمین مرکز عالم و ثابت و بی‌حرکت بود و در حالی که قرآن برای آن حرکت سریع و بی سر و صدا همچون حرکت ابرهای آسمان قائل است و می‌گوید "و تری الجبال تحسبها جامده و هی ثمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن کل شیء إنه خبیر بما تفعلون" (نمل، آیه 88) کسانی که گمان می‌برند آیه مربوط به دگرگونی‌های آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از اتقان و نظم این جهان است نه به هم خوردن جهان.

    حرکت زمین مطلبی است که بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه می‌دهند که اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (که حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت کرده‌ایم) جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر(ص) به میان آورند همان قرآنی که به گفته رسول‌الله (ص) دریای بیکرانی است که شگفتی‌هایش احصا نمی‌شود و مطالب بدیعش کهنه نمی‌گردد (لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه ) و به گفته امیرمومنان در نهج‌البلاغه بهار دلها و چشمه‌های جوشان علم در آن است (فیه ربیع‌القلب وینابیع العلم) زهی بی‌انصافی!

    چرا در زمانی که دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اکرم(ص) را هدف تیرهای هتک و افترا و توهین قرار داده‌اند در داخل نیز سخنانی گفته می‌شود و قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال می‌برد.

    به هر حال لازم است از گفته‌های خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بکوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید."



  • کلمات کلیدی :
  •     میلاد با سعادت امام محمد باقر علیه السلام و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران مبارک باد

                                       ***********************************

    دکتر محمود احمدی نژاد در مراسم بزرگداشت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در جمع راهپیمایان در میدان آزادی خطاب به ملت بزرگ ایران گفت: مقاومت و ایستادگی شما ملت و رهبری عزیز انقلاب پیشاپیش ملت بود که منطق ما را در پرونده هسته‌ای پیروزی کرد. دشمنان فکر می‌کردند با تهدید و چنگ و دندان نشان دادن ملت ایران عقب نشینی می‌کند. آنان در موضوع هسته‌ای حیثیت خود و شورای امنیت را بردند.

    گزیده های مهم سخنرانی ایشان چنین بود :
    برخی اعضای دائم شورای امنیت داعیه صلح و امنیت دارند اما بر اساس اطلاعات غلط به دیگر اعضای شورای امنیت قطعنامه علیه ایران را به این شورا تحمیل کردند و این در حالی بود که در هنگامه جنگ اسرائیل علیه لبنان و جنایت‌آفرینی‌های این رژیم علیه مردم لبنان شورای امنیت علیه ایران قطعنامه‌ صادر کرد اما در نهایت این دسته از اعضای شورای امنیت بر اساس گزارش سازمان‌های اطلاعاتی خودشان متوجه شدند که ادعاهایشان چقدر بی‌پایه و بی اساس است.

     

    احمدی نژاد از مقام معظم رهبری به خاطر درایت و هوشمندی در پرونده هسته‌ای تقدیر و تشکر کرد و افزود: از ملت ایران نیز به خاطر همدلی و اینکه پشت سر رهبری ایستادند و بدخواهان را به خصوع و تسلیم در برابر ملت ایران وادار کردند، تشکر می‌کنم.


    ملت ایران همواره حمایت حضرت مهدی (عج) را احساس کرده است و به همین خاطر است که هر روز و هر لحظه می‌گوییم اللهم عجل لولیک الفرج. امام راحل نیز همواره می‌فرمودند ما دست الهی را همواره در انقلابمان می‌‌بینیم و حس می‌کنیم.

     

    احمدی نژاد افزود: کشورهایی که هسته‌ای شده‌اند چند ده سال مقاومت کرده‌اند و دست آخر تعهدهایی را داده‌اند اما ما بدون دادن کوچکترین امتیاز و بدون هر نوع ضابطه غیر قانونی دارای فناوری هسته‌ای شده‌ایم. در حالی که زیر فشارهای بیرونی و خارجی خیلی‌ها بریده بودند و همه راه‌ها را بسته می‌دیدند دست آن امام غایب از نظر راه را باز کرد و ما هیچگاه در این مسیر احساس یاس و بن‌بست نکردیم و همواره یاری و هدایت آن امام عزیز را حس می‌کردیم.

     

    رئیس جمهور افزود: اخیراً یکی از سفرای کشورهای اروپایی علیرغم بزرگواری‌های مردم ایران، راه افتاده و به این طرف و آن طرف رفته و ملاقات‌هایی کرده که متأسفانه برخی با او همراهی کرده‌اند. او گفته است که احمدی نژاد در موضوع هسته‌ای و سیاست خارجی تنهاست و مردم مواضع او را قبول ندارند. متأسفانه عده‌ای هم با او همنوایی کرده‌ اند.

     

    رئیس جمهور در ادامه نظر مردم را دراین باره خواست و سؤال کرد که آیا شما حاضر بودید در موضوع هسته‌ای کوتاهی و یا سازشی توسط بنده اتفاق بیفتد؟ که مردم فریاد زدند انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست.
    رئیس جمهور با طرح این سؤال که آیا در میان مردم ایران کسی هست که طرفدار رژیم صهونیستی باشد که مردم یکصد فریاد زدند نه، نه! و مرگ بر اسرائیل.
    رئیس جمهور در ادامه سخنان خود در جمع مردم تأکید کرد: مرگ بر اسرائیل شعار همیشگی ملت ایران است.

     


    وی با اشاره به این که بنده قطره‌ای از اقیانوس ملت ایران هستم، گفت: متأسفانه برخی در کشور احساس می‌کنند مالک ملت و کشور هستند و همه خدمات و پیشرفت‌ها را تخریب می‌کنند.

    احمدی نژاد افزود: برخی هستند که با دشمن همراهی می‌کنند و اطلاعات داخل کشور را به دشمن می‌دهند و به آنها توصیه می‌کنند که قطعنامه جدید صادر کنید، اینها جزو ملت ایران نیستند مردم ایران آنها را ترد خواهند کرد.
    رئیس جمهور با شاره به این که اکنون مشکل، مشکل غربی‌هاست، گفت: در حال حاضر آنها مانده‌اند که چگونه آبروی خود را حفظ کنند، آن وقت برخی می‌گویند که ما حاضریم تعهد بدهیم و کوتاه بیایم. امروز میدان دار، ملت ایران است و اجازه نخواهد داد احدی از حق ملت ایران کوتاه بیاید.

    وی با اشاره به این که امروز یک عده هم پیدا شده‌اند اما پول و رسانه دارند و می‌خواهند پشت ملت و دل ملت را خالی کنند، گفت: آنها به حرکات و اقدامات مثبت دولت هو می‌کنند و می‌خواهند امید مردم را به یأس تبدیل کنند، می‌گویند چرا به سفر استانی می‌روید، اگر هم نرویم می‌گویند چرا نمی‌روید، دستاوردهای سفر استانی را زیر سؤال می‌برند.
    می‌گویند چرا در قضیه هسته‌ای هزینه کرده‌اید، اگر مقایسه بکنیم با دیگران، این هزینه‌ها در حد صفر است، می‌گویند شما چرا تدبیر نمی‌کنید، می‌گوییم تدبیر شما چیست؟ می‌گویند در مقابل غرب عقب نشینی کنید. به تدبیر شما، مردم ایران از اساس نباید انقلاب می‌کرد؛ ایستادن یعنی هزینه کردن و ملت ایران تا آخر، پای آرمانهای خود ایستاده است.


    رئیس جمهور افزود: امروز رقابتهای علمی در فضا انجام می‌شود، همه از طریق ماهواره و فضا است و ما در این زمینه پیشرفتهای بزرگی داشته است. دانشمندان ایران پیشرفت‌های خوبی در زمینه هوا فضا داشته اند. دانشمندان ایران به لطف خدا امروز همه‌ی موارد مورد نیاز ساخت و ارسال ماهواره را در دست دارند. این کاوشگری که پرتاب شد مسیر سنجی می‌کند تا ماهواره اصلی بتواند در مسیر اصلی و درست قرار گیرد.


