سفارش تبلیغ
صبا ویژن







آنچه در ذیل می آید متن یادداشت حجت الاسلام فاضل میبدی در توجیه دست دادن حجت السلام خاتمی با زنان ایتالیایی است که به قلم آبی مورد نقد قرار گرفته است:

در یکی از رسانه‌ها در حمله به آقای (حجت السلام)خاتمی، رئیس‌جمهور سابق، مساله دست دادن ایشان در یکی از سفرها با یک زن مطرح شد و نویسنده چنین کاری را از موضع دین محکوم کرد و فریاد «واشریعتا» را به گوش خلق رسانید. به یاد شعر مرحوم ایرج میرزا:
بر سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند...
در اینجا با صدق و کذب خبر کاری نیست. ولی ذکر نکاتی برای طرح یک مساله و حل آن ناچار می‌نماید.
1- مقدمتا: امام علی(ع) عامل فروپاشی یک نظام را چهار چیز می‌داند:
الف: تقدیم الاراذل – به فرومایگان مسوولیت سپردن
ب: تاخیرالافاضل – شایستگان را به انزوا بردن
ج: تضییع الاصول – مسائل اصلی و حیاتی جامعه را رها کردن
د: والتمسک بالفروع – و به مسائل فرعی روی آوردن (غررالحکم)
2- مساله حرمت دست دادن با زن در کشوری که جزو عرف و عادات آن کشور به حساب می‌آید مورد اتفاق فقها نیست و در این زمان برخی از فقها (کدام فقها؟؟)، آن را بی‌اشکال می‌داند. اگر اجماع فقها چنین کاری را به عنوان اولی حرام بدانند ولی براساس مبانی (کدامین مبنا؟) فقه شیعه، گاهی ترک چنین کاری که به توهین به طرف مقابل یا وهن به دین منجر شود، دچار اشکال می‌شود.
با این بیان: اگر انجام کاری که از دستورات شریعت است، باعث وهن به اسلام شود یا عده‌ای را از دین فراری دهد، انجام چنین کاری باید، هر چند به عنوان ثانویه، تعطیل ‌شود. نمونه بارز آن، دستور امام خمینی مبنی بر ترک اجرای حکم سنگسار است. (در اینجا مشخص نیست اقای میبدی جایگاه حضرت امام را تنها یک مرجع میداند و یا بعنوان ولی جامعه مسلمین؟ به نظر استفاده از کلمه حکم توسط ایشان حاکی از آن است که منظور ایشان ولایت فقیه است) به تعبیر حجه‌الاسلام والمسلمین دکتر نوبهار (مصادره به مطلوب فرموده اند کاش یک روایت معتبر جای این فرمایش اقای نوبهار استفاده می کردند): «انجام هر عملی که موجب بیزاری و نفرت مردم از دین شود، حرام است. حتی اگر عمل به یک حکم الزامی شرعی هم موجب گریزان شدن مردم از دین شود می‌توان و بلکه باید از عمل به آن خودداری کرد؛ جز در مورد احکامی که شارع مقدس در هیچ حالی به ترک آن راضی نیست. (به این تخصیص دقت شود)»
اگر در کشوری، بانویی به عنوان احترام دست بدهد، آیا خودداری کردن از پاسخ به آن، نفرت‌آور نیست؟ (آیا اگر عملی بی احترامی به غیر مسلمان تلقی شود و از ان سو نیز بی احترامی به اسلام کدامیک مقدمند؟)  و این حرکت نازیبا (با استفاده از کلمه نا زیبا سعی در همراهی مخاطب با خود دارند) باعث وهن به اسلام نمی‌شود؟ (به نظر سوال ایشان استفهام انکاری است) در لابه‌لای متون دینی، قواعد مهمی وجود دارد که آدمیان را از هر کاری که باعث تنفیر دین شود، بازمی‌دارد. در اینجا مجال ذکر مباحث فقهی و اصولی نیست. (با ابیان این مطلب از پاسخ گویی فرار میکنند و اجمال گویی و کلی‏گویی از مغالطه های شایع بین اصلاح طلبان است که البته این گونه سخن گفتن در بیان احکام شرعی ناپسندیده تر  است) دامنه این بحث در عدم اجرای حدود در جامعه غیراسلامی گسترده است. (وظیفه تشخیص اینکه کدام حکم اسلامی باید  موقتا تعطیل شود با کیست؟)
