مسأله «فلسطین» را چگونه باید تعریف کرد؟ آیا مسألهای فلسطینی و یا حداکثر عربی است؟ یا مسألهای انسانی است؟
اعراب در این که مسألهی فلسطین یکی از مهمترین مسایل عربی است؛ تردیدی نداشتند؛ اما ابتدا «انورسادات» با صلح کمپدیوید و پس از او در دو دهه اخیر بسیاری از سران عرب به این سمت و سو رفتند که مسألهی فلسطین، مسألهای فلسطینی است و نه عربی!در کشورمان ایران، رژیم پهلوی همسوئی و همپیمانی با اسرائیل داشت. با سقوط رژیم گذشته، یکی از نقاط مشترک جناحهای سیاسی در سه دهه انقلاب اسلامی، همسخنی در این محور بود که فلسطین، تنها مسألهای فلسطینی و یا عربی نیست؛ بلکه مسألهای انسانی- اسلامی است.کم و بیش در دو دهه اخیر، برخی نویسندگان رسانهای تردیدهایی در این نقطه وفاق آفریدند؛ سال گذشته، در آشوبهای سیاسی شعارهایی شنیده شد که علنیسازی آن نواها و تردیدها بود.نویسنده در این جستار میکوشد این موضوع را بار دیگر مورد توجه قرار دهد.چه اینکه این تردیدها میتواند به مرور، سمتوسوهای جدیدی را در فضای نخبگانی- عمومی ایجاد کند. شرایط کشورهای عرب منطقه را میتوان دید. افسران آزاد در مصر با شعار حمایت از فلسطین به قدرت رسیدند و عبدالناصر نماد مقاومت عربی علیه صهیونیسم شد و جانشین او انورسادات، قهرمان جنگهای رمضان (1973) گردید؛ اما آن پیشینه پایدار نماند و از دل آن، سازش با اسرائیل در کمپ دیوید برآمد! سران جامعه عربی، به گونهای یکپارچه با موضع او به مخالفت برخاستند؛ مصر را از مجامع خود راندند و صلح مصر با اسرائیل دلیل اصلی آن دانستند؛ اما چندی نگذشت که کشورهای عربی، به آن سو شتاب گرفتند و برخی از مصر گوی سبقت را ربودند!این سرنوشت، میتواند مورد توجه سیاستمداران و نظریهپردازان ایرانی نیز باشد. ما در سه دهه اخیر، در جبهه مقاومت رسمی علیه اسرائیل قرار گرفتهایم. چه اینکه قبل از آن رژیم کشور در ائتلاف سیاسی- اقتصادی با اسرائیل قرار داشت. اکنون همان زمینهها و رخدادها که سیاست رسمی کشورهای عربی را به سوی همنوایی و یا سازش سوق داد؛ میتواند جبهه مقاومت ایرانی را نیز تحت تأثیر قرار دهد.یکی از نکات مهم تفسیر نخبگانی و بلیغ عمومی آن در ماهیتشناسی مسأله فلسطین است. این که آیا آن را مقولهای از قبیل اختلافات ارضی یا نژادی در سودان و... بدانیم یا آن را مسألهای فراتر تلقی کنیم؟
این نوشتار، مروری اشارهوار به فهرستی است که میتواند پاسخ دهنده به این پرسش اساسی باشد.
- اسرائیل، رژیم نامشروع
2- اسرائیل، رژیم کشتار
این رژیم با کشتار انسانی پیوند دیرین دارد. برابر با یک فهرست، حدود 30 کشتار فجیع در تاریخ این رژیم ثبت تاریخی است؛ این فهرست بلند بالا را میتوان با تحقیق گسترده همراه ساخت و ابعاد قتل و کشتار آن را بازخوانی کرد. فهرست آن، عبارتست از:
1- انهدام هتل ملک داود (فلسطین 1946)
2- کشتار روستای دیریاسین (فلسطین 1948)
3- کشتار دو روستای اللد و الرمله (فلسطین 1948)
4- الطنطوره (فلسطین 1948)
5- الدوایمه (فلسطین 1948)
6- قبیه (فلسطین 1953)
7- حولا (لبنان 1948)
8- کفرقاسم (فلسطین 1956)
9- خانیونس (نوار غزه 1956)
10- جانین (لبنان 1967)
11- عیترون (لبنان 1975)
12- بنت جبیل (لبنان 1976)
13- اوزاعی (لبنان 1978)
14- راشیا (لبنان 1978)
15- کوئین (لبنان 1978)
16- عدلون (لبنان 1978)
17- عباسیه (لبنان 1978)
18- صبرا و شتیلا (لبنان 1982)
19- البرج الشمالی (لبنان 1982)
20- عیون قاره (فلسطین 1990)
21- کشتار نمازگزاران مسجدالاقصی (1991)
22- حرم ابراهیمی (الخلیل 1994)
23- اردوگاه جنین (الخلیل 2002)
24- انتفاضه الاقصی (2003)
25- قانا (2006)
26- کرانه باختری (2006)
27- غزه (2009)
28- حمله به ناوگان آزادی (2010)
از فهرست فوق، ساده و سریع میتوان عبور کرد! اما تکتک موارد، انبوهی از مصائب انسانی را روایت میکند. از کشتار دیریاسین و صبرا و شتیلا تا آخرین تهاجم (حمله به کاروان آزادی غزه)
اگر این روزها، حوادثی چون سیل پاکستان و آوارگی موقت سیلزدگان، همدردی انسان غربی و شرقی را به همراه دارد؛ آوارگان فلسطینی 60 سال است که این اندوه را با خود بهمراه دارند و از مصائب آن رنجورند.
4- رژیم نژادپرست
اسرائیل، جفت رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی است وهمچون آن، در تحقیر، تبعیض و سرکوب نژادهای غیر حاکم عمل میکند؛ فلسفه نظری- سیاسی رژیم اسرائیل یعنی صهیونیسم، بر طبقهبندی شهروندی متکی است. قطعنامه 3379 مجمع عمومی سازمان ملل متحده (در سال 1975) تصریح میکند: مقرر میدارد صهیونیسم نوعی از انواع نژادپرستی و تبعیضنژادی است.
تبعات این نژادپرستی آشکار را در آمارهایی از قبیل آمار زیر میتوان دید:
- 700 شهر و روستای یهودی ساخته میشود اما یک روستای فلسطینی ساخته نمیشود.
- سهم عربهای فلسطینی در بازار کار دولتی 7/6 درصد است.
- سهم استخدام آن در بخش عمومی 2 درصد و در بخش خصوصی کمتر از یک درصد است.
- عربهای فسطینی، تنها 7 درصد دانشگاهها تحصیل میکنند.
- 50 درصد آنان زیر خط فقرند/ 93 درصد اراضی عربها ی فلسطینی مصادره شده است.
- و...
5- اسرائیل، رژیم ترور
اسرائیل، با سازمانهای تروریستی متولد شد. سازمانهایی از قبیل ایرگون، ماکانا، استرن و... و رهبران رژیم اسرائیل نیز از دل این سازمانهای تروریستی برآمدند. کسانی چون: بنگوریون، اسحاق شاهیر، اسحاق رابین و... رژیم اسرائیل از ابتدا تا کنون با عملیات تروریستی در داخل و خارج مرزهای آن ادامه حیات داده است. بمبگذاریها، ترورهای هدفدار، هواپیماربایی و... در سازمان موساد بخش عملیات ویژه آن (که به ترورهای مخالفان میپردازد) از بخشهای فعال به شمار میآید.
6- تهدیدکننده امنیت منطقه خاورمیانه
7- تأثیرگذاری در سیاست خارجی افراطی آمریکا
لابی اسرائیل در ایلات متحده، از لابیهای مؤثر در سیاست خارجی آن کشور است. سیاستهای نامعقول آمریکا در منطقه، متأثر از این لابی پرنفوذ است. کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیل، کمیته یهودیان آمریکا، انجمن رؤسای سازمان یهودی آمریکا و... از لابیهای اسرائیل برای نفوذ در مراکز تصمیمگیری، مطالعاتی، رسانهای و... هستند. لابی اسرائیل با مسیحیان اونجلیک (جری فالول، گری پائور و...) و نیز نئوکانها (چون جان بولتون، ویلیام بنت و...) پیوند دارد.
در یک کلام، اسرائیل تنها یک رژیم سرکش در منطقه نیست؛ بلکه با نفوذ مؤثر در ابر قدرت کنونی جهان، در مسایل منطقه و دنیا، روح افراطیگرایی و خشونت سیاسی- نظامی را ترویج و گسترش میبخشد.
8- آرمان اسرائیل بزرگ
سرزمین اسرائیل کامل، اشاره به سرزمین موعود تورات دارد که در آیات سفر پیدایش از آن یاد شده است: «در آن روز خداوند با ابرام عهد بست و گفت این زمین را از نهر مصر تا نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیدم»
صهیونیسم و جریان تندرو اسرائیلی، با این وعده شکل یافتهاند و به آن دلبستهاند. به راستی چگونه میتوان این خطر را دست کم گرفت و آن را مسألهای فلسطینی یا عربی تلقی کرد؟!
9- رژیم متمرد جهانی
اسرائیل، از ابتدای تکوین تا کنون، با قطعنامههای مختلف شورای امنیت و یا مجمع عمومی سازمان ملل متحده مواجه بوده است. تقریباً حدود 100 مصوبه از این نهاد علیه اسرائیل وجود دارد. از سال 1948 هر سال تقریباً 5/1 مصوبه! در قطعنامه 342 در سال 1967، ملزم به عقبنشینی از مناطق اشغالی یعنی کرانه باختری، نوار غزه، بیتالمقدس شرعی، ارتفاعات جولان، صحرای سینا و... شد. در قطعنامه 267، در 1968 نسبت به تصرفات در بیتالمقدس شرقی محکوم شد؛ و قطعنامههای دیگر و دیگر...
* * *
این مطالعه گذرا، پاسخ به پرسش اصلی این جستار است که آیا براستی میتوان مسألهی فلسطینی را، در سطوح مسألهای قومی و یا عربی تنزل دارد؟ برخی روشنفکران یا سیاستمداران چون اختلافات سیاسی با نظام و یا دولت دارند؛ آیا منطقاً و اخلاقاً حق دارند که در پناه گزاره غلط «دشمن دشمن ما دوست ماست» قرار گیرند و سخنانی همدلانه با رژیم غاصب اسرائیل را بر زبان و قلم آورند و یا حمایت انسانی دولت و جامعه ایرانی را از حق انسانی فلسطینیان به سخره و یا نقد گیرند؟
این قلم در مورد روشهای حمایت نظری ابراز نمیکند؛ اما باورمند است که حمایت از آرمان فلسطینی، دفاع از یک حق انسانی است.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]