بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
بنام خداى بخشاینده مهربان
میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مىکنند، و نخستین کلنگ هر مؤسسه ارزندهاى را به نام کسى که مورد علاقه آنها است بر زمین مىزنند، یعنى آن کار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط مىدهند.
ولى آیا بهتر نیست که براى پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، آن را به موجود پایدار و جاویدانى ارتباط دهیم که فنا در ذات او راه ندارد، چرا که همه موجودات این جهان به سوى کهنگى و زوال مىروند، تنها چیزى باقى مىماند که با آن ذات لا یزال بستگى دارد.
اگر نامى از پیامبران و انبیاء باقى است به علت پیوندشان با خدا و عدالت و حقیقت است که کهنگى در آن راه ندارد، و اگر فى المثل اسمى از” حاتم” بر سر زبانها است به خاطر همبستگیش با سخاوت است که زوالناپذیر است.
از میان تمام موجودات آنکه ازلى و ابدى است تنها ذات پاک خدا است و به همین دلیل باید همه چیز و هر کار را با نام او آغاز کرد و در سایه او قرار داد و از او استمداد نمود لذا در نخستین آیه قرآن مىگوئیم” بنام خداوند بخشنده بخشایشگر” (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ).
این کار نباید تنها از نظر اسم و صورت باشد، بلکه باید از نظر واقعیت و معنى با او پیوند داشته باشد، چرا که این ارتباط آن را در مسیر صحیح قرار مىدهد و از هر گونه انحراف باز مىدارد و به همین دلیل چنین کارى حتما به پایان مىرسد و پر برکت است.
به همین دلیل در حدیث معروفى از پیامبر ص مىخوانیم:
کل امر ذى بال لم یذکر فیه اسم اللَّه فهو ابتر:
” هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود بىفرجام است”
امیر مؤمنان على ع پس از نقل این حدیث اضافه مىکند” انسان هر کارى را مىخواهد انجام دهد باید بسم اللَّه بگوید یعنى با نام خدا این عمل را شروع مىکنم، و هر عملى که با نام خدا شروع شود خجسته و مبارک است”.
و نیز مىبینیم امام باقر ع مىفرماید:” سزاوار است هنگامى که کارى را شروع مىکنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک، بسم اللَّه بگوئیم تا پر برکت و میمون باشد”.
کوتاه سخن اینکه پایدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است که با خدا دارد.
به همین مناسبت خداوند بزرگ در نخستین آیات که به پیامبر وحى شد دستور مىدهد که در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ و مىبینیم حضرت نوح ع در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر کشتى و حرکت روى امواج کوه پیکر آب که هر لحظه با خطرات فراوانى روبرو بود براى رسیدن به سر منزل مقصود و پیروزى بر مشکلات به یاران خود دستور مىدهد که در هنگام حرکت و در موقع توقف کشتى” بِسْمِ اللَّهِ” بگویند (وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها) (سوره هود آیه 41).و آنها این سفر پر مخاطره را سرانجام با موفقیت و پیروزى پشت سر گذاشتند و با سلامت و برکت از کشتى پیاده شدند چنان که قرآن مىگوید: قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ (سوره هود آیه 48).و نیز سلیمان در نامهاى که به ملکه سبا مىنویسد سر آغاز آن را” بسم اللَّه” قرار مىدهد (إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ …) (سوره نحل آیه 30).
و باز روى همین اصل، تمام سورههاى قرآن- با بسم اللَّه آغاز مىشود تا هدف اصلى که همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزى و بدون شکست انجام شود.
تنها سوره توبه است که بسم اللَّه در آغاز آن نمىبینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکه و پیمانشکنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به” رحمان و رحیم” سازگار نیست.
در اینجا توجه به یک نکته لازم است و آن اینکه ما در همه جا بسم اللَّه مىگوئیم چرا نمىگوئیم بسم الخالق یا بسم الرازق و مانند آن؟! نکته این است که” اللَّه” چنان که به زودى خواهیم گفت، جامعترین نامهاى خدا است و همه صفات او را یک جا بازگو مىکند، اما نامهاى دیگر اشاره به بخشى از کمالات او است، مانند خالقیت و رحمت او و مانند آن.
