سفارش تبلیغ
صبا ویژن







تو روشنفکری... آبله ی تاریخ!

شما آبله های صورت تاریخ اید
بو می دهد دهان سرد کلامتان
بوی قلیان انزوا
بوی پیپ
بوی قهوه 
راستی گفتم قهوه، حال...

....

فرهاد هیجانی شد 
و افتاد از دهان اسطوره!
از همان روز که شیرین را کشت
... و به افسانه ی برلین آویخت!
یادم نمی رود که  "طاهره" ی شعر گفته بود:
«پرهیزت از آنان باد
نیمه روشنفکران
که نیم دیگرشان جبن است
نیاز است»*

جبن و جزام یکی است برای تو اگر «چیزی» باشی

...

بردار نعش نفس گیرت را
از شانه های شاعرانه ی مان
اگر برنداری...
قصه را هالیوودی میکنم!
تا تو ندانی آخر شاهنامه
خوش است یا نه

..

شما آبله های صورت تاریخ اید
فانتزی باش... دروغ بگو... پروتستان باش!
اگر هستی چیزی باش
که صدایت کنیم 
تا به لعنت خدا بیارزی!
...

* این بخش قسمتی از شعر «سفر عاشقانه» از شاعره متعهد مرحومه طاهره صفارزاده است.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی