بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
در دلم ترسم بماند آبروی کربلا
تشنهی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
اگر صراط مستقیم میجویی بیا، از این مستقیمتر راهی وجود ندارد: حُبّ حسین(ع)
آری کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو میخواهی که به کربلا برسی، باید از خود و بستگیهایت از سنگینیها و ماندنها گذر کنی...
دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو میگردد تا ببیند که چون صدای هَل مِن ناصرِ امام عشق برخیزد، چه میکنیم؟...
آماده باشید که وقت رفتن است. هر شهید کربلایی دارد...
و کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است در میان نامها، نه! کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین(ع) راهی به سوی حقیقتی نیست...
هر شهید کربلایی دارد... و برای ما کربلا پیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است. یک منظر معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردهایم، نه یک بار، نه دوبار، به تعداد شهدایمان... هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست و زمان، انتظار میکشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه... خون شهید جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را به آن سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد...
سر مبارک امام عشق بر بالای نی، رمزی است بین خدا و عشاق... یعنی این است بهای دیدار!
(شهید سید مرتضی آوینی)
پ.ن.:
بر این باورم که در زندگی هر یک از ما، لااقل یک عاشورا هست ،که باید از آن سربلند بیرون بیائیم. عاشورائی که در آن برخواهیم گزید یزیدی باشیم یا حسینی...
چقدر برای این میعاد آمادهایم؟! آیا حقیقتا آمادهی نوشیدن آب فرات که همانا تشنگی برای آن، استعارهای از تشنگی برای شهادت در کنار حسین است، هستیم و یا فقط لاف عاشقی میزنیم؟!
آیا واقعا در جستجوی کربلائیم؟! یا فقط از کربلا همان شهر خاکآلود را دیدهایم و دو گنبد طلائی را؟!
ای خدا ما را کربلائی کن... تا شاید روزی زائر حقیقی کربلا شویم و عاشورا را آنگونه که باید ببینیم و آن روزی خواهد بود که با خون خویش وضو سازیم و در سایهی ولایت حضرت حق، جام شهادت را بنوشیم! به امیدش...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]