ما که پشت پرده ای نداریم!
تماس ها و اظهارنظرهای برخی رفقا در چند وقت اخیر:
حاج آقای پناهیان:
- چی شد؟ تعطیل شد؟
- بله حاج آقا… فعلاً
- چرا
- … (وقت آن نیست که از پرده برون افتد راز)
- سایت که داری؟
- بله حاج آقا.
- خوبه. دیروز امروز فردا رو ببر به سایتت… فضا رو ادامه بده… نذار سرد بشه.
- چشم حاج آقا…
حاج سعید قاسمی زنگ زد:
- چطوری یامین جان؟!(با صدای حاجی بخونیدش!)
- مخلصیم حاج سعید…
- زنگ زدم حالتو بپرسم…بهت تبریک می گم!
- تبریک برا چی حاجی؟!
- فیلم ترمیناتور رو دیدی؟!
- آره! خب؟
- وقتی یارو رو می زدند و پودرش می کردن رو می گم!
- خب؟! چی اش تبریک داره؟!
- ترمیناتور شدی تو هم برادر! پودرت کردن! دیدی ما اونقدرها هم بیراه نمی گفتیم که … (این بخش به جهت پاره ای مصالح سانسور می شود!)… تو هی می گفتی نه حاجی شلوغش می کنی
- حاجی دست بردار.
- یامین جان یادت باشه، ترمیناتور وقتی پودر می شد دوباره همه سلول هاش بهم می رسیدن و دوباره سرپا می شد. حواست هست که برادر؟
- حاجی مخلصیم. ایشالا سرپا می شیم. دعا مون کن
- یا علی برادر…
خداییش یاد بی سیم های جنگ نمی افتی با اون خش و پشششش…
حاجی سیّدتو کشتن!
استاد حسن عباسی زنگ زد…
- سرت خلوت شده؟
- تا اندازه ای؛ چطور؟
- وقت داری یه سفر بری … برای شرکت در کنفرانس بین المللی …
- چرا من؟
- … (اینجاشو بعداً می گم)
- تو اون تاریخ می خوام برم… (ایجاشو هم بعداً میگم… همون خبر خوش!)
- فکر کن… استخاره کن… همون کاری که از من خواستی!
- چشم
- یا علی
مسعود دهنمکی زنگ زد…
- چطوری برادر؟ چی شده؟ چرا همچین کردن؟!
- مخلص… (…فکر کنید من کمی بی ادب شده باشم و از تعابیر اطراف خونه مون –افسریه- در حرفام استفاده کرده باشم)
- کاری از دست من برمیاد؟
- اگه می تونی… (… گفتنی نیست)
- می بینمت…
- یاعلی
وحید جلیلی…
- شهید شدی(با خنده ی بلند)
- مخلص… (جواب خنده خنده است حتماً)
- استدلالشون چیه؟
- میگن منظورنظر آقا برنامه ی شماست.
- اگه اینا به حرفها و انتقادهای آقا گوش میکردند پس باید نصف صدا و سیما رو حداقل تعطیل میکردند تاحالا! می خوام مصاحبه کنم راجع به تعطیلی دیروز امروز فردا…
- ممنون … علی مدد
آقای صفار هرندی در حاشیه ی یک جلسه…
- مصاحبه ات رو با حسین قدیانی خوندم…
- ممنون که وقت گذاشتید
- اصل ماجرا از کجا آب می خوره؟
- … (شرمنده ی همه ی رفقا، نمی تونم بگم که چی جواب دادم!)
- عجب! حالا خودت به به تعطیلی برنامه کمک نکن… تو مصاحبه ها حواست باشه.
- حواسم هست. سکوت مطلقه فعلا. دراینباره هیچی به هیچ رسانه ای نگفتم… ونمی گم!
- خوبه. باید با هم صحبت کنیم.
- حتماً؛ در خدمتیم
- … (یعنی…)
دکتر محمد صادق کوشکی…
- معلوم بود که…
- همه اش تجربه است
- توی رادیو جوان هم… (ببخشید این نقطه چین ها داره زیاد میشه)
- روش رو باید عوض کنیم
- موافقم؛ پیشنهادی دارید؟
- … (منتظر باشید تا این نقطه چین رو از تلویزیون ببینید!)
علی مطهری :-
- دلیل مخالفت با برنامه چیه؟
- انتقاد دارند
- مگر به هر برنامه ای انتقاد وارد باشه باید تعطیلش کرد؟!
- خب ما فرق داریم دیگه!
- این روش خوبی نیست.
- موافقم. حرفتون رو به گوششون برسونید. ما که دستمون کوتاهه.
- … (اگه این نقطه چین پربشه احتمالا میشه خبر اول سایتها!)
- عجب (با خنده)… پس هیچ. متشکرم آقای دکتر
چند نکته:
??حرف آخر من همانی بود که در مصاحبه با فارس گفتم: «با توجه به اینکه برنامه “دیروز ،امروز،فردا ” دارای مخاطب زیاد است، برای مدیران ارشد سازمان صدا وسیما این حق را محفوظ می دارم که در مورد تغییر در ساختار، رویکرد و شیوه برگزاری این برنامه هدف خود را پیگیری کنند. در هر حال بنده آماده هرگونه کمک به مسئولان شبکه سوم هستم و به طور خاص اصراری بر ادامه اجرای این برنامه ندارم.»
??لطفاً به هیچ وجه مطالب فوق را در سایت، نشریه یا هیچ رسانه ی دیگری نقل نکنید. این جملات طبعاً خلاصه شده ی مکالمات است. لذا ممکن است نقل آنها مورد رضایت افراد نباشد.
??بدون هیچ تملقی ، به حضور دکتر دارابی به عنوان یکی از چهره های ارزشی و فهیم جریان حزب الله در سمت معاونت سیما امیدوارم. لذا به تصمیم و رأی ایشان احترم میگذارم و به روششان اعتماد می کنم.
?…. و همچنان مننتظر خبر خوش باشید.
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]