از آنچه گفتیم این حقیقت نیز روشن شد که گفتن” بسم اللَّه” در آغاز هر کار هم به معنى” استعانت جستن” به نام خدا است، و هم” شروع کردن به نام او” و این دو یعنى” استعانت” و” شروع” که مفسران بزرگ ما گاهى آن را از هم تفکیک کردهاند و هر کدام یکى از آن دو را در تقدیر گرفتهاند به یک ریشه باز مىگردد، خلاصه این دو لازم و ملزوم یکدیگرند یعنى هم با نام او شروع مىکنم و هم از ذات پاکش استمداد مىطلبم.
به هر حال هنگامى که کارها را با تکیه بر قدرت خداوند آغاز مىکنیم خداوندى که قدرتش ما فوق همه قدرتها است، سبب مىشود که از نظر روانى نیرو و توان بیشترى در خود احساس کنیم، مطمئنتر باشیم، بیشتر کوشش کنیم، ازعظمت مشکلات نهراسیم و مایوس نشویم، و ضمنا نیت و عملمان را پاکتر و خالصتر کنیم.
و این است رمز دیگر پیروزى به هنگام شروع کارها به نام خدا.
گر چه هر قدر در تفسیر این آیه سخن بگوئیم کم گفتهایم چرا که معروف است” على ع از سر شب تا به صبح براى” ابن عباس” از تفسیر” بِسْمِ اللَّهِ” سخن مىگفت، صبح شد در حالى که از تفسیر” با” بِسْمِ اللَّهِ فراتر نرفته بود” ولى با حدیثى از همان حضرت این بحث را همین جا پایان مىدهیم، و در بحثهاى آینده مسائل دیگرى در این رابطه خواهیم داشت.
” عبد اللَّه بن یحیى” که از دوستان امیر مؤمنان على ع بود به خدمتش آمد و بدون گفتن بسم اللَّه بر تختى که در آنجا بود نشست، ناگهان بدنش منحرف شد و بر زمین افتاد و سرش شکست، على ع دست بر سر او کشید و زخم او التیام یافت بعد فرمود: آیا نمىدانى که پیامبر از سوى خدا براى من حدیث کرد که هر کار بدون نام خدا شروع شود بى سرانجام خواهد بود، گفتم پدر و مادرم به فدایت باد مىدانم و بعد از این ترک نمىگویم، فرمود: در این حال بهرهمند و سعادتمند خواهى د.
امام صادق ع هنگام نقل این حدیث فرمود: بسیار مىشود که بعضى از شیعیان ما بسم اللَّه را در آغاز کارشان ترک مىگویند و خداوند آنها را با ناراحتى مواجه مىسازد تا بیدار شوند و ضمنا این خطا از نامه اعمالشان شسته شود”
<** ادامه مطلب... **>
نکته ها:
1- آیا بسم اللَّه جزء سوره است؟!
در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى در این مساله نیست، که بِسْمِ اللَّهِ جزء سوره حمد و همه سورههاى قرآن است، اصولا ثبت” بِسْمِ اللَّهِ” در متن قرآن مجید در آغاز همه سورهها، خود گواه زنده این امر است، زیرا مىدانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است، و ذکر” بِسْمِ اللَّهِ” در آغاز سورهها از زمان پیامبر ص تا کنون معمول بوده است.