    وی از پرتاب 2 کاوشگر دیگر خبر داد و گفت: اوائل سال آینده ماهواره صد در صد ساخت ایران در مدار قرار خواهد گرفت.

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • درباره اختلاف نظرهایى که بین شوراهاى نظارت و شوراى مرکزى نظارت و وزارت کشور وجود دارد ـ همیشه این اختلاف نظرها وجود داشته ـ بنده توصیه‏ام به طرفین همیشه این بوده و هست که ملاک را قانون قرار دهند؛ چون آن چیزى که مى‏تواند خطّ شاخص باشد و از هرج و مرج ناشى از اختلاف‏نظر مانع شود، قانون است. خطّ قانون را ملاک قرار دهند و بر طبق قانون کار کنند. این‏که باشد، «انقطع عنه السن المعاندین»؛ کسانى که حقیقتاً عناد دارند، نمى‏توانند بهانه‏جویى کنند؛ نقطه ضعفى بیابند و روى آن فشار بیاورند.
    دایره محرز را خیلى تنگ نگیرید
    درباره احراز صلاحیتها قبلاً با جناب آقاى «جنّتى» و همچنین با بعضى از دوستان دیگر صحبتهاى متعدّدى داشته‏ایم. آنچه که در مسأله احراز صلاحیت به ذهنم مى‏رسد، این است که احراز، وظیفه شوراى نگهبان است و قهراً باید صلاحیتها را احراز کند؛ همچنان‏که وظیفه وزارت کشور هم هست. کسى که داوطلب مى‏شود تا وارد میدانى شود که شرایطى براى آن میدان هست و شما هم مسئول این گذرگاه هستید، طبیعى است که بایستى شرایط را در آن شخص احراز کنید. این، مخصوص شوراى نگهبان هم نیست؛ به عهده همه است. البته آقایان احراز را حتمى بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلى تنگ نگیرید؛ یعنى صلاحیتى که براى مجلس هست، مشخص شود که چگونه صلاحیتى است. واقعاً ببینیم آن مقدار صلاحیتى که براى مجلس در زمینه التزام به قانون اساسى و التزام به دین مبین اسلام و بقیه شرایط وجود دارد، چه اندازه التزامى است. مى‏شود این را یک امرِ مقول به تشکیک دانست که شدّت و ضعف دارد. آن التزام شدید کذایى که با اندک چیزى که دیده شود مخدوش مى‏گردد، معلوم نیست که براى نماینده مجلس لازم باشد؛ آن مثلاً فرض بفرمایید براى رهبرى یا براى برخى از مقامات عالى‏رتبه دیگر لازم است.
    براى مجلس حدّى از این خصوصیات و شرایط لازم است که ما اسمش را صلاحیتها مى‏گذاریم. آن حد را باید درست تشخیص داد و آن را احراز کرد. گاهى مثلاً فرض بفرمایید یک نفر در فضایى قرار مى‏گیرد که هیجانى مى‏شود و حرفى مى‏زند که ممکن است حرف خوب و درستى نباشد؛ اما حاکى از عدم التزام آن شخص به دین یا به جمهورى اسلامى نیست. فرض کنید جوانى است که در محیطى هیجانى قرار گرفته و چند نفر مطلبى گفته‏اند و او هم حرفى زده، یا در جلسه‏اى که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت مى‏کنند، جمله‏اى گفته که این جمله ممکن است در صحبتى دوستانه قابل قبول باشد ـ هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبرى یا از برخى از مبانى نظام ـ اما نمى‏توان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکى بدانیم از این‏که این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را براى توضیحِ معناى تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطى هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسائلى که حاکى از وجود یا فقدان این شرایط هست، آنها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا مى‏کند.
    احراز صلاحیت عرفی است
    مطلب دیگر این است که ما احراز را حتمى مى‏دانیم؛ ولى در این‏گونه مواقع عادتاً احراز یقینى و علمى ممکن نیست و احرازِ به معناى قیام بیّنه هم تقریباً همین‏طور است. اگرچه فرموده‏اند دو نفر یا سه نفر هم باشند کافى است؛ اما کمتر پیدا مى‏شود مواردى که دو نفر شاهدِ عادلِ شهادت دهنده عن حسّ‏بیایند و راجع به مطلبى شهادت دهند. در خیلى از این مسائل، مرزهاى حدس و حس با هم نزدیک است و گاهى حدسیّات با حسیّات مشتبه مى‏شود؛ بخصوص که در خیلى از حرفها و اظهارات، جاى تفاسیر مختلف وجود دارد؛ یعنى شخصى حرفى زده، وقتى شما به خودش مراجعه مى‏کنید، مى‏گوید من منظورم چیز دیگرى بوده است. نمى‏شود گریبان او را گرفت که ظاهرِ حرفت این است. اگر کسى خلاف ظاهر اراده کرده، یا در آن وقت توجّه به ظاهر نداشته، خلاف شرع که نکرده است. بنابراین «ممکن است» شخصى خلاف ظاهر حرف زده باشد؛ همین ممکن که شد، احتمال وارد مى‏شود