3- اینکه امام علی(ع) می‌فرماید: یکی از عوامل نابودی نظام‌ها وانهادن اصول و برگرفتن فروع است، در پاره‌ای از رسانه‌ها و در برخی سیاست‌های ما، به‌وضوح دیده می‌شود. آیا حمله به یک شخصیتی که باعث آبروی کشور و نظام است و دستاویز کردن یک مساله جزئی که اگر حرام باشد،(امیر المومنین فرمود کوچک شمردن گناه از بزرگترین گناهان است اقای میبدی ابتدا با پیش فرض قرار دادن اینکه کار خاتمی کوچک و قابل اغماض بوده است  در ادامه یاداشت حتی آن را پسندیده و مطابق اسلام هم معرفی  میکند!!و اینکه اعتراضات به یک عمل حرام را حمله به شخص بخوانیم نوعی فرافکنی است و باید پرسید اگر عمل شخصی که باعث بی ابرویی اسلام و انقلاب شود آیا باز ابروی آن شخص مقدم است؟) قابل اجتهاد مجدد است (خوب آیا در این عمل اجتهاد صورت گرفته است؟ اگر نگرفته است می بایست استصحاب حرمت نمود و اگر گرفته است اینجا این سوال مطرح است باید به فتوای مرجع عمل کرد یا حکم ولی فقیه؟ این تناقض در سخنان اقای میبدی اشکار است از یک سود بر عدم اجماع فقها استشهاد میکنند و از سوی دیگر به تعطیلی حکم سنگسار از سوی حضرت امام اشاره دارند) ، تضییع اصول و تمسک به فروع نیست؟
اگر مبنای امام خمینی این است که برای حفظ نظام می‌توان پاره‌ای از احکام را تعطیل کرد و اهم و مهم را منظور داشت، چرا با دادن دست به بانویی که برای حفظ احترام، دست خود را دراز کرده است، فریاد «واشریعتا» بلند می‌شود؟ (مشاهده می شود باز ایشان به حضرت امام استشهاد میکنند باید پرسید آیا حضرت امام و یا مقام معظم رهبری در حال حاضر حکمی مبنی عدم حرمت دست دادن با نا محرم در سفر های خارجی داده اند یا نه؟ به نظر چنین نیست و این یکی از اصول دیپلماسی ایران است که در سفر های خارجی از دست دادن با زنان خود دادری شود. شابید در نظر آقای میبدی هر کس آزاد است بنا به تشخیص خود هر جا هر عملی را باعث وهن دید ترک کند  که اگر چنین باشد نتیجه ای جز بلبشو نخواهیم داشت. البته هنوز مشخص نیست دست ندادن به یک بانوی محترم(!!) در یک سفر غیر رسمی از سوی یک شخص غیر رسمی چگونه با منافع نظام ارتباط پیدا میکند؟ مگر اینکه اصلاح طلبان خود را اساس حفظ نظام بدانند!!) چرا در جامعه ما، شخصیت‌ها را به این سادگی تخریب می‌کنند.(و چرا در جامعه ما احکام اسلامی به سادگی زیر ا گذاشته می شود و به سادگی از نام امام سوء استفاده می شود؟) شخصیت کسی را ترور کردن و با آبروی کسی با نیش قلم‌ بازی کردن از گناهان نابخشودنی اسلام است. ما در این سال‌ها چه تعداد افراد از سرمایه‌های فکری کشور را در برخی رسانه‌ها با طرح مسائل شگفت‌آور، ملکوک ساخته‌ایم. اگر در نظر داشتن قاعده عقلی و شرعی اهم و مهم یا به تعبیر امام خمینی حفظ مصالح کشور و نظام، مقدم بر مسائل جزئی شرعی است، چرا فی‌المثل به‌خاطر یک تابلو در یکی از خیابان‌های فرعی تهران، نمی‌توانیم با کشوری چون مصر رابطه داشته باشیم؟(اوج ذلت در این کلام اقای میبدی اشکار است در نظر ایشان هر جا نزاعی بین ما و دیگری پیش آمد باید دیگری را مقدم دانست و اصول شرعی و انقلابی خود را کنار بگذاریم. این رفتار اصلاح طلبان پیرامون قضیه هسته ای به خوبی مشهود بود. بعد از این نیز گویا باید شاهد باشیم که چون در کشورهای اروپایی شراب مایعی مقدس است لزومی ندارد مجالس شراب را ترک کرد و به عرف آنجا بی احترامی نمود می شود در مجلس ماند و ننوشید و با ترک مجس سبب بی حرمتی مجلس و وهن اسلام را فراهم نکنیم. و بعد نیز خواهیم شنید اگر اقای محترمی به نشانه احترام مقداری شراب تعارف کرد آیا رد این احسان عملی نا زیبا و نفرت آور نیست؟ یا انکه چرا مردان سیلستمدار ایرانی بدون کروات در محافل اروپایی حاضر می شوند و عرف آنجا را رعایت نمیکنند؟ یا اینکه چرا در مجالس رقص که برای غربی ها از جایگاه والایی بر خوردار است باید به خاطر عدم حضور خودسبب وهن اسلام شویم؟ و . . . ) آیا در اینجا اهمی را فدای یک مساله غیرمهم نکرده‌ایم؟ در این روزگار پاره‌ای از شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جهان زن می‌باشند و در سطح این مقامات، ملاقات‌هایی برای منافع کشور صورت می‌‌گیرد، آیا می‌توان دست دادن را یک حرام ابدی دانست، هر چند به منافع ملی کشور ضربه وارد کند؟ (این را باید توجه داشت که منافع ملی با دین و اسلام گره خورده است و  هر انچه باعث اصول دینی و انقلابی ما شود ضربه به منافع ملی ما هم خواهد بود از طرفی تا انجا که نگارنده مطلع است نه اقای خاتمی و نه اقای میبدی هنوز به مرحله اجتهاد و اظهار نظر درباره مسائل شرعی نرسیده اند و وظیفه شان  تقلید است و در مسائل سیاسی و مملکتی نیر باید تابع ولایت فقیه باشند. البته اگر اقای میبدی تنها سوال کرده اند و منتظر جواب هستند این امر پسندیده ای است که انسانی جاهل برای کسب معرفت تحقیق و سوال کند. این هم باید توجه داشت غرب وحشی در راستای تحقق منافع خود هیچ احترامی برای دیگران قائل نیست و از توهین به پیامبر اعظم و کشتن میلیونها مسلمان و انسان بی گناه ابایی ندارد آنگاه در برابر این وحشیان مدرن که به جز نابودی اسلام قانع نمی شوند تا چه حد باید کوتاه آمد؟) اگرچه در اینجا بحث منافع کشور نیست و ممکن است منافعی تهدید نشود؛ (مشاهده می شود در اینجا با تمسک به مغالطه البته ... اما ابتدا بر اینکه دست دادن اقای خاتمی با دخترکان ایتالیایی به منافع ملی ربطی ندارد اذعان دارد اما باز برای توجیه این کار ایشان دستاویز دیگری بر می گزیند)  ولی احترام به آداب و رسوم یک جامعه از مسائلی است که حفظ آن در حفظ روابط ضروری است. همانطور که دیگران در جامعه دینی ‌شئون آن را احترام می‌گذارند. امام علی(ع) به مالک اشتر فرمود: سنت‌های مردم مصر را محترم بشمار. (این کلام اقای میبدی سرشار از ابهام است.‌آیا این سخن ایشان مبنای شرعی دارد؟ یعنی باید  به هر عرفی و اداب و رسومی احترام گذاشت؟؟ ایا مثلا این رسم طالبان که زنان را در خانه ها محبوس  میکردند هم قابل احترام است یا نه فقط اداب و رسوم غربی را باید پاس داشت؟ بعلاوه انچه ایشان از قول امام علی اورده اند از محل نزاع خارج است چرا که حضرت علی مالک را به یک سر زمین مسلمان فرستاد که به اداب رسوم اسلامی پایبند بودند بعلاوه اگر سایر روایات را در کنار هم بگذاریم مشخص می شود عرف و سیره تا چه حد در اصول فقهی شیعه جایگاه دارد . برای روشن شدن مطلب نیکوست اقای میبدی به کتاب اصول فقه الموجز نوشته اقای سبحانی بخش سیره و عرف مراجعه کنند.) 
4- جا دارد فقهای شیعه در امثال چنین مسائل با در نظر داشتن موضوع و حفظ آداب و رسوم، مجددا بازنگری کنند و به تعبیر امام خمینی زمان و مکان را در اجتهاد لحاظ کنند.(آیا تا وقتی در مسئله ای باز نگری صورت نگرفته است عاقلانه است مقلد خود آن را تغییر دهد و اصلا مجاز به چنین کاری می باشد؟؟ و باز ایشان جایگاه مراجع با ولایت فقیه را خلط کرده اند) به تعبیر یکی از فقهای معاصر: «بر فقیه و وکلای وی لازم است از هر کاری که موجب بدبینی نسبت به اسلام است پرهیز کنند و کارهایی که ضرر آنها بیش از نفع آن است را ترک کنند.» امروز آیا گروهی مانند القاعده باعث بدنامی اسلام نشده است؟ اینها بشریت را در ظرف زمان امام احمدحنبل، مالک و شافعی می‌شناسند و دختران را از رفتن به مدارس و مراکز علمی و اجتماعی بازمی‌‌دارند و زن‌ها را همچون کنیزکان عصر جاهلیت می‌پندارند. (خواننده خود بی ربطی  این مثال را یا انچه محل بحث است متوجه است و به نظر ایین مثال ایشان مغالطه مسموم کردن چاه است تا مخاطب اگر بخواهد با عمل اقای خاتمی ساز مخالفت بزند به طالبانیسم و تحجر متهم شود)
5- اصول مهمی چون: اصل بر برائت افراد، اصل در حلیت اشیا، اصل طهارت و... و قواعدی چون: الضرورات تبیح المخدورات، عسر و حرج، اهم و مهم، شریعت سمحه سهله، حفظ حقوق افراد و کرامت ذاتی انسان در ادبیات ما کمرنگ شده است. روشن نیست که این قواعد و اصول تا کجا کاربرد دارد (نیکو بود اقای میبدی خود به این سوال پاسخ میداد و بیان می کرد)  یا اصلا کاربردی ندارد. ما اگر این اصول و قواعد را از شریعت اسلام بگیریم، زندگی دینی بی‌معنا می‌شود. مگر نه این است که دین در بعد اجتماعی، صبغه عرفی دارد و آداب و رسوم و قوانین عقلایی را لحاظ می‌کند. (البته این تمام دین نیست و قسمت کوچکی از دین است و بخش اعظم دین تعبد و تمسک به دستورات شارع است که البته انان هم مطابق عقلند)  همانطور که پیامبر قوانین عرف‌پسند و عقلایی جامعه خود را که در منافی با اصل توحید نبود، امضا کرد و اصل را بر این قرار داد که آدمیان می‌توانند با عقول جمعی واضع قوانین مفید باشند. (اینکه پیامبر چنین اصلی را کجا قرار داده اند اقای میبدی متعرض نشده اند و صرف یک ادعاست)  علت اینکه امام خمینی دستور تعطیلی رجم را صادر می‌کند، زیرا آن را عرف‌پسند نمی‌دانست یا اگر بازی شطرنج را حلال می‌داند، چون موضوع آن را در این روزگار منتفی. (پس اقای میبدی و اقای خاتمی هم منتظر باشند تا ولی فقیه اعلم اعدل در این قضیه نیز  اگر صلاح دانستند باز نگری کنند و جلوتر از فقیه حرکت نکنند و این نکته هم قابل توجه است که باز هم بر عقل جمعی اگر آنرا بپذیریم باید امضای شارع باشد و تا شارع مهر تایید بر آن نزند ارزشی ندارد و لزوم عقلی برای این کار بر شارع نیست)
6- نکته‌ای که در پایان این یادداشت به نحو احتمال و اجمال می‌گویم این است که در اسلام روابط زن و مرد از این جهت محدود گشته است تا زمینه بروز مفاسد اجتماعی فراهم نشود و آنچه در درجه اول اهتمام است، حفظ عفت اجتماعی است که باعث نگهداری شئون و کرامت آدمیان است. اگر مصافحه (دست دادن) با زنان، نه از نگاه جنسی که از نگاه آداب و رسوم اجتماعی لحاظ شود، چرا باید حرام دانست؟ علت اینکه در شریعت اسلام، زن‌های یائسه که امید ازدواج ندارند و افراد غیربالغ، کنیزکان و بادیه‌نشینان، اولی‌الاربه (طفیلیان) از پوشش استثنا شده‌اند، دلیل بر این است که مفاسد اجتماعی در پی ندارد. (اصولا حکمت تامه احکام نزد شارع است و ما نمی توانیم برای احکام فلسفه بافی کنیم بعلاوه اگر حکمت مذکور توسط اقای میبدی صحیحی هم باید تسری آن به احکام دیگر قیاس است که در فقه شیعه جایگاهی ندارد)  بنابراین قلم‌به‌دستان و تریبون‌داران که با بهانه یک مساله شرعی در پی تخریب کسی برمی‌آیند و دین را همواره ابزار مقاصد خود می‌کنند، نخست لازم است شریعت اسلام را در ارتباط با موضوعات، درست بشناسند (هم چون اقای میبدی و اقای خاتمی لابد) و سپس اظهارنظر کنند و حرمت شریعت و حاملان شریعت را نگهدارند. (نهایتا اینکه اگر قرار است به فرمایش امیر المومنین که در صدر نوشتار اقای میبدی اشاره کرده اند اینجا استشهاد کرد به نظر باید بند اول را مورد توجه قرار داد که چگونه هشت سال ....)  هم میهن، ش. .  29  یکشنبه، 27 خرداد 1386 ص.2


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی