درباره اختلاف نظرهایى که بین شوراهاى نظارت و شوراى مرکزى نظارت و وزارت کشور وجود دارد ـ همیشه این اختلاف نظرها وجود داشته ـ بنده توصیهام به طرفین همیشه این بوده و هست که ملاک را قانون قرار دهند؛ چون آن چیزى که مىتواند خطّ شاخص باشد و از هرج و مرج ناشى از اختلافنظر مانع شود، قانون است. خطّ قانون را ملاک قرار دهند و بر طبق قانون کار کنند. اینکه باشد، «انقطع عنه السن المعاندین»؛ کسانى که حقیقتاً عناد دارند، نمىتوانند بهانهجویى کنند؛ نقطه ضعفى بیابند و روى آن فشار بیاورند.
دایره محرز را خیلى تنگ نگیرید
درباره احراز صلاحیتها قبلاً با جناب آقاى «جنّتى» و همچنین با بعضى از دوستان دیگر صحبتهاى متعدّدى داشتهایم. آنچه که در مسأله احراز صلاحیت به ذهنم مىرسد، این است که احراز، وظیفه شوراى نگهبان است و قهراً باید صلاحیتها را احراز کند؛ همچنانکه وظیفه وزارت کشور هم هست. کسى که داوطلب مىشود تا وارد میدانى شود که شرایطى براى آن میدان هست و شما هم مسئول این گذرگاه هستید، طبیعى است که بایستى شرایط را در آن شخص احراز کنید. این، مخصوص شوراى نگهبان هم نیست؛ به عهده همه است. البته آقایان احراز را حتمى بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلى تنگ نگیرید؛ یعنى صلاحیتى که براى مجلس هست، مشخص شود که چگونه صلاحیتى است. واقعاً ببینیم آن مقدار صلاحیتى که براى مجلس در زمینه التزام به قانون اساسى و التزام به دین مبین اسلام و بقیه شرایط وجود دارد، چه اندازه التزامى است. مىشود این را یک امرِ مقول به تشکیک دانست که شدّت و ضعف دارد. آن التزام شدید کذایى که با اندک چیزى که دیده شود مخدوش مىگردد، معلوم نیست که براى نماینده مجلس لازم باشد؛ آن مثلاً فرض بفرمایید براى رهبرى یا براى برخى از مقامات عالىرتبه دیگر لازم است.
براى مجلس حدّى از این خصوصیات و شرایط لازم است که ما اسمش را صلاحیتها مىگذاریم. آن حد را باید درست تشخیص داد و آن را احراز کرد. گاهى مثلاً فرض بفرمایید یک نفر در فضایى قرار مىگیرد که هیجانى مىشود و حرفى مىزند که ممکن است حرف خوب و درستى نباشد؛ اما حاکى از عدم التزام آن شخص به دین یا به جمهورى اسلامى نیست. فرض کنید جوانى است که در محیطى هیجانى قرار گرفته و چند نفر مطلبى گفتهاند و او هم حرفى زده، یا در جلسهاى که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت مىکنند، جملهاى گفته که این جمله ممکن است در صحبتى دوستانه قابل قبول باشد ـ هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبرى یا از برخى از مبانى نظام ـ اما نمىتوان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکى بدانیم از اینکه این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را براى توضیحِ معناى تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطى هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسائلى که حاکى از وجود یا فقدان این شرایط هست، آنها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا مىکند.
احراز صلاحیت عرفی است
مطلب دیگر این است که ما احراز را حتمى مىدانیم؛ ولى در اینگونه مواقع عادتاً احراز یقینى و علمى ممکن نیست و احرازِ به معناى قیام بیّنه هم تقریباً همینطور است. اگرچه فرمودهاند دو نفر یا سه نفر هم باشند کافى است؛ اما کمتر پیدا مىشود مواردى که دو نفر شاهدِ عادلِ شهادت دهنده عن حسّبیایند و راجع به مطلبى شهادت دهند. در خیلى از این مسائل، مرزهاى حدس و حس با هم نزدیک است و گاهى حدسیّات با حسیّات مشتبه مىشود؛ بخصوص که در خیلى از حرفها و اظهارات، جاى تفاسیر مختلف وجود دارد؛ یعنى شخصى حرفى زده، وقتى شما به خودش مراجعه مىکنید، مىگوید من منظورم چیز دیگرى بوده است. نمىشود گریبان او را گرفت که ظاهرِ حرفت این است. اگر کسى خلاف ظاهر اراده کرده، یا در آن وقت توجّه به ظاهر نداشته، خلاف شرع که نکرده است. بنابراین «ممکن است» شخصى خلاف ظاهر حرف زده باشد؛ همین ممکن که شد، احتمال وارد مىشود و پایه شهادت عن حسٍّ را سست مىکند. بنابراین احراز که مىگوییم، مراد احراز علمى یا احراز شرعى به معناى قیام بیّنه نیست، بلکه مراد احراز عرفىِ ناشى از قرائن و اَمارات است که باید قرائن و اَماراتى قائم شود و انسان با یک اطمینان عرفى به این معنا برسد، که البته ممکن است در هر دو طرف قرائن و اَمارات وجود داشته باشد؛ مثلاً اگر یک نفر در جایى حرفى زده و در جاى دیگرى هم حرف دیگرى زده که نقطه مقابل آن حرف است، این هم باید به حساب بیاید و انسان از مجموع و برآیند اینها مطلبى را احراز کند؛ یعنى آن نقاط اثبات کننده هم در کنار نقاطى که به حسب ظاهر، صلاحیتها را نفى مىکند، به حساب آید.
حقّ کسى پامال نگردد
مردم دوست دارند در انتخابات شرکت کنند و انشاءالله شرکت هم مىکنند و به انتخابات علاقهمندند و این روالِ احراز و تشخیص صلاحیت هم یک روال همه جایىِ دنیایى است و مخصوص ایران و مخصوص مجلس شوراى اسلامى هم نیست. در همه جا وقتى انسان براى مسئولیتى مأموریت دارد که مسئول معیّن کند، قهراً تفحّص و جستجو مىکند که آیا این شخص صلاحیت دارد یا ندارد؛ این هیچ ارتباط ندارد به اینکه مجلس شوراى اسلامى باشد یا غیرمجلس شوراى اسلامى. بنابراین کار، کار معمولىاى است؛ کارى است که در همه جاى دنیا و پیش همه عقلاى عالم انجام مىگیرد. فرض کنید یک نفر را براى مسئولیتى به مجلس معرفى مىکنند. مجلس بىخود که به این شخص رأى نمىدهد، بلکه تفحّص، تحقیق، مطالعه و جستجو مىکند تا ببیند که این شخص نقطه ضعفى نداشته باشد. اگر نپسندید، رد مىکند. این رد کردن را نمىشود به مجلس ایراد گرفت؛ زیرا مجلس صلاحیت آن شخص را احراز نکرده و او را رد کرده است. عین همین قضیه درباره نمایندگان مجلس هم طبعاً صادق است. بنابراین روال، روال عادّى است و مردم هم این روال را قبول دارند و قانون اساسى هم این روال را احراز کرده است. آنچه که وظیفه من و شماست، این است که سعى کنیم آنچه را که وظیفه قانونى است، با دقّت و با اتقان و با رعایت حال آن کسانى که با آنها سر و کار داریم، انجام دهیم؛ یعنى ظلم به کسى نشود و حقّ کسى پامال نگردد. افرادى که صداى کلفتى دارند و همه صداى آنها را مىشنوند، به نظر من به قدر آن استاد دانشگاه که فرضاً نامه خصوصى به جناب آقاى جنّتى مىنویسد که مرا رد صلاحیت کردهاند، در حالى که خصوصیات و سوابق من این است، اهمیت ندارند. من دلم براى آن شخص مىسوزد و براى کسى که در گوشه و کنار باشد و خداى نکرده به حقّ او بىتوجّهى شده و ردّ صلاحیت شده، در حالى که بهطور عقلایى و عرفى و با همان قرائن عادّى مىشود صلاحیتش را احراز کرد. آنچه بنده را نگران مىکند این است که نکند چنین اتّفاق بیفتد. حالا که الحمدلله فرصت هست، واقعاً پرونده یکیک افرادى را که هستند، نگاه کنید. البته ممکن است بعضى سابقهاى داشته باشند که انسان براساس قرائنى که دارد، تأیید مىکند آن سوابق ـ که الان مطلوب نیست ـ از آن اشخاص منقطع شده است. بنابراین انسان باید برطبق وضعیت حال حکم کند.
در مورد نمایندگان حملِ بر صحّت کنید
در مورد نمایندگان مجلس هم من به جناب آقاى جنّتى پیغام دادم ـ پاى این مطلب هم ایستادهام و به نظر من هیچ شبهه هم ندارد ـ که اینجا جاى استصحاب است، مادامى که خلافش ثابت شود؛ یعنى شما نگویید ما آن وقت یقین نداشتیم؛ نه، حملِ بر صحّت کنید. جایى هم که هم عمل خودتان را ـ آنهایى که بودید ـ هم عمل دیگران را ـ آنها که نبودند ـ شک دارید، حملِ بر صحّت کنید. اینهایى که آمدند، با احراز آمدهاند؛ مگر خلافش ثابت شود. اگر خلافش ثابت شد، به حرف هیچکس گوش نکنید و همان مطلبى را که ثابت شده عمل کنید؛ اما اگر خلافش ثابت نشد، این احراز، استصحاب است و هیچ لزومى ندارد که انسان بخواهد از طریق دیگرى این صلاحیت را احراز کند. به نظر من در مورد نمایندگان مجلس، مىشود این کار را انجام داد. البته حساب آن کسى که بعد از احراز صلاحیت، عدم صلاحیتش ثابت شده، جداست و آن، محلِّ کلام نیست؛ اما مادامى که احراز عدم صلاحیت نشده، جاى استصحاب صلاحیت است؛ آن وقت صالح بود، حالا هم صلاحیتش را استصحاب کنید. آنجایى هم که شک هست، استصحاب کنید. این، مخصوص نمایندگانى است که احراز صلاحیتشان در دوره قبل شده است.
البته کسانى در دورههاى اسبق بودهاند که طبعاً چنانچه در دوره قبل صلاحیتشان رد شده باشد، دیگر اینجا جاى استصحاب نخواهد بود؛ اما اگر کسانى هستند که دورههاى قبل در مجلس بودهاند و بعد هم اصلاً نامزد نشدهاند، همین حرف برایشان جارى خواهد بود.
راه، راه هموارى است؛ راه دشوارى نیست؛ بعضى سعى مىکنند کارهاى آسان را مشکل کنند و کارهایى که راه قانونى دارد، از راه قانونى مشى نکنند؛ نه، این کار راه قانونى دارد و شما تازه مسئولیت قانونى و رسمیتان شروع شده و مىتوانید رسیدگى کنید. در این زمینه هیچ اشکالى به نظر نمىرسد.
از فشار ابایى نداشته باشید
بههرحال ما شما را دعا مىکنیم؛ دشوارى کار شما را هم مىدانیم. اینطور کارها که رنگى از قضاوت دارد، همیشه مورد تهاجم است؛ بالاخره یکى از دو نفر در قضاوت، انسان را مورد طعن و دق قرار مىدهند؛ این مسأله قهرى است و انسان بایستى خودش را براى اینطور مسائل آماده کند. هرچه این فشارها بیشتر باشد، اجر شما پیش خداى متعال بیشتر است؛ از اینها خیلى ابایى نداشته باشید؛ بالاخره هست. در راه حفظ نظام مقدّس جمهورى اسلامى و براى اقامه این بناى رفیع و مستحکم که امید آینده امّت اسلامى است و امروز هم مایه امید امّت اسلامى است، باید مبارزه و مجاهدت کرد؛ باید سختیها را تحمّل نمود. انواع و اقسام سختیها وجود دارد و این هم یکى از سختیهاست، که البته فقط هم این نیست. انشاءالله این سختیها را تحمّل کنید، خداى متعال اجر خواهد داد.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]