زمانی ناصرالدینشاه، دستور و خط امانی داد تا نویسندههای ایرانی در اقصینقاط جهان بنویسند آنچه میخواهند بنویسند. رسالههای زیادی به هم رسید که این روزها دکتر زرگرینژاد سرگرم تصحیح آنها است. از میان موضوعات گونهگون، رسالههایی جلبنظر میکنند که در باب کفایت اسلام برای اداره بلاد استدلال کرده است. وقتی مطلبی در دفاع از کفایت اسلام نوشته میشود، یعنی تردیدها بالا گرفته و کار از صرافت طبع گذشته و نیاز به اقامه دلیل افتاده است.
دربار شاهان قاجار و همچنین سراسر ایران پر شده بود از شور ترقی. تأسیس دارالفنون، تأسیس راهآهن، سربرآوردن نشریات و... غوغای توسعه را نشان میدهد. کارها به قلمها کشیده شد و نثر منشیانه قاجاری با قلم روان نویسندگان و شاعران دوران تهدید شد. غوغای توسعه که در برنامهها و طرحها و سفرها محدود بود، به خیابانها کشیده شد، علما از سویی و روشنفکران از سوی دیگر، غریو انقلاب برداشتند و مشروطه و مشروعه، طلب کردند. مجلس بهپا خاست و تنها وقتی رضا قلدر راهآهن انگلیسی را روی زمین ایران پهن کرد، که مجلسی به جا نمانده بود. اسکان عشایر و تأسیس ارتش متمرکز و هواداری از دانشگاه نشان از استبداد منور داشت. روزگاری طی شد؛ شاهی رفت و شاه دیگری آمد. محمدرضا فکر میکرد به زودی میتواند هفتمین صنعت دنیا و سومین ارتش جهان را صاحب شود. بسیاری از مورخین معتقدند علاوه بر فساد و خیانت دربار محمدرضا، بیتدبیری و اسارت او در برابر قالبهای همین برنامههای توسعه موجب سرنگونی پهلوی شد. خشم مردم از بیتوجهی دربار به عزت فرهنگی و دشواریهای زندگی طبقات پائین، بالا میگرفت.
در این اوضاع توفانی که از سال 20 به راه افتاده بود، سر رسید. وقتی رضاشاه یکشبه از تخت شاهی به موریس غلتید، اوضاع تغییر کرد. مساجد و حسینیههایی که بسته بودند، باز شد. بسیاری از حوزهها به محل نگاهداری از حیوانات یا مدارس مختلط تبدیل شده بود و کار را بر مسلمین تنگ گرفته بودند، اما با گم شدن میرپنج، گشودگیها حاصل شد. حوزه علمیه با مجله آئین اسلام زبان گشود و این ایده را که اسلام میتواند زندگی مسلمین را راه ببرد، تکرار کرد. ناکامی شاه، دلتنگی مردم برای اسلام را بیشتر میکرد. از اینرو، صدای شریعتی با نظریه بازگشت به اسلام در گوشها گرفت.
پس از غریو اسلامخواهی امام خمینی (ره)، جلال آلاحمد در کتاب غربزدگی به سراسر ایران رفت. در بالاترین سطح روشنفکری در حلقه فردیدیه سخن از جهاد اکبر و اصغر به میان کشیده شد و حتی کسانی مانند نراقی و شایگان، «آنچه خود داشت» و «آسیا در برابر غرب» را نوشتند. ادبیات اسلامی از زبان روحانیان چه از روی منبر و چه از خلال نشریات قوت میگرفت. ناسیونالیسم رضاخانی در شعارهای بازگشت به خویشتن حل میشد و بسیاری از گروههایی که اسلامی سوسیالیستی داشتند طاقت از کف دادند. در همین زمینه تحلیلهای زیادی شده اما در کنار آن همه میتوان اندیشید که این قدرت روزافزون اسلام بود که دیگر کمتر به نظریههای رقیب اجازه میداد خود را به ادبیات اسلامی بچسبانند.
ناامیدی از توسعه گوشهای از نارضایتی مردم بود. به هر حال آنها به خیابانها ریختند تا با امام (ره) راه دیگری را بپیمایند. پس از پیروزی نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام(ره) جنگ و خونریزی در دو سوی مرزهای ایران چیزی نبود که مسلمین فارسی زبان را بترساند. اما وقتی اوضاع رو به آرامش گذاشت بار دیگر ایده توسعه قوت گرفت. مخالفان میگفتند و مینوشتند ولی شعار سازندگی به الگوی توسعه سر سپرده بود. در ایران نهادهای اسلامی کم نبودند. بنابراین فکر میکردیم شاید همچنان بدون پذیرفتن لطمه فرهنگی، میتوانیم توسعه را پیش بریم. طی سالها بحرانهایی سر رسید که گروهی را تشویق کرد انگشت اتهام رو به توسعه بگیرند.
ما نمیتوانستیم از ساخت و ساز چشمپوشی کنیم. توسعه همان قدرت بود و فقدان آن در این جهان پرتلاطم که پر شده از بدخواهان در کمین نشسته خطرناک مینمود. وقتی صدای عدالتخواهی بلند شد، مردم رو به صدا چرخیدند و این اطمینان عمومیت یافت که راه قدیمی توسعه مسیر ما نیست. ما نمیدانیم دقیقاً از چه راهی باید رفت اما میدانیم راه ما راه طی نشدهای است که خواهد توانست ما را به سرزمین تازهای برساند. میگویند ما ساکن در وطن غرب هستیم و هیچ جای دنیا نیست که غرب نباشد. حرف خوبی است. اما جایی هست که میتواند نهج موطن جدیدی باشد.
سال 1343 رهبر معظم کنونی انقلاب روحانی جوانی بود که مشغول مبارزه سیاسی و فرهنگی بود. همان وقت در مقدمه کوتاهی که بر کتاب «آینده اسلام» اثر «سیدقطب» نوشت اعلام کرد اسلام منافی ترقی نیست بلکه خود راه منحصر به فرد خود را برای ترقی دارد. حال پس از 46 سال پرچم حرکت به سوی الگوی اسلامی و ایرانی را برداشته است. مردی که چهارشنبه پیش گفت: تجربههای متراکم و معرفتهای انباشته شده در سی سال گذشته نشان میدهد که مقطع فعلی زمان مناسبی برای آغاز این راه است. / علیرضا سمیعی
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]