و پایه شهادت عن حسٍّ را سست مى‏کند. بنابراین احراز که مى‏گوییم، مراد احراز علمى یا احراز شرعى به معناى قیام بیّنه نیست، بلکه مراد احراز عرفىِ ناشى از قرائن و اَمارات است که باید قرائن و اَماراتى قائم شود و انسان با یک اطمینان عرفى به این معنا برسد، که البته ممکن است در هر دو طرف قرائن و اَمارات وجود داشته باشد؛ مثلاً اگر یک نفر در جایى حرفى زده و در جاى دیگرى هم حرف دیگرى زده که نقطه مقابل آن حرف است، این هم باید به حساب بیاید و انسان از مجموع و برآیند اینها مطلبى را احراز کند؛ یعنى آن نقاط اثبات کننده هم در کنار نقاطى که به حسب ظاهر، صلاحیتها را نفى مى‏کند، به حساب آید.
    حقّ کسى پامال نگردد
    مردم دوست دارند در انتخابات شرکت کنند و ان‏شاءالله شرکت هم مى‏کنند و به انتخابات علاقه‏مندند و این روالِ احراز و تشخیص صلاحیت هم یک روال همه جایىِ دنیایى است و مخصوص ایران و مخصوص مجلس شوراى اسلامى هم نیست. در همه جا وقتى انسان براى مسئولیتى مأموریت دارد که مسئول معیّن کند، قهراً تفحّص و جستجو مى‏کند که آیا این شخص صلاحیت دارد یا ندارد؛ این هیچ ارتباط ندارد به این‏که مجلس شوراى اسلامى باشد یا غیرمجلس شوراى اسلامى. بنابراین کار، کار معمولى‏اى است؛ کارى است که در همه جاى دنیا و پیش همه عقلاى عالم انجام مى‏گیرد. فرض کنید یک نفر را براى مسئولیتى به مجلس معرفى مى‏کنند. مجلس بى‏خود که به این شخص رأى نمى‏دهد، بلکه تفحّص، تحقیق، مطالعه و جستجو مى‏کند تا ببیند که این شخص نقطه ضعفى نداشته باشد. اگر نپسندید، رد مى‏کند. این رد کردن را نمى‏شود به مجلس ایراد گرفت؛ زیرا مجلس صلاحیت آن شخص را احراز نکرده و او را رد کرده است. عین همین قضیه درباره نمایندگان مجلس هم طبعاً صادق است. بنابراین روال، روال عادّى است و مردم هم این روال را قبول دارند و قانون اساسى هم این روال را احراز کرده است. آنچه که وظیفه من و شماست، این است که سعى کنیم آنچه را که وظیفه قانونى است، با دقّت و با اتقان و با رعایت حال آن کسانى که با آنها سر و کار داریم، انجام دهیم؛ یعنى ظلم به کسى نشود و حقّ کسى پامال نگردد. افرادى که صداى کلفتى دارند و همه صداى آنها را مى‏شنوند، به نظر من به قدر آن استاد دانشگاه که فرضاً نامه خصوصى به جناب آقاى جنّتى مى‏نویسد که مرا رد صلاحیت کرده‏اند، در حالى که خصوصیات و سوابق من این است، اهمیت ندارند. من دلم براى آن شخص مى‏سوزد و براى کسى که در گوشه و کنار باشد و خداى نکرده به حقّ او بى‏توجّهى شده و ردّ صلاحیت شده، در حالى که به‏طور عقلایى و عرفى و با همان قرائن عادّى مى‏شود صلاحیتش را احراز کرد. آنچه بنده را نگران مى‏کند این است که نکند چنین اتّفاق بیفتد. حالا که الحمدلله فرصت هست، واقعاً پرونده یک‏یک افرادى را که هستند، نگاه کنید. البته ممکن است بعضى سابقه‏اى داشته باشند که انسان براساس قرائنى که دارد، تأیید مى‏کند آن سوابق ـ که الان مطلوب نیست ـ از آن اشخاص منقطع شده است. بنابراین انسان باید برطبق وضعیت حال حکم کند.
    در مورد نمایندگان حملِ بر صحّت کنید
    در مورد نمایندگان مجلس هم من به جناب آقاى جنّتى پیغام دادم ـ پاى این مطلب هم ایستاده‏ام و به نظر من هیچ شبهه هم ندارد ـ که این‏جا جاى استصحاب است، مادامى که خلافش ثابت شود؛ یعنى شما نگویید ما آن وقت یقین نداشتیم؛ نه، حملِ بر صحّت کنید. جایى هم که هم عمل خودتان را ـ آنهایى که بودید ـ هم عمل دیگران را ـ آنها که نبودند ـ شک دارید، حملِ بر صحّت کنید. اینهایى که آمدند، با احراز آمده‏اند؛ مگر خلافش ثابت شود. اگر خلافش ثابت شد، به حرف هیچ‏کس گوش نکنید و همان مطلبى را که ثابت شده عمل کنید؛ اما اگر خلافش ثابت نشد، این احراز، استصحاب است و هیچ لزومى ندارد که انسان بخواهد از طریق دیگرى این صلاحیت را احراز کند. به نظر من در مورد نمایندگان مجلس، مى‏شود این کار را انجام داد. البته حساب آن کسى که بعد از احراز صلاحیت، عدم صلاحیتش ثابت شده، جداست و آن، محلِّ کلام نیست؛ اما مادامى که احراز عدم صلاحیت نشده، جاى استصحاب صلاحیت است؛ آن وقت صالح بود، حالا هم صلاحیتش را استصحاب کنید. آن‏جایى هم که شک هست، استصحاب کنید. این، مخصوص نمایندگانى است که احراز صلاحیتشان در دوره قبل شده است.

    البته کسانى در دوره‏هاى اسبق بوده‏اند که طبعاً چنانچه در دوره قبل صلاحیتشان رد شده باشد، دیگر این‏جا جاى استصحاب نخواهد بود؛ اما اگر کسانى هستند که دوره‏هاى قبل در مجلس بوده‏اند و بعد هم اصلاً نامزد نشده‏اند، همین حرف برایشان جارى خواهد بود.
    راه، راه هموارى است؛ راه دشوارى نیست؛ بعضى سعى مى‏کنند کارهاى آسان را مشکل کنند و کارهایى که راه قانونى دارد، از راه قانونى مشى نکنند؛ نه، این کار راه قانونى دارد و شما تازه مسئولیت قانونى و رسمیتان شروع شده و مى‏توانید رسیدگى کنید. در این زمینه هیچ اشکالى به نظر نمى‏رسد.
    از فشار ابایى نداشته باشید
    به‏هرحال ما شما را دعا مى‏کنیم؛ دشوارى کار شما را هم مى‏دانیم. این‏طور کارها که رنگى از قضاوت دارد، همیشه مورد تهاجم است؛ بالاخره یکى از دو نفر در قضاوت، انسان را مورد طعن و دق قرار مى‏دهند؛ این مسأله قهرى است و انسان بایستى خودش را براى این‏طور مسائل آماده کند. هرچه این فشارها بیشتر باشد، اجر شما پیش خداى متعال بیشتر است؛ از اینها خیلى ابایى نداشته باشید؛ بالاخره هست. در راه حفظ نظام مقدّس جمهورى اسلامى و براى اقامه این بناى رفیع و مستحکم که امید آینده امّت اسلامى است و امروز هم مایه امید امّت اسلامى است، باید مبارزه و مجاهدت کرد؛ باید سختیها را تحمّل نمود. انواع و اقسام سختیها وجود دارد و این هم یکى از سختیهاست، که البته فقط هم این نیست. ان‏شاءالله این سختیها را تحمّل کنید، خداى متعال اجر خواهد داد.



