سفارش تبلیغ
صبا ویژن







عدالت علی (ع)»
90/8/22 9:39 ع

دلا باید که هر دم یا علی گفت نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
به صدق دل همیشه یاد او بود به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت
(علی به واسطه شدت عدالتش ، شهید شد زیرا مردم طاقت تحمّل قوانین او را نداشتند) پادشـاهی که یکبار متولد گشت ، زیست و (به خاطر شدّت عدالتش شهید شد) و قالب را شکست تا دیگـر چون او به این کـره خاکی قدم نگـذارد .
روزهای عمـر مبارکش ، روزهای درخشنـده تاریخ اسـلام ، حتّی بشریّت است
نخستین کسی که به رسول خدا ، ایمان آورد و جانش را در طبق اخلاص ، سخاوتمندانه نثـار پیامبر کرد و برای بقای اسلام و رسول خدا ، خود را آماج شمشیرها و نیزه ها قرار داد او که سرچشمه فضـایل ، معیار کمال و ترازوی عدالت بود و به راستی که کشته عدالت خویش گشت حقّ با او رقم می خورد و قرآن با او تفسیر می شد او که خیر مطلق ، سمبـل انسـانی کامـل و عارفی عاشق بود پلی بین حقّ و باطل و تفسیر (جاء الحقّ و زهق الباطل ) او که تعصبّات خانوادگی اش ، هرگز نتوانست مانع اجرای حقّ گردد و نیز برای خود امتیازی قائل نشد .
با آن که صریر عرش حقّ جایش بود              بر روی حصیر پاره می خفت علی
اوهدف دین را برتر از خواسته ها و احساسات خود می دانست . انصافش را حتّی از قاتلش دریغ نکرد .
در شجاعت شیر ربّانی ستی                     در مروّت خود که داند کیستی
عفو را زکات پیروزی می دانست و به حقّ صدای عدالت انسانی و فیض الاسلام بود
او که معیار عدل و نهایت کمال و خلیفة الرّسولی که امیر مؤمنـان بود معلّمی والا که تربیت کننده ای شایا و اسوه ای حسنـه بود شایستـه ترین حاکمی که حکومت با او به کمال رسید و عدل با او تفسیر گشت او که شعری خـدایی ، افسانـه ای الهی
ونغمـه ای آسمـانی بود او که نمی توان انکـارش کرد و نـه به تعریفـش نشست
نه خـدا توانمـش خواند ، نه بشـر توانمـش دید
                                                             متحیّـرم چه نامم شـه مُلک لا فتی را
بزرگ مردی که بیـوه زنان و یتیمـان را سرپرستی نمود و نقطه پایان ناامیدی هاشان گشت فریاد رسی که شبانه بر انتظارها ظهور می کرد و نیازها را برآورده می ساخت و بخشندگی اش فاش نشد مگر با پرواز ملکوتی اش .
پادشـاهی که به شب برقّع پوش می کشـد بار گدایان به دوش
                                                                     تا نشـد پردگـی آن سرّ جلیّ نشـد افشـا که علی بودعلی
مظلومی که بیست و پنج سالش را خانه نشین کردند آنگاه به زور به حکومتش رساندند و پنج سال ریاست عادلانه اش را تحمّل نمودند و چون عدالت شایسته ترین رهبر ، به آرمانشان نرساند ، قصه ذلّتشان را سر دادند تا ستاره ای که در کعبه درخشید در محراب غروب کند و چون پرتویی به خورشید بازگردد و یا قطره ای به دریا پیوندد و(فزت وربّ الکعبه) را سر دهد .
به راستی چه می توان گفت (درباره کسی که دوست و دشمن فضائلش را انکار نمودند دوستـانش از بیمی که داشتند و دشمنـانش از حسـدی که در دل می پروراندند)
به جز از علی نبـاشد به جهـان گره گشـایی
طلب مـدد از اوکن چو رسـد غم و بلایی
 چو به کـار خویش وامـانی ، در رحمت علی زن
به جـز او به زخم دلهـا ننهـد کسی دوایی
و اینک تنهـا امیـدمـان این است که :
چون نـامه جرم ما به هم پیچیدند بردند و به دیـوان عمل سنجیدند
بیش از همه کس ،گنـاه ما بود ولی مـا را به محبّت علی بخشیـدنـد



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی