سفارش تبلیغ
صبا ویژن







نامه سرگشاده محسن کدیور به رئیس مجلس خبرگان رهبری که به زعم خویش بررسی عملکرد دوران ولایت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای است برگی دیگر بر پرونده سیاه و قطور فتنه گران افزود. دراین باره نکاتی چند قابل ذکر است:
1-کدیور هشت- سروش صفر
به نظر می رسد روشنفکران گریخته از دامان ملت در میدانی برای فحاشی و اهانت به مقدسات در حال رقابت شدید با یکدیگر هستند! چندی قبل و بعد از نماز جمعه تاریخی14  خرداد89  مقام معظم رهبری -که به حق بعد از حماسه
22 خرداد و نه دی و22  بهمن88  باید آن را حماسه چهارم ملت دردوران فتنه نامید- نامه ای از سروش منتشر شد که سراسر اهانت و بی ادبی به ساحت رهبری معظم بود. قبل از آن نیز همین فرد نامه ای دیگر و باز سرشار از عبارات وهن آلود به مراجع عظام تقلید در قم نگاشته بود! جریان روشنفکری که قداره قلم را رها کرده و بی پروا و همنوا با رسانه های دشمن علیه ملت ایران میچرخانند این بار در نامه دیگری توسط کدیور عضو دیگر حلقه5  نفره خارج نشین جریان فتنه در فحاشی و اهانت سنگ تمام گذاشته است! شاید خارج نشینان و اربابان این جریان به آقای کدیور به خاطر پیروزی در این رقابت تنگا تنگ تبریک بگویند که گوی سبقت را از هم قطاران خود دراین امر ربوده است. پس از نامه موهن او به سید حسن خمینی این بار نامه دهها صفحه ای کدیور علیه نظام و رکن الهی ولایت فقیه عمق کینه این جریان به این اصل مترقی را نشان می دهد. حقد و کینه ای که در این یک سال بارها ازاین جماعت بروز داشته است.  اما تفاوت نامه نگاری های سروش و کدیور در اینجاست که سروش هتاکی های خود را در میان اشعار و عبارات ادبی می پیچد اما کدیور سعی میکند هجویات خویش علیه نظام را در زر ورق قانون و شرع تزئین نماید! صد البته بوی تعفن این لجن پراکنی با هیچ عطر و مشکی پاک شدنی نیست!
2- سنگها بسته سگها باز
هم کدیور هم سروش و هم بقیه این حلقه خارج نشین تاکید دارند در ایران اسلامی آزادی وجود ندارد و دلیل آن را هم اصل ولایت فقیه می دانند. با نگاهی به نامه نگاری ها و بیانیه نویسی ها و سخنان اخیر این افراد -که این روزها روند سقوطشان به ورطه ابتذال شدت بیشتری یافته است- به راحتی در میابیم منظور این به اصطلاح روشنفکران از آزادی چیست!! فضایی که در آن هر گونه توهین و فحاشی علیه همه چیز بدون هیچ مانعی وجود داشته باشد! فضایی که راحت بتوان در آن امام زمان(عج) را انکار کرد! به امام حسین(ع) و شعائر دینی حمله کرد! به امام راحل عظیم الشان اتهام خشونت و ... زد. انتخابات میلیونی مردم را زیر سوال برد. مردم فهیم و با بصیرت ایران را ساندیس خور و سیب زمینی خور نامید! علیه رئیس جمهوری منتخب همین ملت با هر ادبیاتی تاخت و ... حتی به نظر می آید اینان طالب گونه ای از آزادی هستند که حتی بتوان در کشوری بدون هیچ مزاحمتی براندازی کرد و کودتا راه انداخت اما حکومت دم بر نیاورد! فضایی که در آن سنگها بسته و سگها باز باشند. این گونه آزادی مورد نظر اینها حتی در ممالکی که این روزها در آنجا ارتزاق می کنند هم وجو ندارد و بلکه شاید از این نظر آنچه مورد انتقاد باید قرار گیرد کثرت آزادی ها و تسامحهای سیاسی و فرهنگی بسیار در ایران است!
3- کدیور دیکتاور
در سرتاسر نامه کدیور روح دیکتاتوری و استبداد و خود بزرگ بینی موج می زند! مخلص کلام کدیور این است آنچه من می گویم درست است و باید همه بپذیرند والا به خطا می روند! مثلا او انتخاب خبرگان در سال68  را زیر سئوال می برد و چون خودش می  پندارد باید به گونه ای دیگر این انتخاب رقم می خورد رای دهها فقیه بزرگوار آن مجلس به آیت الله خامنه ای را اشتباه و عوامانه و جو زده توصیف می کند ! آیا آقای کدیور -که با نظریات مشعشع خود پیرامون امامت و عصمت و .. نشان داده است چقدر فهم دینی دارد-