و اما از نظر دانشمندان اهل تسنن، نویسنده تفسیر المنار جمعآورى جامعى از اقوال آنها به شرح زیر کرده است:
در میان علما گفتگو است که آیا بِسْمِ اللَّهِ در آغاز هر سورهاى جزء سوره است یا نه؟ دانشمندان پیشین از اهل مکه اعم از فقهاء و قاریان قرآن از جمله ابن کثیر و اهل کوفه از جمله عاصم و کسایى از قراء، و بعضى از صحابه و تابعین از اهل مدینه، و همچنین شافعى در کتاب جدید، و پیروان او و ثورى و احمد در یکى از دو قولش معتقدند که جزء سوره است، همچنین علماى امامیه و از صحابه- طبق گفته آنان على ع و ابن عباس و عبد اللَّه بن عمر و ابو هریره، و از علماى تابعین سعید بن جبیر و عطا و زهرى و ابن المبارک این عقیده را برگزیدهاند.
سپس اضافه مىکند مهمترین دلیل آنها اتفاق همه صحابه و کسانى که بعد از آنها روى کار آمدند بر ذکر” بِسْمِ اللَّهِ” در قرآن در آغاز هر سورهاى- جز سوره برائت- است، در حالى که آنها متفقا توصیه مىکردند که قرآن را از آنچه جزء قرآن نیست پیراسته دارند، و به همین دلیل” آمین” را در آخر سوره فاتحه ذکر نکردهاند …
سپس از مالک و پیروان ابو حنیفه و بعضى دیگر نقل مىکند که آنها بِسْمِ اللَّهِ را یک آیه مستقل مىدانستند که براى بیان آغاز سورهها و فاصله میان آنها نازل شده است.
و از احمد (فقیه معروف اهل تسنن) و بعضى از قاریان کوفه نقل مىکند که آنها بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره حمد مىدانستند نه جزء سایر سورهها
وره مىدانند.
برای دریافت پوستر با کیفیت روی آن کلیک کنید
در اینجا بعضى از روایاتى را که از طرق شیعه و اهل تسنن در این زمینه نقل شده یادآور مىشویم: (و اعتراف مىکنیم که ذکر همه آنها از حوصله این بحث خارج، و متناسب با یک بحث فقهى تمام عیار است).
” معاویة بن عمار” از دوستان” امام صادق ع مىگوید از امام پرسیدم هنگامى که به نماز بر مىخیزم” بِسْمِ اللَّهِ” را در آغاز حمد بخوانم؟ فرمود بلى مجددا سؤال کردم هنگامى که حمد تمام شد و سورهاى بعد از آن مىخوانم” بسم اللَّه” را با آن بخوانم؟ باز فرمود آرى
2- دارقطنى از علماى سنت به سند صحیح از على ع نقل مىکند که مردى از آن حضرت پرسید” السبع المثانى” چیست؟ فرمود: سوره حمد است، عرض کرد: سوره حمد شش آیه است فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نیز آیهاى از آن است” «3».
3- بیهقى محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از طریق ابن جبیر از ابن عباس چنین نقل مىکند: استرق الشیطان من الناس، اعظم آیة من القرآن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ:” مردم شیطان صفت، بزرگترین آیه قرآن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را سرقت کردند” (اشاره به اینکه در آغاز سورهها آن را نمىخوانند)
گذشته از همه اینها سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن بِسْمِ اللَّهِ را در آغاز هر سورهاى مىخواندند، و متواترا نیز ثابت شده که پیامبر ص آن را نیز تلاوت مىفرمود، چگونه ممکن است چیزى جزء قرآن نباشد و پیامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت کنند.
و اما اینکه بعضى احتمال دادهاند که بسم اللَّه آیه مستقلى باشد که جزء قرآن است اما جزء سورهها نیست، احتمال بسیار سست و ضعیفى به نظر مىرسد، زیرا مفهوم و محتواى بِسْمِ اللَّهِ نشان مىدهد که براى ابتدا و آغاز کارى است، نه اینکه خود یک مفهوم و معنى جدا و مستقل داشته باشد، در حقیقت این جمود و تعصب شدید است که ما بخواهیم براى ایستادن روى حرف خود هر احتمالى را مطرح کنیم و آیهاى همچون بِسْمِ اللَّهِ را که مضمونش فریاد مىزند سر آغازى است براى بحثهاى بعد از آن، آیه مستقل و بریده از ما قبل بعد بپنداریم.
تنها ایراد قابل ملاحظهاى که مخالفان در این رابطه دارند این است که مىگویند در شمارش آیات سورههاى قرآن (بجز سوره حمد) معمولا بِسْمِ اللَّهِ را یک آیه حساب نمىکنند، بلکه آیه نخست را بعد از آن قرار مىدهند.
پاسخ این سؤال را” فخر رازى” در تفسیر کبیر به روشنى داده است آنجا که مىگوید: هیچ مانعى ندارد که بِسْمِ اللَّهِ در سوره حمد به تنهایى یک آیه باشد و در سورههاى دیگر قرآن جزئى از آیه اول محسوب گردد. (بنا بر این مثلا در سوره کوثر” بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ” همه یک آیه محسوب مىشود).
به هر حال مساله آن قدر روشن است که مىگویند: یک روز معاویه دردوران حکومتش در نماز جماعت بِسْمِ اللَّهِ را نگفت، بعد از نماز جمعى از مهاجران و انصار فریاد زدند أ سرقت ام نسیت؟:” آیا بِسْمِ اللَّهِ را دزدیدى یا فراموش کردى”؟
2- اللَّه جامعترین نام خداوند.
در جمله” بِسْمِ اللَّهِ” نخست با کلمه” اسم” روبرو مىشویم که به گفته علماى ادبیات عرب اصل آن از” سمو” (بر وزن غلو) گرفته شده که به معنى بلندى و ارتفاع است، و اینکه به هر نامى” اسم” گفته مىشود به خاطر آنست که مفهوم آن بعد از نامگذارى از مرحله خفا و پنهانى به مرحله بروز و ظهور و ارتفاع مىرسد، و یا به خاطر آنست که لفظ با نامگذارى، معنى پیدا مىکند و از مهمل و بى معنى بودن در مىآید و علو و ارتفاع مىیابد
به هر حال بعد از کلمه” اسم”، به کلمه” اللَّه” برخورد مىکنیم که جامعترین نامهاى خدا است، زیرا بررسى نامهاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مىدهد که هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس مىسازد، تنها نامى که اشاره به تمام صفات و کمالات الهى، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان” اللَّه” مىباشد.
به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى کلمه” اللَّه” گفته مىشود به عنوان نمونه:
” غفور” و” رحیم” که به جنبه آمرزش خداوند اشاره مىکند (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- بقره- 226).
” سمیع” اشاره به آگاهى او از مسموعات، و” علیم” اشاره به آگاهى او از همه چیز است (فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ- بقره- 227).
” بصیر”، علم او را به همه دیدنیها بازگو مىکند (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ حجرات- 18).
” رزاق”، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مىکند و” ذو القوه” به قدرت او، و” مبین” به استوارى افعال و برنامههاى او (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ- زاریات- 58).
و بالاخره” خالق” و” بارء” اشاره به آفرینش او و” مصور” حاکى از صورتگریش مىباشد (هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى حشر- 24).
آرى تنها” اللَّه” است که جامعترین نام خدا مىباشد، لذا ملاحظه مىکنیم در یک آیه بسیارى از این اسماء، وصف” اللَّه” قرار مىگیرند هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ:
” او است اللَّه که معبودى جز وى نیست، او است حاکم مطلق، منزه از ناپاکیها، از هر گونه ظلم و بیدادگرى، ایمنى بخش، نگاهبان همه چیز، توانا و شکست ناپذیر، قاهر بر همه موجودات و با عظمت”.
یکى از شواهد روش جامعیت این نام آنست که ابراز ایمان و توحید تنها با جمله لا اله الا اللَّه مىتوان کرد، و جمله” لا اله الا العلیم، الا الخالق، الا الرازق” و مانند آن به تنهایى دلیل بر توحید و اسلام نیست، و نیز به همین جهت است که در مذاهب دیگر هنگامى که مىخواهند به معبود مسلمین اشاره کنند” اللَّه” را ذکر مىکنند، زیرا توصیف خداوند به اللَّه مخصوص مسلمانان است.
3- رحمت عام و خاص خدا.
مشهور در میان گروهى از مفسران این است که صفت” رحمان”، اشاره به رحمت عام خدا است که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار مىباشد، زیرا مىدانیم” باران رحمت بىحسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بىدریغش همه جا کشیده” همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهرهمندند، و روزى خویش را از سفره گسترده نعمتهاى بىپایانش بر مىگیرند، این همان رحمت عام او است که پهنه هستى را در بر گرفته و همگان در دریاى آن غوطهورند.
ولى” رحیم” اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است، زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگى این را یافتهاند که از رحمت و بخشش و احسان خاصى که آلودگان و تبهکاران از آن سهمى ندارند، بهرهمند گردند.
تنها چیزى که ممکن است اشاره به این مطلب باشد آنست که” رحمان” در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آنست، در حالى که” رحیم” گاهى به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است مانند وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً:” خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است” (احزاب- 43) و گاه به صورت مطلق مانند سوره حمد.
در روایتى نیز از امام صادق ع مىخوانیم که فرمود:
و اللَّه اله کل شیء، الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین خاصة:
” خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است” از سویى دیگر” رحمان” را صیغه مبالغه دانستهاند که خود دلیل دیگرى بر عمومیت رحمت او است، و” رحیم” را صفت مشبهه که نشانه ثبات و دوام است و این ویژه مؤمنان مىباشد.
شاهد دیگر اینکه رحمان از اسماء مختص خداوند است و در مورد غیر او به کار نمىرود، در حالى که رحیم صفتى است که هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال مىشود، چنان که درباره پیامبر ص در قرآن مىخوانیم عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ:” ناراحتیهاى شما بر پیامبر گران است، و نسبت به هدایت شما سخت علاقمند است، و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم مىباشد” (توبه- 128).
لذا در حدیث دیگرى از امام صادق ع نقل شده:
الرحمن اسم خاص، بصفة عامة، و الرحیم اسم عام بصفة خاصة:
” رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد” (نامى است مخصوص خدا ولى مفهوم رحمتش همگان را در بر مىگیرد) ولى” رحیم” اسم عام است به صفت خاص (نامى است که بر خدا و خلق هر دو گفته مىشود اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد)
با این همه گاه مىبینیم که رحیم نیز به صورت یک وصف عام استعمال مىشود البته هیچ مانعى ندارد که تفاوتى که گفته شد در ریشه این دو لغت باشد، اما استثناهایى نیز در آن راه یابد.
در دعاى بسیار ارزنده و معروف امام حسین ع بنام دعاى عرفه مىخوانیم:
یا رحمان الدنیا و الاخرة و رحیمهما:
” اى خدایى که رحمان دنیا و آخرت تویى و رحیم دنیا و آخرت نیز تویى”!
سخن خود را در این بحث با حدیث پر معنى و گویایى از پیامبر اکرم ص پایان مىدهیم آنجا که فرمود
: ان اللَّه عز و جل مائة رحمة، و انه انزل منها واحدة الى الارض فقسمها بین خلقه بها یتعاطفون و یتراحمون، و اخر تسع و تسعین لنفسه یرحم بها عباده یوم القیامة!:
” خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد که یکى از آن را به زمین نازل کرده است، و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عاطفه و محبتى که در میان مردم است از پرتو همان است، ولى نود و نه قسمت را براى خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن میسازد”
4- چرا صفات دیگر خدا در” بِسْمِ اللَّهِ” نیامده است؟!