  • کلمات کلیدی :
  •     اباعبدالله خطبه‏ای دارد در روز عاشورا ، در آنوقتی که از نظر ظاهر ، همه امیدهـــــــا قطع شده است و هر کسی باشد ، خودش را
         می‏بازد .    ولی این خطبه‏ آنچنان شور و احساسات دارد که گوئی آتش است که از دهان حسین بیرون‏ می‏آید ، اینـــــقدر داغ است .
        آیا این جمله‏ها شوخی است ؟ :

                                    « الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین‏ اثنتین بین السله و الذله ، و هیهات منا الذله » .
        پسر زیاد از شمشیرش خون می‏چکید . پدر سفاکش بیست سال قبل آنچنان از مردم کوفه زهر چشم گرفته بود که تا مردم کوفه شنیدند
        پسر زیاد مامور کوفه‏ شده است ، خود بخود از ترس خزیدند به خانه‏هـــــای خودشــــان ، چــــون او و پدرش‏ را می‏شناختند که چه
        خونخوارهائی هستند .
        همینکه پسر زیاد آمد به کوفه و امیر کوفه شد ، به خـــــاطر رعبی که پدرش‏ در دل مردم کوفه ایجاد کرده بود ، مردم از دور مسلم 
        پراکنده شدند . اینقدر مردم مرعوب اینها بودند . امام حسین خطاب به مردم کوفه می‏فرماید :
    « الا و ان الدعی ابن الدعی »
        مردم ! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما « قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله »  می‏دانید به‏ من چه پیشنهاد می‏کند ؟
        می‏گوید حسین ! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر . به امیرتان بگوئید که حسین می‏گوید : « هیهات منا الذله » حســین‏ تن به
        خواری بدهد ؟ ! 
        آیا او خیال کرده که من مثل او هستم‏ ؟ « یابی الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت » خــــــدا می‏خواهد حسین
        چنین باشد . شما مگر نمی‏دانید ، آن‏ زنازاده مگر نمی‏داند که من در چه دامنی بزرگ شده‏ام ؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شـــــده‏ام 
        روی دامن علی مرتضی بزرگ شده‏ام ، من از پستان فاطمه شیر خورده‏ام  . آیا کسی که از پستان زهرا شیر خورده بــــاشد ، تن‏ به
        ذلت و اسارت مثل پسر زیاد می‏دهد ؟ ! « هیهات منا الذله » ما کجا و تن به خواری دادن کجا ؟ !
        شعار حسین در روز عاشورا از این تیپ است . آقایان سردسته‏هـــا که برای‏ دسته‏های خودتان شعار می‏سازید ، ببینید شعارهایتان با 
        شعارهای حسین‏ می‏خواند یا نمی‏خواند . مسئله تشنگی اباعبدالله و خـــــاندان و اصحــــابشان مسئله شوخی‏ای نیست .هوا بسیار گرم
       ( عاشورای آنوقت ظاهرا در اواخر خرداد بوده . هوای عراق‏ زمستانش گرم است تا چه رسد به نزدیک تابستان آن ) ، سه روز است
        که‏
    آب را بروی اهل بیت پیغمبر بسته‏اند ، گو اینکه در شب عاشورا توانستند مقداری آب بیاورند در خیمه‏ها که حضرت فــرمود آب
        را بنوشید و این آخرین‏ توشه شما خواهد بود . و به علاوه از نظر طبیعی یک قاعده‏ای است : هر کسی‏ از بدنش خون زیــاد برود که
        بدن کم خون شده و احتیاج به خون  جدید داشته باشد ، تشنه می‏شود .خداوند متعال بدن را به گونه‏ای ساخته‏ است که وقتی به چیزی
        احتیاج دارد ، فورا همان احتیاج جلوه می‏کند . افرادی که زخم بر می‏ دارند ، می‏بینید فورا تشنگی بر آنهـــا غــالب می‏شود ، و این 