می تواند صلاحیت علمی یک مرجع و فقیه را درک کند یا جمع معظمی ار فقهای با تقوای شهره در میان ملت؟ شاید به همین خاطر او برای اثبات این سخنش از مرحوم منتظری مایه می گذارد اما لازم است به آقای کدیور یادآوری شود سالها قبل از اینها استاد منتظری یعنی امام راحل(ره) به این شاگرد خود امر کرده بود« از آنجا که
ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید!»
کدیور این جمع عظیم فقهای عظام را دارای خطا می داند اما یکی دو نفر از روحانیون هم عقیده را می ستاید و مدح می کند آیا این غیر از استبداد و دیکتاتوری روشنفکرانه است؟
البته کدیور حتی نظر استاد خود مرحوم منتظری را وقتی با نظر خودش هماهنگ نیست مورد هجمه قرار می دهد. او در ابتدای نامه تاکید می کند اگر این نامه در مجلس خبرگان مورد بررسی قرا نگیرد نامه بعدی را به افکار عمومی خواهد نگاشت تا ملت خود تصمیم مناسبی اتخاذ کنند! به نظر او واقعا دچار نوعی خود شیفتگی و خودبزرگ بینی شده است و می پندارد افکار عمومی ایران منتظر اوامر و دستورات اوست! از این رو به خیال خود دست به چنین تهدید خطرناکی (بخوانید مضحک) می زند ! روشن است چنین تفکری به خاطر دوری از کشور و بی خبری از اوضاع درون ایران است چه آنکه تا کنون مردم ایران بار ها به بزرگتر از کدیور هم  اعتنایی نکرده اند!
روح استبداد کدیور را آنجا نیز می توان دید که اعتراض چند روزه برخی علیه انتخابات را -که پس از روشن شدن دروغهای فتنه گران فروکش کرد-  بهانه ی تاکیدهای خود به نظام قرا می دهد اما جمعیتهای عظیم و میلیونی در سرتاسر کشور در  نهم دی و22  بهمن و نیز استقبالهای مردم استانهای مختلف از رهبری و رئیس جمهور را عامدانه و عالمانه ندید می گیرد. قلیل آشوبگران را مردم می نامد خیل میلیونی ملت را گماردگان حکومت! و این منش دیکتاتورهاست که جز آنچه خود می گویند و فکر می کنند را حق می دانند و بقیه را به چوب مخالفت با این عقیده می رانند!
4- من ادعا می کنم پس هستم!
او ادعا می کند نامه را علیه رهبر معظم انقلاب -امام خامنه ای - تنظیم کرده است اما به اذعان خود او دراین نامه و در بسیاری از مواضع دیگر او با اصل ولایت فقیه مخالف است و حتی دوران حضرت امام را نیز از نقد بی نصیب نمی گذارد. گرچه او ابتدای نامه سعی دارد القا کند بر مبنای قانون اساسی و شرع سخن می گوید اما با نگاهی به آنچه او در این نامه طولانی سرشار از اطناب ممل نگاشته است مشاهده می شود او به اصل ولایت فقیه بر اساس مبنای خود حمله کرده است به گونه ای که اگر شخص دیگری هم بر این منصب الهی قرار گیرد از اتهامات کدیور در امان نخواهد بود چنانچه خود او و یاران خارج نشینش بارها بر امام راحل نیز توهین نمودند افزون بر این در گذشته کدیور با فهم ناقصی که از دین دارد و می کوشدآن را با عقلانیت ابزاری دنیای مدرن تطبیق دهد سعی می کند به زعم خود تعریفی از نبی و امام و عصمت ارائه دهد که فرا بشری نباشد و منجر به دیکتاتوری نباشد ! چنین فردی مشخص است چه دیدگاهی نسبت به ولایت فقیه خواهد داشت. بدون شک کسی که قائل به عصمت ائمه نیست به راحتی مدعی معصیت همگان می شود! بدون شک امثال کدیور برای آنکه بتوانند تحت ظل اربابان خود همچنان به گذران زندگی و امرار معاش مشغول باشند ناچارند این گونه ساختارها را بشکنند تا هم رزقی کسب کنند و هم اینکه همچنان ابراز وجودی کرده باشند. همچون داستان برادر حسود حاتم طائی که به شهرت برادر خود رشک می برد و در تاریخ مشهور شده است که چطور خودش را مشهور کرد!
5- نامه چند کیلویی اما بی وزن!
اساسنامه جدید کدیور بر تطویل و فزونی است تا شاید با این مثنوی هفتاد من کاغذ خود نشان دهد مستندات فراوانی بر پندارهای خود ارائه کرده است. این در واقع خود نوعی مغالطه است چرا که در نگاه اول مخاطب نامه در برابر حجم زیاد آن ممکن است تحت تاثیر قرا گیرد اما هنگامی که به نامه وارد می شویم مشاهده می شود بخش عظیمی از این نامه لفاظی و تکرار ادعاهای مطروحه در همان نامه است! اگر کسی وقت اضافه داشته باشد و موارد تکراری نامه را حذف کند مشخص می شود چه مقدار از این نامه قلم فرسایی و
