هوالمحبوب
فعالیت فرهنگی نیتی الهی می طلبد
دیشب برنامه 8:30 اشک خیلی ها را در آورد موضوع بخشی از 8:30 ، عدم پرداخت دیه بچه های سوخته در آتش یک بخاری نفتی در کلاس درس بود، حدودای 5 سال پیش در روستایی به نام درود زن در استان فارس کلاس درسی در آتش یک بخاری نفتی سوخت و 8 نوگل این سرزمین همانها که امام ما عاشق آنها بود در آتش سوختند و چهره های چون گلشان چروکیده از کینه آتش شد ، 5 سال گذشت چه شبهایی این بچه هایی که بقدر همه بچه های خود ما عزیز هستند از انواع دردها نالیدند درد سوختن درد نگاههایی با ترحم درد آدمهایی که ادعای همراهی داشتند اما از کنار دردهای آنها بخاطر عشق به قدرت راحت عبور کردند ، درد از آینده ای که در پس این چهره ها دیگر آن شادابی و نشاط را نوید نمی داد هر چند آغوش گرم مادر و پدر تنها مرحم دردهایشان بود اما آنها که باید درمانی برای دردهایشان می بودند چه کردند؟!
5 سال و هنوز دیه آنها پرداخت نشده ! دادگاه حکم به چرداخت دیه کرده اما نه آموزش و پرورش و نه هیچ مجموعه دیگری خود را موظف به چرداخت دیه نمی داند ! تعجب نکنید این قصه پر قصه این روزگار غریب است آدمهای اتو کشیده با یقه های بسته و .............. اما خالی از همتی مردانه ، می دانم از فردا مورد هجوم همین آدمهایی اتو کشیدهی تکنوکرات طالب قدرت که اصلا این چیرها را نمیفهمند.خواهیم بود که عاشقانه بر مسئولیتهایی تکیه زده اند که قرار بود امانتی بر گرده هایشان برای خدمت صادقانه باشد . اما مهم نیست .
ما تازه از یک بخش این سرزمین گفته ایم از آن قسمت تلخش اما قسمت شیرینش در قسمتی دیگر از این سرزمین با میلباردها پول مفت این ملت،دهها همایش و جشنواره و.... با انگیزه فعالیت فرهنگی برگزار می شود که قرار است از دل این فعالیتهای فرهنگی آدم بیرون بیاد مثل اون روزهای جنگ که فوج فوج با یک سرود انقلابی و با یک فراحوان انقلابی اما از سر اخلاص و با صداقت بیرون می آمد و از دل اونا شهید فهمیده نمونه ای بود از نسلی که می بایست بدنبال بازیهای کودکانه باشد اما تبدیل به رهبرانی شدند که تا تاریخ زنده است نامشان و مرامشان چون ستاره ای درخشان بر تارک این سرزمین می درخشد.
اگر فقط بودجه یک جشنواره که سر به میلیارد می زند خرج همین بچه های بی گناه شده و دیه آنها پرداخت شده بود ارزشش معادل همه روزهای خوشی بود که توی همه جشنواره ها دیده می شد و از درون ان شاهد تولد همه خوبیها و شرافتها و انسانیتها بودیم یعنی اگر این قسمت خوش نمی خواست برگزار بشود و همتی مردانه در بانیان آن بود و اراده ای برای درمان و یا پرداخت دیه این عزیزترین موجودات این سرزمین ، امروز شاهد قسمت تلخ این سرزمین کمتر بودیم.
گفتیم و نوشتیم خروجی این همایشها و مراسمات مختلف بی خاصیت ارزش یک ریال هم ندارد چرا که نیت اجرای آن رسیدن به باریتعالی و کسب رضایت او نیست که اگر بود از میان اینهمه خرج و برج هزاران فهمیده و دستواره و رضا چراغی متولد می شد اما از دل این جشنواره ها تولد انسانی دیده نمی شود که ای کاش بجای اینهمه ریخت و پاش درصدی از آن برای درمان و پرداخت این بهترین و معصوم ترین انسانهای این سرزمین هزینه می شد آنوقت می دیدیم از ریال به ریال این هزینه ها فوج فوج صداقت و مهربانی و انسانیت متولد می شد.
آقای مسئول!
آقای ایکس آقای ایگرگ!
با چه زبانی بگوییم برای ما رسیدگی به حال و روز این فرشتگان خدا مهمتر از برگزاری هزاران جشنواره و همایش و سمینار صد من یک غاز اما رنگارنگ شما ارزش دارد.
این انقلاب متعلق به پابرهنگان و مستضعفان است نه این کاخنشینان بالاشهری با پز و افاده!
اگر فرزند یکی از شما مدعیان اینگونه در آتش میسوخت باز هم اینطور بیخیال مینشستید؟!
با اطمینان میگوییم یقینا دل امام و آقا از این ماجرا خون است. چند بار امام سفارش این قشر را به شما کرد؟ چند بار آقا بر سر شما فریاد بر آورد که مبادا از مشکلات مردم غافل شوید!
یقینا خداوند به حساب کوتاهی شما دربارهی این ماجرا و ماجراهایی از این دست خواهد رسید. پس برای آباد شدن عاقبتتان هم که شده هر چه سریعتر این موضوع را جمع و جور کنید.
این روزها و شبهای بی قراری این کودکان معصوم هم می گذرد و روسیاهی خدمت نکردن به این مظلومین برای کسانی می ماند که بار امانت مسئولیت این خدمت و پرداخت دیه و درمان آنها بر دوششان بوده است و نکرده اند و روزهایی که شاید مسئولیتی بر دوششان نیست و حسرت یک روزش را می خورند که ای کاش بودیم و خدمتی می کردیم برای کوله باری که هنگام سفر به دیار آخرت خالیست.
نوشته شده توسط :حاج رضا::نظرات دیگران [ نظر]