نیمه ماه خدا به دنیا آمدی تو و این یعنی خدا عاشق “حسن” است. تو ای متولد ماه خدا، سید جوانان اهل بهشتی و فاطمی ترین امام ما. پدرت در خانه خدا به دنیا آمد و مادرت کوثر بود و برادرت خون خداست و تو ای خون دل خدا، خوش آمدی به کوچه بنی هاشم. ای اولین پسر فاطمه! چشم محمد روشن. در بزرگی ات همین بس که سالها امام عباس بوده ای. علمدار شجاعت را از تو آموخته است ای حسن. تو مظهر جلال خدا بودی در جمل. تو عمار خدایی. نه، تو با معاویه صلح نکردی، سر دشمن را با پنبه بریدی. چشم تاریخ آنقدر سو نداشت که شمشیر تو را ببیند. در بزرگی تو همین بس که علی را “ابالحسن” می خوانند. ما اگر زیاد “حسین” می گوییم به خاطر “حا” و “سین” و “نون” توست. هر یا حسین ما همان یا حسن است. مادری ترین امام ما حسن است. اشبه الناس به حیدر کرار حسن است. چه خوب پدری بودی برای قاسم و عبدالله. تشنه شهادت بودند شیربچه هایت. نه، تو امام صلح نیستی. حسین و عباس در مکتب تو مبارزه آموختند. تو در کربلای جمل یادشان دادی چگونه باید با دشمن جنگید. تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به حسین بخشیدی و علم را به علمدار. تو عصای دست ام البنین بودی، بعد از علی. چه رازی است که مزار تو نیز در بقیع است؟
***
آری، تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به حسین بخشیدی و ?2 ابن الحسن را.
دیروز مهمان مردم آمل بودم و برای تعدادی از خانواده شهدای شهر هزارسنگر دل نوشته ای خواندم. امروز هم جای تان خالی؛ در “لشتو”ی تنکابن برای چندمین بار دست مادر شهید شیرودی را بوسیدم؛ نه با زبان روزه که با زبان روضه. مشروح این سفرنامه را تا ساعاتی دیگر در همین وبلاگ مقدس بخوانید.
قطعه 26 ردیف عشق مقدس
1. تازه ترین سروده مقدس “امین” برای این وبلاگ مقدس: “هر چه گلزار شهیدان با صفاست، باز اینجا یک صفای دیگریست؛اختران اینجا به مه دل داده اند، ماهشان حقا که نیکو دلبریست؛ محرم راز دل و جان همند ،نسبت آنها برادر خواهریست؛ قطعه پرواز آنها بیست و شش، بهر عشاق ولایت سنگریست؛ کوری چشم حسودان یک کلام، خانه این جمع بیت رهبریست”.
2. این هم آخرین پیام با”زر”گانی و یا بهتر بگویم؛ بی “زر” گانی سید احمد تا این لحظه:
ساعت2:37 نیمه شب/ تعداد افراد آنلاین :30 نفر.
3. این هم طنز تصویری مهدی خسروی، مدیر وبلاگ “مطالبه”:
برو بچه ها همه باهم جناب قدیانی رو به آسمون پرتاب می کنیم:
o < — <
/ / |0/ \ 0 i
][ | ( ) ( ) ( )
\ / \ / \ / || ||
… ببخشید. حواسم نبود؛ اینجا یه قطعه از بهشته. برو بچه ها، بزاریدش پایین:
o < — <
… کله پاش کردین که!
رویای مقدس حاج اصغر آبخضر
رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی یا همان “آقای راهپیمایی های حکومتی” یا همان حاج اصغر آبخضر یا همان دوست صمیمی بابااکبر که تا لحظه شهادت کنارش بود، حدود ? هفته پیش خواب بابااکبر را می بیند؛ که نشسته در جمع دوستان شهیدش و دارد نوشته های مرا نشان شان می دهد و برایشان می خواند و با افتخار می گوید؛ ببینید، این پسر خودمه ها! …
و و قتی بابااکبر هم از من تعریف می کند چرا من نباید مغرور باشم؟
http://www.netiran.net/uploads_user/12000/11643/6446.wma
این هم تصویر بابااکبر که از من مغرورتر بود:
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]