فکر کنم اکثر شما فیلم دموکراسی تو روز روشن رو دیده باشید، یا اقلا چیزهایی در ارتباط با اون شنیده باشید. فیلمی که اگرچه حرفهای خوبی هم داشت، اما در واقع تلاشی بود برای نشان دادن این که جبهه و جنگ و آرمانگرائی و امثال آن هم در واقع و در نزد خدا آنگونه که میپنداریم نیست و بلکه در واقع آنچه نزد خداوند ارزشمند است همان دموکراسی و مردمداری است! نکات ظریفی در این رابطه هست که نمیخواهم بیش از این مکشوف کنم!
اما این پست من اصلا در رابطه با این فیلم کذائی نیست. فیلمی که به مدد تیکهای کوتاه که به احمدینژاد انداخته بود فروشش بد هم نشد! موضوع این پست من فیلم دیگری است که به زودی بیش از اینها از آن خواهید شنید! بله! "اخراجیهای سه" کار جدید مسعود دهنمکی را عرض میکنم!
اخراجیها بر عکس دموکراسی تو روز روشن که جبهه و جنگ را به فضای خود ساختهاش کشانده تا مذبوح کند، دموکراسی را فیالواقع به زیر نور روز روشن میبرد تا ماهیت و درونیاتش را افشا کند. فیلم، نقدی است بسیار تند به رقابتهای سیاسی در قالب دموکراسی امروزین!
صراحت لهجهی دهنمکی در این فیلم بسیار غبطه برانگیز است. او از اشاره به هیچ واقعهای پرهیز نمیکند و هیچکس را از زبان گزندهی طنزش معاف نمیدارد. اما از زبان خودش شنیدم که از مخاطبان خواست کمتر به این اشارات کمیک توجه کرده و توجهشان را بیشتر به اندیشههای شکلدهندهی فیلم معطوف کنند.
اگرچه این فیلم لبریز از تیکهها و کنایاتی است که به همهی رجال سیاسی کشور، حتی شخص رئیس جمهور، گوشه میزند، اما حرف اصلی فیلم در پشت این کمدیهای موقعیت، کاملا مشهود و قابل لمس است. موضوع اصلی فیلم را شاید باید در داستانی که حول محور شخصیت "ایران"، دختر رزمندهای جانباز و تقریبا ساکت، اتفاق میافتد جستجو کرد. کسی که مفتون تبلیغات سیاسی شده و فکر میکند شعور سیاسی او، بالاتر از آن است که مورد سوء استفاده قرار گیرد.
اگرچه نقدهای ساختاری فراوانی به فیلم وارد است که از آن میان، میتوان به ضعف دکوپاژ، و ضعفهای ساختاری و کلیشهای بودن برخی قسمتها در طراحی داستان اشاره کرد، اما دیگر پس از سه فیلم، باید پذیرفت که ساختار فیلمسازی دهنمکی همینطوری است و تعدد مطالبی که او میخواهد بگوید، به او اجازهی طراحی دقیقتر داستان را نمیدهد.
به هر حال، داستان اخراجیهای سه که از دو داستان اصلی، یعنی بازگشت به آیندهی شخصیتهای اخراجیهای یک، و موضوع انتخابات سال 88 تاثیر بسزائی گرفته است، ارزش لااقل یک بار دیدن و چند بار اندیشیدن را دارد.
امیدوارم این فیلم ارزنده را از دست ندهید. راستی اگر به تماشای فیلم نشستید، حتما تا آخرین بیت تیتراژ پایانی را گوش کنید! شاهبیتش بیت آخرشه!
پ.ن.:
1- آخرین چهارشنبهی سال، میهمان اکران خصوصی اخراجیهای سه بودم. این پست یک جورهائی ادای تکلیف است در برابر درخواست دهنمکی از وبلاگنویسان، برای دیدن و نشان دادن اندیشههای فیلم، به جای خندیدن صرف به تیکههای فیلم!
2- این هم لینک دانلود تیتراژ پایانی. اما موجب نشه فیلم رو نبینیدها!
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]