این موضوع قابل توجه است که تمام سورههاى قرآن با بسم اللَّه شروع مىشود (بجز سوره برائت آن هم به دلیلى که سابقا گفتیم) و در بِسْمِ اللَّهِ پس از نام ویژه” اللَّه” تنها روى صفت” رحمانیت و رحیمیت” او تکیه مىشود، و این سؤالانگیز است که چرا سخنى از بقیه صفات در این موضع حساس به میان نیامده؟
اما با توجه به یک نکته، پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن اینکه در آغاز هر کار لازم است از صفتى استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جهان پرتوافکن است، همه موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشیده است.
بهتر است این حقیقت را از زبان قرآن بشنوید آنجا که مىگوید: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ:” رحمت من همه چیز را فرا گرفته است” (اعراف- 156).
و در جاى دیگر از زبان حاملان عرش خدا مىخوانیم رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً:” خدایا رحمت خود را بر همه چیز گستردهاى” (مؤمن- 7).
از سوى دیگر مىبینیم پیامبران براى نجات خود از چنگال حوادث سخت و طاقتفرسا و دشمنان خطرناک، دست به دامن رحمت خدا مىزدند: قوم” موسى” براى نجات از چنگال فرعونیان مىگویند و نجنا برحمتک:” خدایا ما را به رحمت خود رهایى بخش” (یونس- 86).
در مورد” هود” و پیروانش چنین مىخوانم: فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا:” هود و پیروانش را به وسیله رحمت خویش (از چنگال دشمنان) رهایى بخشیدیم” (اعراف- 72).
اصولا هنگامى که حاجتى از خدا مىطلبیم مناسب است او را با صفاتى که پیوند با آن حاجت دارد توصیف کنیم، مثلا عیسى مسیح ع به هنگام درخواست مائده آسمانى (غذاى مخصوص) چنین مىگوید: اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ … وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ:” بار الها مائدهاى از آسمان بر ما نازل گردان … و ما را روزى ده و تو بهترین روزى دهندگانى” (مائده- 114).
” نوح” پیامبر بزرگ خدا نیز این درس را به ما مىآموزد، آنجا که براى پیاده شدن از کشتى در یک جایگاه مناسب، چنین دعا کند رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ:” پروردگارا! مرا به طرز مبارکى فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانى” (مؤمنون- 29).
و نیز” زکریا” به هنگام درخواست فرزندى از خدا که جانشین و وارث او باشد خدا را با صفت خیر الوارثین توصیف مىکند و مىگوید رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ:” خداوندا! مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثانى” (انبیاء- 89).
بنا بر این در مورد آغاز کارها به هنگامى که مىخواهیم با نام خداوند شروع کنیم باید دست به دامن رحمت واسعه او بزنیم، هم رحمت عام و هم رحمت خاصش آیا براى پیشرفت در کارها و پیروزى بر مشکلات، صفتى مناسبتر از این صفات مىباشد؟!
جالب اینکه نیرویى که همچون نیروى جاذبه، جنبه عمومى دارد و دلها را به هم پیوند مىدهد همین صفت رحمت است، براى پیوند خلق با خالق نیز از این صفت رحمت باید استفاده کرد.
مؤمنان راستین با گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در آغاز کارها دل از همه جا بر مىکنند و تنها به خدا دل مىبندند، و از او استمداد و یارى مىطلبند، خداوندى که رحمتش فراگیر است، و هیچ موجودى از آن، بىنصیب نیست.
این درس را نیز از” بسم اللَّه” به خوبى مىتوان آموخت که اساس کار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنایى دارد که تا عوامل قاطعى براى آن پیدا نشود تحقق نخواهد یافت، چنان که در دعا مىخوانیم
یا من سبقت رحمته غضبه:
” اى خدایى که رحمتت بر غضبت پیشى گرفته است”
انسانها نیز باید در برنامه زندگى چنین باشند، اساس و پایه کار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براى مواقع ضرورت بگذارند، قرآن 114 سوره دارد، 113 سوره با” رحمت” آغاز مىشود، تنها سوره توبه که با اعلان جنگ و خشونت آغاز مىشود و بدون بسم اللَّه است.
گرد آوری شده از تفسیر نمونه
شادی روح امام و شهدا صلوات
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]