سفارش تبلیغ
صبا ویژن







مدت هاست که «دهه 60» و ذکر خاطراتش، نقل محافل شده است. از فیلم و سریال بگیر تا کتاب و رمان، اهل هنر، نیم نگاهی به دهه 60 دارند و اغلب، هنر انعکاس دهنده روزگار جنگ، گذشته از قوی یا ضعیف بودنش، با استقبال مردم روبرو می شود. چرا به نسبت دیگر دهه های ماضی، دهه 60 این همه حس قشنگ و به یادماندنی با خود به همراه دارد؟!

دهه 60 یعنی دهه جنگ. دفاع مقدس را از این دهه بگیری، یعنی دهه 60 را از دهه 60 گرفته ای. دهه 60 یعنی دهه جبهه. دهه شهدا. بهار شهدا. دهه 60 یعنی دهه اخلاص. دهه ایثار. دهه همدلی. دهه سختی های آسان. دهه تلخی های شیرین. دهه غم های شاد. بهار نوستالژیک است دهه 60 با همه حادثه های ریز و حماسه های درشتش. یادتان هست که در چهارراه این دهه، آن هنگام که افسر راهنمایی و رانندگی نبود و گره می خورد ترافیک، مردم، خودشان از ماشین پیاده می شدند و راه را به قشنگی هر چه تمام تر باز می کردند؟!

چرا دهه 60 و سخن گفتن از آن، این همه خریدار دارد؟! چرا از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا، و از جوان 30 ساله گرفته تا پیر فرتوت، این همه دهه 60 را دوست دارند؟!

واقعیت این است که دهه 60 رخصت جنگ، فرصت زندگی را نتوانست از مردم بگیرد. مردم، جوانان خود را به جنگ اعزام می کردند، لیکن زندگی را تعطیل نکرده بودند. آنچه سر جای خود، جاری و ساری بود، زندگی بود. مردم، حتی شهید هم می دادند، اما باز حکایت زندگی، چیزی نبود که دستخوش تغییر شود. قدر مسلم، دهه 60 زندگی در متن جنگ، یا جنگ در متن زندگی جریان داشت، اما هرگز رسانه ای نمی شد. بود، اما بیان نمی شد. وجود داشت، لیکن دیده نمی شد، که دهه 60 بود، اما رسانه ای نبود. همه سهم مردم از صدا و سیما 2 کانال یک و دو بود، آن هم در ساعات مختصری از روز، تازه اگر برق نمی رفت! دهه 70 و دهه 80 هرگز اینچنین نبود. زندگی مردم به مدد رسانه های متعدد که صدا و سیما فقط یکی از آنهاست، سبب شد که در این 2 دهه، زندگی مردم هم جریان داشته باشد و هم رسانه ای شود. اتفاقی که به جبر زمان، نمی توانست برای دهه 60 رخ دهد. اینکه چرا امروز، سخن گفتن از دهه 60 شیرین می نماید، برای قصه هایی است که آن زمان در سینه ماند و مردم درگیر با جنگ، اصلا فرصت نکردند که بدانها بپردازند. به آن معنی، رسانه ای نداشتند که خود را و جنگ و زندگی خود را در آینه آن تماشا کنند.

اینچنین است که حتی جلد کتب درسی روزگار دهه 60 و مجری برنامه های کودک این دهه، محبوب خاص و عام، از خواص گرفته تا عوام می شوند. یادتان هست یک حلقه فیلم فوجی می گرفتیم و می دادیم عکاسی تا برای مان ظاهر کند؟! یادتان هست که عکس های خود را نه از صفحات دیجیتالی، بلکه در صفحات کوچک کاغذی نگاه می کردیم و لذت می بردیم؟! آن عکس ها البته کیفیتی نداشت؛ آنچه کیفیت داشت، زندگی مردم در اوج جنگ بود و اخلاصی که داشتند. جنگ، بد است و پر از ضرر و زیان و آوارگی و درد و یتیمی، اما همین جنگ، دهه 60 را از آلودگی ها و کژی ها شسته بود. جبهه، آینه دهه 60 را از غبار و زنگار، خالص کرده بود. آینه ها خاکی بود، اما پاک بود.

دهه 60 دوستی، برای نسل من و نسل مسن تر از سن من، یک اتفاق کاملا بدیهی است. حتی گمانم کاروان راهیان نور، فقط به زمین این دهه، یعنی فکه و شلمچه سفر نمی کند، بلکه مسافر زمان دهه 60 نیز هست. بی شک، سخن گفتن از دهه 60 انگار رهسپار شدن با «راهیان نور» است، نه به زمین، بلکه به زمان. نه به مخاطره، بلکه به خاطره.

دهه 60 دوستی، که یک رخداد طبیعی است، مع الاسف، عده ای می خواهند آلوده به اغراض خود کنند و آنرا به «دهه 60 پرستی» تبدیل کنند که البته نه واقعیت دارد و نه درست است. منظورم از دهه 60 پرستی، همان شعار بود که در اوج فتنه سر داده شد؛ «بسیجی واقعی، همت بود و باکری».

ما از دهه 60 یاد می کنیم، اما قرار نیست که به این دهه رجعت کنیم. ما چشم به آینده داریم و به دهه های طلایی تر از دهه سیاه سفید 60 که البته خیلی نازنین بود. قطعا چماق ساختن از دهه 60 بر سر دهه کنونی، کاری نادرست و روایتی مجعول از تاریخ است. اینکه بگوییم دهه 60 اصلا زشتی و تلخی و تالم و افسوس نداشت، مردم حتما باور نمی کنند، بلکه سخن بر سر خاطراتی است که خنده و گریه را توامان با هم داشت. هم درد داشت و هم درمان، لیکن رسانه نداشت و حالا، این رسانه افتاده به کار نوستالژی، که می نشیند به دلها.

خدا کند که لااقل به دهه 60 رحم کنیم و آنرا سیاسی نکنیم. زیبا بودن دهه 60 برای همه ملت ایران، چیز قشنگی است، به این شرط که توسط سیاسی بازها، به وادی افراط و تفریط نیفتد. دهه 60 بخشی از گذشته ما بود که البته ادامه دار بود و به دهه های بعدی رسید. هر دهه ای را باید به اقتضای خودش سنجید و لزومی ندارد که بی خود و بی جهت، بر طبل دروغین «دعوای دهه ها» بکوبیم. اگر خانم ها «خامنه» و «رضایی» برای ما محبوب اند، این حق مسلم نسل کودک فعلی است که گرد «عموپورنگ» بگردند و با «خاله شادونه» خوب و مهربان شان صفا کنند. دهه 60 خاطره است، اما همین خاطره اگر قرار باشد کار چماق را انجام دهد، ناخواسته ظلم کرده ایم به این دهه. دهه ای که برای 30 ساله های امروز، با هر گرایش سیاسی و فرهنگی و عقیدتی، بسی زیباست، اشاره اش فقط و فقط به ایام کودکی یک نسل است که رسانه درست و درمانی نداشت. اینکه بچه های امروز، رسانه دارند و مجری دارند و برنامه کودک دارند و اینترنت را 2 لپی قورت می دهند، جرم شان نیست، اقتضای روزگار کودکی شان است.***

مخلص کلام؛ اینکه مدعی شویم مردم، دهه 60 و ذکر خاطرات این دهه را دوست دارند، چون از دهه فعلی، عاصی اند، بیش از آنکه بی انصافی در حق دهه کنونی باشد، ظلمی شاید ناخواسته در حق خود دهه 60 است. دهه 60 هم مثل جنگ می ماند. باید «درست» نقل شود، نه «درشت». افتادن به ورطه اغراق در ذکر دهه 60 صرف نظر از هر قصد و نیتی، سبب می شود واقعیت های این دهه را نیز نسل نوجوان امروز باور نکند و بدون تعارف، بنویسد به حساب خالی بندی و گذشته پرستی. همانچه بود و همانکه بود را اگر بگوییم، خودش به اندازه کافی قشنگ هست. اینچنین است که «وضعیت سفید»، «دا»، «بابانظر»، «بچه های دیروز» و… هم، به دل ما می نشیند و هم به دل نسلی که اصلا دهه 60 را ندیده است.  

روزنامه جوان/ 3 آذر 139



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی