اگر این شبها ساعتی از زرق و برق فیلمهای سینمائی و سریالهای ویژهی نوروز فارغ و فرصتی برای دیدن برنامههای عمیقتر تلویزیون قائل شده باشید احتمالاً شب جمعهی پایانی عید، یعنی شب یازده فروردین، ویژه برنامهی نوروزی راز را دیدهاید که با حضور حاتمیکیا، تازگی و طراوت ویژهای پیدا کرد.
اصلاً قصد ندارم مثل بقیهی نوشتههایی که به این برنامهی راز پرداختند من نیز فرازهایی از گفتگوی حاتمیکیا با نادر طالبزاده را برای شما بازنویسی کنم. کسانی که توفیق دیدن این برنامه را نداشتند، میتوانند این مطلب سایت مشرق را که متن کامل این گفتگو است مطالعه کنند.
آنچه برای من در این گفتگو جالب و عبرتآموز بود، تلاش بیوقفهی حاتمیکیا برای بیان هرچه ظریفتر و دقیقتر دردهایی بود که احساس میکرد. اگرچه موضوع برنامهی راز "گزارش یک گزارش" بود و قرار بود فیلم گزارش یک جشن را مورد بررسی قرار دهد. اما گویا این برنامه در واقع قرار بود شخص حاتمیکیا، و روحیهی مبارزهاش با محدودیتها را به تصویر بکشد.
به نظر شخص من مهمترین حرف حاتمیکیا این بود که نباید عرصهی فرهنگ را پلیسی و امنیتی کرد؛ سخنی که به وضوح در فیلم به رنگ ارغوان هم قابل مشاهده بود. آنچه برای کارگردان بزرگی مثل حاتمیکیا همیشه مایهی درد و رنج بوده این است که برخی عناصر متحجر در فضای فرهنگی نیز رسوخ کردهاند و نمیگذارند که مردم حتی نسبت به آنچه در موردش حق اعتراض دارند نیز حرفی بزنند، و این مسأله دیری نخواهد پایید که به مشکلات بزرگتری دامن خواهد زد.
البته بنده معتقدم آنچه چنین فضائی را به وجود آورده، سوء استفادههای مکرّر برخی از عناصر شبهفرهنگی یا ضد فرهنگی از آزادیهای به وجود آمده در دوران اصلاحات بود. پیشتر در مطلبی با عنوان "دشمن در خانه" نیز بدین مطلب پرداخته بودم که گاهی برای یک سیاستگذار سادهترین راه در مواجهه با نفوذ دشمن، بستن درهاست! اگرچه معتقدم یک سیاستمدار خردمند اگر به مردمش ایمان داشته باشد سادهترین راه را بهترین راه فرض نمیکند! چه بسا بدترین راه سادهترینش باشد!
از طرفی، بر این باورم که بسته شدن فضای سیاسی کشور، که بسامد هیجانات پیش و پس از انتخابات سال گذشته است و هر دو طرف را باید مقصر به وجود آمدنش دانست، راه به جایی نخواهد برد و راهبرد عاقلانه همان است که رهبر عزیز در سخنرانیهای متعددی بدان اشاره داشته، و دانشگاهها را امر به برگزاری کرسیهای آزاداندیشی، و پاسخ به شبهات و باز گذاشتن فضای اندیشه نمودند. لیکن متأسفانه مسئولین اجرائی، ظرفیت و جسارت لازم برای انجام چنین مهمی را نداشته و ندارند.
شخصیت حاتمیکیا برای من از دو جهت بسیار قابل تمجید است. اول آنکه علیرغم تمام محدودیتهای موجود، و تمام فشارهایی که بر او تحمیل میکنند، باز هم از بیان اندیشههایش و تلاش برای یافتن بهترین زبان برای بیانشان دست نمیکشد. دیگر آنکه علی رغم فشاری که بر او وارد آمده است، اما همچنان مرزبندی او با نظام و ضد نظام مشخص است و انتقادهای او به شکل هوشمندانهای از درون نظام است و او به شکلی کاملاً روشن و واضح مسیر خود را از ضد انقلاب جدا نموده است. این مسأله دقیقاً همان نکتهی ظریفی است که اگر منتقدان آن را رعایت کنند، نظام هم مجالی مییابد تا با دادن آزادیهای بیشتر، گوشی شنواتر برای انتقادها داشته باشد. البته اگر برخی عناصر تندرو بگذارند!
امیدوارم در سالی که پیش روی ماست، همه قدمی رو به جلو برداریم و با بیانی لطیفتر و گوشی شنواتر به گفتگو با هم بنشینیم. هم آنان که به خاطر مشکلات و ضعفهایی که در حاکمیت فعلی موجود است انتقاداتی دارند هوشیار باشند که مبادا دشمن حرف خودش را از گلوی اینان بیرون بکشد، و هم مسئولین مراقب باشند که مبادا با کسانی که خواستههای به حقشان را مطالبه میکنند مانند دشمنان برخورد کنند. به این امید!
مطالب مرتبط:
از فرهنگ امنیتی به امنیت فرهنگی (1)
از فرهنگ امنیتی به امنیت فرهنگی (2)
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]