سیاهه انگاری است! می توان اهم مطالب این نامه را به چند بخش تقسیم نمود:
یک- ادعاهای کذب و بدون استناد به این و آن بخصوص رهبر معظم انقلاب. مثلا فردی را که  بهخاطر توهین به رئیس قوه قضائیه و مجلس در زندان به سر می برد  منتقد رهبری می نامد که
 به دلیل انتقاد در زندان است! و یا جاسوسان و کودتاگرانی که خود بر جرمشان معترف هستند را بی گناهان در بند می نامد. هنوز در اذهان باقی است این جماعت چگونه از تروریستی که چندین نفر از هموطنان ما را در شیراز به شهادت رسانده بود دفاع کردند و اعدام او را متناقض با حقوق شهروندی و آزادی دانستند! مواردی را به عنوان اتهام به سران نظام نسبت می دهد که هیچ گونه سندی جز شایعه سازی رسانه های غربی در مورد آن وجود ندارد و البته کدیور هم آنها را ارائه
نمی کند!
 اگر ادعای تقلب در انتخابات را که توسط  همین جماعت مدام تکرار می شد دوباره مرور شود شیوه اتهام زنی کدیور در این نامه به خوبی روشن می شود! ادعا پشت ادعا بدون بینه و بدون دلیل!
دو- بیان شبهاتی تکراری مانند شبهه دور در انتخابات خبرگان، چرای وجود دادگاه ویژه روحانیت، مدت دار نبودن دوران رهبری، حکم حکومتی، نظارت استصوابی، ورود بانوان به مجلس خبرگان، ورود غیر فقها و تخصصهای مختلف به مجلس خبرگان که چند سال قبل توسط کروبی مطرح شد، اصل برائت درانتخابات و ... است که بارها و بارها توسط این جماعت و اذناب داخلی و ارباب خارجی آنها مطرح و جواب داده شده است.
سه- بخشهایی از نامه هم اصلا مربوط به رهبری نیست و اهانت و افترا به سایر مسئولین نظام مانند رئیس جمهور، دبیر شورای نگهبان، رئیس و اعضای مجلس خبرگان، رئیس صدا و سیما، نمایندگان مجلس و  ... است. در این میان به سختی باید یک استدلال محکم و دلیل مبرم در این نامه پیدا کرد گشتم نبود نگرد نیست!
چهار- کلمات حق برای بهره برداری باطل مانند بیان روایاتی در باب عدل، نصیحت امام مومنین و ... چرا که در ادامه همین سخنان از اینکه حقوق بهائیان در ایران نقض می شود ابراز ناراحتی شده است!
از نهضت آزادی به عنوان حزبی خوشنام یاد می شود در حالی که امام راحل به درخواست وزیر کشور وقت آقای محتشمی پور آنها را از
هر گونه فعالیت سیاسی در کشور منع کردند و خطر آنها را برای ملت بیشتر  از منافقین دانستند.  از فرقه های انحرافی و انگشت شمار به بهانه مراعات عدالت حمایت می شود اما به ظلمی که فتنه گران به جنبش25  میلیونی ملت -بلکه40میلیونی- روا داشته اند سخنی به میان نمی آید!
6-از عصبانیت بمیر
   در دوران هشت ماهه فتنه از22  خرداد تا22  بهمن آن چیزی که نقشه چندین ساله دشمنان داخلی و خارجی ملت را نقش بر آب کرد درایت و هوشمندی رهبری آگاه و فرهیخته و با بصیرت بود. چنانچه در این سالها همواره این ولایت بوده است در خط مقدم هجمه های دشمنان اسلام و انقلاب بر آنها تاخته است. قامت راست و استوار این پیر فرزانه همواره همراه با امدادهایی از غیب و دستان یداللهی امام زمان در برابر خیل دشمنی های فراوان شرق و غرب مانعی
شکست ناپذیر بوده است. همین امر است که  این گونه دشمنان انقلاب و اسلام و ملت ایران را تا حد جنون عصبانی کرده است که چشم می بندند و دهان باز می کنند و حتی دیگر حاضر به گرفتن ژستهای روشنفکری نیستند بلکه در قامت یک ژورنالیست زرد نویس هر آنچه به ذهنشان خطور می دکند بر دهان می آورند و بر کاغذ می نگارند! رواج این گونه هرزنامه ها در اینترنت بی شک از سر همین عصبانیتها از ملت و رهبری است. ملتی که نهم دی را در دفاع از انقلاب رقم زد و
14  خرداد عشق خود به رهبری را به رخ دشمن کشید. ملتی که در هر تجمع میلیونی فریادشان درخواست مجازات و محاکمه سران فتنه است. فریادهایی که گوشهای کر دیکتاتوران مخملی آنها نمی شنود. صم بکم عمی فهم لایعقلون و لایرجعون. فموتوا بغیضکم!


 

سرمقاله روزنامه رسالت، شماره 7037

مهدی عامری


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی