همان عمار حضرت یار که لازم است گاه حاضرجواب باشد و بکوبد بر دهان دشمن، هنگامه ای دیگر باید روشن گری کند. تبیین کند. نه من، که ما همه باید سعی مان در این زمانه، بر عمار بودن باشد. هر یک به اندازه وسع خود که: “لا یکلف الله نفسا الا وسعها”. در نمایشگاه مطبوعات، دوستی از من پرسید؛ “آیا چنین کوفتن بر فرق سران فتنه باعث نمی شود، گذشته بعضا خوب ایشان نیز مورد هجمه قرار گیرد؟ و آیا بی انصافی درباره گذشته این افراد به نقد ناخواسته گذشته انقلاب اسلامی و این تاریخ باشکوه منجر نمی شود”؟ گفتم به این دوست نکاتی که در زیر می آورم:
یکم: جریان اصولگرا معمولا در نوشته ها و تحلیل های خود و در نقد عملکرد سران فتنه، مشخصا امروز ایشان را هدف گرفته است. اینکه هم گاهی، دیروز سران فتنه نقد می شود، مشخصا آن دیروزی است که خالی از التقاط نبوده و اصولا افراط در عمل امروز سران فتنه، ناشی از التقاط در عقیده دیروزشان است.
دوم: من کاری با جریان اصولگرایی ندارم؛ این یکی حرف خودم است. گیرم که در گذشته سران فتنه نمرات خوبی هم بوده و برگ های زرینی هم بوده، که انصافا بوده. در این باره باید گفت: اولا؛ ملاک حال فعلی افراد است. ثانیا؛ فرض کنیم افرادی خواستند ذغال فروشی کنند و نفوذ کنند در بدنه خودی ها و از آب گل آلود نقد سران فتنه، ماهی زیر سئوال بردن بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی را صید کنند. در اینجا باید هوشیار بود و اتفاقا شاید لازم باشد از عملکرد مثبت سران فتنه در مقاطعی از گذشته شان دفاع و در عین حال به ایشان گفت: امروز فاین تذهبون؟ ثالثا؛ هیچ برگ زرینی از تاریخ انقلاب اسلامی مثل یوم الله 13 آبان، قائم به اشخاص خاص نیست، بلکه متعلق به آحاد ملت و شجره طیبه ولایت است. سند حماسه ها را نباید به نام افراد نوشت. حماسه آفرین خداست و دست خدا اگر روزی از آستین ما بیرون آمد، شکرانه اش به حفظ این دست آورد است و نه ناسپاسی. رابعا؛ فی المثل آنان که از دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند؛ وقتی می توانند هنوز هم ادعای ارث کنند که برادری خود را ثابت کرده و با دشمن به پالوده خوری ننشسته باشند.
سوم: دوست و دشمن، اینجا کاری متفاوت از هم انجام می دهند؛ دوست، امروزِ بد سران فتنه را می کوبد و دشمن، دیروزِ خوب او را. مثلا؛ ما کجا از آقای هاشمی انتقاد کردیم که چرا در مقطع قبل از انقلاب به زندانیان سیاسی، به طرق مختلف کمک می کرده است؟ و بر عکس، دشمن کجا از هاشمی به خاطر این کمک، تعریف کرده است؟ باز مثال می زنم؛ ما کجا خاتمی را مدح کرده ایم به خاطر دیکته نوشتن از روی دست جرج سوروس؟ و بر عکس، دشمن کجا به خاطر خواب براندازی از خاتمی و موسوی و کروبی انتقاد کرده است؟ در اینجا مرزبندی ها باید ترسیم و نقاط تمایز دوست از دشمن به خوبی باید تبیین شود. تفاوت عمده و مهم تر ما با دشمن در بررسی دیروز و امروز و فردا و بازبینی افق پیش رو و تاریخ گذشته نیست؛ بلکه تفاوت اساسی این است که ما خوبی های افراد را تمجید می کنیم و دشمن بدی های او را می ستاید. ما حماسه ها را می بینیم و دشمن، حادثه ها را و ما صد البته ملاک را حال فعلی افراد می دانیم. از این جمله چه بسیار که باید مشق نوشت.
چهارم: ما کاری به سهم افراد و جناح ها در حماسه آفرینی های تاریخ باشکوه انقلاب اسلامی نداریم. ما از اصل حماسه ها دفاع می کنیم و با افتخار هم دفاع می کنیم. ما به قول امام، ذره ای پشیمان نیستیم. هویت ما تاریخ درخشان انقلاب اسلامی است. حماسه آفرینان اما اگر حادثه آفرینی می کنند، فتنه می آفرینند، دیگر منطقا و عقلا حق ندارند نان آن حماسه آفرینی دیروزشان را بخورند، چرا که عملکرد امروزشان، آن نان را آجر کرده است.
پنجم: ملاک حق و باطل برای ما به فرموده رهبر حکیم انقلاب، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، اسلام است نه چهره ها. ما چهره ها را با معیار حق می سنجیم؛ با این معیار، اگر چه دیروز برخی از این چهره ها نمره های روشن هم دارد اما ملاک حال فعلی افراد است.
خداوند بیافزاید بر درجات شهدایی چون وزوایی و ورامینی که سال ها پیش در چنین روزهایی انقلابی مهمتر از انقلاب اول رقم زدند. خداوند هدایت کند آنان را که از راه حق به چاه باطل افتاده اند و اگر قابل هدایت نیستند، دست عزرائیل را زودتر از آستین ما بیرون آورد… و خداوند کاری کند که این روزها ما بیش از پیش قدر همدیگر را بدانیم.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]