        به واسطه رفتن خون از بدنشان است که چون بدن آماده می‏شود برای‏ ساختن خون و می‏خواهد خون جدید بســــازد ، آب می‏خواهد 
        خود رفتن خون از بدن‏ ، موجب تشنگی است .
        « یحول بینه و بین السماء العطش » اینقدر تشنگی اباعبدالله زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه می‏کرد بالای سرش را درست نمی‏دید
        اینها شوخی‏ نیست.ولی من هر چه در مقاتل گشتم ( آن مقداری که می‏توانستم بگردم ) تا این جمله معروفی را که می‏گویند اباعبدالله
        به مردم گفت : « اسقونی شربه‏ من الماء » ، یک جرعه آب به من بدهید ، ببینم ، ندیدم !!!
        حســــین کـــــسی نبود که از آن مردم چنین چیزی طلب بکند . فقط یک جـــــا دارد که حضرت در حـــــالی‏ که داشت حمله می‏کرد
        « و هو یطلب الماء » . قرائن نشان می‏دهد که مقصود اینست : در حالی که داشت به طرف شریعه می‏رفت ( در جستجوی آب بود
        که‏ از شریعه بردارد ) نه اینکه از مردم طلب آب می‏کرد . 
        عظمت اباعبدالله چیز دیگری است . او چیزی است ، ما چیز دیگری . شعارهائی که در سینه زنی‏هـــــا و نوحه سرائی‏ها می‏دهید ،
        شعارهای حسینی باشد . نوحه ، بسیار بسیار خوب است . ائمه اطهار دستور می‏دادند افرادی که شاعر بودند ، نوحه خــوان بودند ،
        نوحه سرا بودند ، بیایند برای آنها ذکر مصیبت‏ بکنند ، آنها شعر می‏خواندند و ائمه اطهار گریه می‏کردند .
        نوحه سرائی و سینه زنی و زنجیرزنی ، من با همه اینها موافقم ، ولی به شرط اینکه شعارها ، شعارهای‏ حسینی باشد ، نه شعارهای
        من در آوردی : " نوجوان اکبر من " ، " نوجوان‏ اکبر من " شعار حسینی نیست .
        شعارهای حسینی شعارهائی است که از این‏ تیپ باشد : فــــریاد می‏کند
                                « الا ترون ان الحق لا یعمل به ، و ان الباطل لا یتناهی عنه یرغب المومن فی لقاء الله محقا »
        مردم ! نمی‏بینید که به حق‏ عمل نمی‏شود و کسی از باطل رو گردان نیست ؟ در چنین شرایطی ، مومن " نگفت حسین یا امـــام " باید
         لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی‏ای ترجیح‏ بدهد . و یا :
                                         « لا اری الموت الا سعاده ، و الحیاه مع الظالمین الا برما »
    .
        ( هر جمله‏اش سزاوار است که بــــا آب طلا نوشته شود و در همه دنیــــا پخش‏ گردد ، و این ، باز هم کم است . ) من مرگ را جز
         خوشبختی نمی‏بینم ، من‏ زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمی‏بینم .
                                         مرا عار آید از این زندگی             که سالار باشم کنم بندگی 
         شعارهای حسین ( ع ) شعارهای محیی بود ، « یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم ».
        اباعبدالله یک مصلح است . این تعبیر مال خودش است :
                           « انی لم اخرج‏ اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی‏ ،
                                           ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی » .
     
                                                                                                                                                            برگرفته از کتاب حماسه حسینی



  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی