چقدر بی تاب توام
چقدر بیمار توام
خودت خوب می دانی که از پا فتاده ام
برایم همیشه جمعه ها دلتنگ شده است
مگر آن جمعه که تو بیایی
خودت خوبمی دانی که در انتظار به راهت
نشسته ام تا وقت اهتزار
بیا و مرحمی برزخم های دلم بنهه
و دستان پر زه مهرت را پیش آور
چرا که شرمندگی نخواهد گذاشت
خودم قدم به سویت بگذارم
زیبا و مهربان مولایم
کاش دستمالی از حریر بهشت را همراه داشتم
تا وقت گناهانم برایت می فرستادم
تا اشک چشمانت را با ان پاک کنی
فقط شرمنده ایم!!!
ولی تو بیا!!!!!
(ب-س)
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]