رگه های خوارجی میرحسین موسوی: لا حکم الا قانون
به مناسبت یک تحقیق درسی به سراغ بیانیه های هفده گانه میرحسین موسوی رفتم. بیانیه های مربوط به بازه 22 خرداد هشتاد و هشت تا بیانیه مربوط به وقایع روز عاشورای هشتاد و هشت تهران!
اگر قضا و نصرت الهی باشد، چند گوشه کوچک و تعریض کوتاه بر نوشتجات این فرد خواهد شد.
اولین نکته ای که در سراسر بیانیه های موسوی مشهود است، نپذیرفتن مجریان قانون و اصرار و ابرام بر اصل قانون است. موسوی خصوصا خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی است. وی می گوید آن چه که بدان اعتراض دارد و آن چه که مخالفانش را به خشم آورده است، ظرفیت های برزمین مانده قانون اساسی است. وی مدعی است که دوستانش نیز به دلیل تقاضای اجرای قانون اساسی به زندان افتاده اند.
بدون اینکه به اصل مدعای میرحسین موسوی بپردازیم، اولین سوال این است که چه کسی باید قانون را اجرا کند. قطعا قانون فصل الخطاب است اما وقتی شما هیچ کدام از مجریان قانون را به رسمیت نشناسد چه کسی باید قانون را اجرا کند.
این رویکرد موسوی، رویکردی است که عالمان تاریخ را به یاد خوارج را می اندازد که با شعار لاحکم الا لله، از صف لشکر علوی جدا شدند. حضرت امیر سلام الله علیه یکی از استدلال هایی که حضرت در مقابل خصم خود ایراد فرمودند که کلمه حقٍِ یراد به الباطل، لابد للناس من امیر، برّ أو فاجر!
حضرت می فرمایند حرف صحیحی می زنند اما منظور باطلی مراد می کنند، چرا که برای هر قومی نیاز به امیری است قرآن که خود زبان ندارد شما در اولین حرکت حداقل نظم و قانون را نمی پذیرید.
انتخابات ابطال شود، مجریان انتخابات عوض شوند، خوب چه کسی باید قانون را اجرا کند؟
خوارج وقتی از لشکر حضرت خارج شدند، می بایست برای تنظیم امور خود یک سازمان می دیدند، لذا یک هیأت شورایی تشکیل دادند و لاحکم الا لله را کنار گذاشتند.
همان گونه که جناب میرحسین نیز خواستار تشکیل یک هیأت بی طرف یا لویی جرگه و از این قسم اختراعات خودخواسته شد.
آقای میرحسین موسوی و الباقی مدعیان اجرای قانون اساسی، با شعار لاحکم الا قانون، اولین نتیجه سخنتان بدون مجری ماندن قانون خواهد بود. لذا مجبور هستید افراد مقبول خود را به عنوان هیأت مجری تعیین کنید و از اینجا وارد فاز دیکتاتوری خوارجی خواهید شد که این بحث بماند.
تطبیق صددرصدی حوادث در تاریخ کار مشکلی است، لذا شباهت ها می تواند از یک جهت درست باشد از صد جهت نادرست. به نظر می آید میرحسین موسوی از بیانیه شماره یک خود نوعی خارجی گری و آنارشیم را پایه گزاری کرد که در نوشته های بعد بدان اشاره خواهد شد. ان شا الله
نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]