سفارش تبلیغ
صبا ویژن







محرم 57»
89/9/16 8:9 ص

هوالمحبوب

با سلام

بازهم ماه  پیروزی خون بر شمشیر از راه رسید ماهی که صدهها سال است موجب حیات اسلام ناب محمدی و افشای اسلام امویست صدهها سال از آن روز که سرور و سالار جوانان بهشت برای نشان دادن دلدادگیش به حضرت حق هر آنچه داشت فدا کرد می گذرد اما قصه دلدادگی حسین و یارانش ، حسین و برادرش ،حسین با خواهرش ، حسین با علی اصغرش ، حسین با علی اکبرش و حسین با شهادت یارانش به طراوت و زلالی زمزم در کعبه خدا در پهنه زمان جاریست و تشنگان عدالت و استقامت در راه حق را سیراب می کند بزرگی انقلاب ما نیز نشأت گرفته از انقلاب بزرگ عاشوراست انقلاب اسلامی هرآنچه دارد از نهضت خونبار عاشوراست ما هر چه آموخته بودیم از مکتب بزرگ عاشورا بود عشق به شهادت و نترسیدن و نهراسیدن از مرگ انسانهای انقلابی را تبدیل به انسانهای شکست ناپذیر کرده بود انقلاب اسلامی پیروزیش را مرهون انسانهایی می داند که با تاسی به نهضت عاشورا و شهادت محوری این نهضت ، با بذل جانشان انقلاب را به پیروزی رساندند دهه محرم سال 57 و از همان روز اول محرم  ایران در غوغای شهادت طلبی فرزندانش چون پرتوی نور خورشید انقلابش را گسترش می داد ، چه غوغایی بود در تهران کوچه ها پوشیده از پرچمهای سیاه و بیرقهای خون گرفته بود .

 

صبح روز اول محرم 57دو خبر همه بچه های انقلابی در منطقه 17شهریور خیابان شهید سعیدی و خصوصا مدرسه امیرکبیر را عزادار کرد دو تن از بهترین معلمهای انقلابی و شجاع منطقه در تظاهرات بر علیه رژیم سفاک پهلوی تیر خورده بودند . خدایا هنوز بعد از گذشت 32 سال لحظه ای نمی توانم چهره مهربان شهید توپچی را از جلوی ذهنم دور کنم خبر رسید آقای جمشیدی که امروز از اساتید دانشگاه هستند و آن روزها معلم ما بودند در سرچشمه تهران زخمی شده اند بوسیله دوستانش به بیمارستان طرفه برده شده بود اما بواسطه حضور نیروهای ساواک مجدادا به یک بیمارستان دیگر که واقع در خیابانی پشت وزارت نفت بود برده بودنش من به اتفاق دوستان سریعا به آن بیمارستان رفتیم دختر عموی من سوپر وایزر بیمارستان بود پیش اون رفتیم و خیلی سفارش کردیم آن زمان من 15 سال بیشتر نداشتم و خوشبختانه خطر از سر دکتر جمشیدی گذشت و تنها یک پایش ظاهرا تا آخر عمر کوتاه شد از بیمارستان با دوستان به سمت خانه بر می گشتیم خیابانها پر بود از گاردیها و نیروهای ساواک حکایتی بود فرار از کمینهای خیابانی آنها وقتی به مدرسه رسیدیم خبر وحشتناکی به ما رسید مرتضی توپچی یکی از انقلابی ترین معلمین منطقه و دانشجوی سال چهارم علوم سیاسی دانشگاه تهران در تظاهراتی در همدان زادگاهش بدست فرمانده نیروهای گارد منطقه با نامردی تمام دستگیر و در اسارت نیروهای گاردی توسط خود فرمانده گارد به نام سرگرد کازرونی ملعون به شهادت می رسد ، مدرسه سراسر عزا شد و محرم سال57برای ما با جانبازی و شهادت بهترین معلمینمان شروع شد برای همین اول محرم  برای من همواره یاد آور یاد معلم شهیدم مرتضی توپچی است و از خداوند بزرگ می خواهم آن روز که در مقابل این شهید حاضر می شوم  روسیاه نباشم چرا که او الفبای انقلاب را به من آموخت او بود که معنای واقعی شیعه علی بودن را شناساند او بود که در کلاسهای درسش از 25 سال سکوت علی برایمان گفت او بود که ظلم و ستم  رژیم سفاک پهلوی را بی پرده برای ما نمایان کرد او بود که معنای با هم بودن را برایمان تفسیر کرد او بود که  شهادت را و معنی شهادت را برایمان تفسیر کرد هرگز از یادش نخواهم برد و سعی می کنم شاگرد خوبی برای او باشم و از انقلاب و هویت انقلاب و ارزشهای انقلابی که ثمره خون چون اویست حفاظت کنم و در این راه شهادت شیرینترین و زیباترین و پر بهاترین هدیه ایست که می توان گرفت . دعایمان کنید و برای شادی روح شهید توپچی و همه شهدای انقلاب و خصوصا شهدای محرم سال 57 فاتحه و صلواتی بفرستید.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :حاج رضا::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی