سفارش تبلیغ
صبا ویژن







تقدیم به ارواح مطهر شهیدان صیاد و آوینی

نزدیکی سالگرد شهیدان صیاد و آوینی در دهه سوم فروردین هر سال، اگر نیک بنگری، قرابت معناداری است. شهیدی که دلاورانه جنگید و شهیدی که صادقانه روایت کرد. آوینی و صیاد، نماد «انسان انقلاب اسلامی» اند. اصلا مهم نیست اسلحه روی دوش این انسان باشد، یا دوربین. آنچه اهمیت دارد قدرت انقلاب اسلامی در پرورش انسان هم تراز خویش است. به جنگیدن صیاد نگاه می کنم؛ جنگ نمی بینم، خدا می بینم. «روایت فتح» نگاه می کنم؛ مستند نمی بینم، خدا می بینم. آوینی و صیاد، با یکی دو برگ اختلاف، بهترین همسایه های سررسید انقلاب اسلامی اند. جنگ نبود، ظاهرا بهار صلح و آرامش بود، اما راه هر دو شهید، از کربلا گذشت. این روزهای تقویم، «قطعه ای از بهشت» است؛ هنوز مانده تا دهمین شب ماه قشنگ اردیبهشت که بچه های «الی بیت المقدس» به خط بزنند. چیست اما راز ماندگاری شهدا؟ چرا هنوز خون شان به جوش است و خودشان، محل حرف و حدیث؟ همین آوینی و صیاد که این چنین به شکل ویژه، زنده و تاثیرگذار مانده اند، علت چیست؟

یک: انقلاب اسلامی در کنار اصول ثابت، نه فقط خود را نو به نو می کند، بلکه شهدای خود را نیز تازه تر از قبل می کند. این هنر انقلاب اسلامی است. این هنرآفرینی را ما تا ابد مدیون و ممنون خمینی و خامنه ای هستیم. نو به نو شدن شهدای نظام، اما ناظر بر 2 مفهوم است. اولا در نظام مقدس جمهوری اسلامی، در باغ شهادت هرگز بسته نیست. وقتی مصطفی احمدی روشن در سال 90 به خیل شهدا می پیوندد، خون این شهید کمک می کند به تر و تازگی خون شهدای جبهه و جنگ. این کمک، البته دوسویه است. هیچ کس مثل شهدا هوای هم، بلکه هوای خون هم را ندارند! اصلا شهادت، قصه شیرین هم افزایی خون سرخ در رگ روزگار است. ثانیا شهید با اینکه علی الظاهر دستش از دامان دنیا کوتاه می شود، اما شهادت، نقطه مرگ شهید نیست؛ نقطه عطف، به عبارتی سالروز تولد دوباره اوست. آوینی در 20 فروردین سال 72 یک سال سنش از آوینی در 20 فروردین سال 73 کمتر است، چرا که شهید، بدون تعارف، زنده است. حیات شهید اما فرق می کند با زندگی ما. شهید اگر چه بر سن و سالش افزوده می شود، اما این مهم، خللی بر بهار عمر او وارد نمی کند. این ما هستیم که با اضافه شدن سن و سال مان، به خزان عمر خود نزدیک می شویم، لیکن شهدا مثل صیاد و آوینی و حسین غلام کبیری و احمدی روشن و همت و باکری و آن شهید گمنام روستایی، هر بهار، سالی از پی هم زیاد می کنند، بی آنکه اجازه دهند روزگار بر ایشان بگذرد. آری! این شهید است که بر روزگار می گذرد و بر باد می وزد، و الا این همه سال از شهادت صیاد گذشته. نگاه کن به چهره اش! صیاد پیر شده، یا من و تو؟! اینکه می گویند شهدا «حیات جاودان» دارند، البته از درک ما عاجز است؛ شاید با همین نگاه، بفهمیم مسئله را.

 

دو: شهدا انسان انقلاب اسلامی اند. اشبه الناس به انقلاب اسلامی، شهدای این نظام اند. مگر ممکن است انقلاب اسلامی، خار چشم دشمنان دین خدا باشد، اما یاد شهدا فراموش شود؟! مهم ترین راز ماندگاری شهدای ما، خود انقلاب اسلامی است. مفهوم انقلاب اسلامی و مفهوم شهادت، خدمات شان به یکدیگر «خدمات متقابل» است. انقلاب اسلامی، چه جنگ باشد و چه نباشد، راه شهادت را باز نگه می دارد، اما خون شهید هم، جایی جز شجره طیبه انقلاب اسلامی را آبیاری نمی کند. درختی اگر همیشه بهاری است، ریشه در ریشه اش باید جست. گاهی ریشه درخت، همان قدر تنومند و زنده است، که خود درخت. درخت بی ریشه، بی درختی است و برای سرنگونی اش تیشه لازم نیست. اینکه هر انقلابی، انقلاب اسلامی ملت ایران نمی شود، یکی هم به خاطر زنده بودن ریشه آن است. درخت انقلاب اسلامی، به عدد شهدای نظام، ریشه دارد. ریشه ای که اگر چه حیاتش در دل خاک، -شاید هم در اوج افلاک!- گاهی از چشم ظاهربین من و تو، دور می ماند، اما هست! تر و تازه و بکر و تمیز! «فرعها فی السماء» جمهوری اسلامی در آسمان بیداری اسلامی، حتی تا عمق خاک آمریکا، آنجا که عکس مصطفای شهید و علیرضا، دست مردم آمریکا دیده می شود، محصول «اصلها ثابت» خون شهداست. حیات درخت، جدای از حیات ریشه نیست. راز ماندگاری یکی، راز ماندگاری دومی است.

سه: شهدا مثل هم اند. آوینی اگر لازم بود بجنگد، مثل صیاد می جنگید. صیاد اگر لازم بود، مستند بسازد، روایت فتح می ساخت. مهم ترین وجه مشترک همه شهدا، شهید بودن شان است. در منظومه شهادت، خیلی مهم نیست، صیاد، امیر سپهبد ارتش باشد و آوینی، هنرمند متعهد. همین آوینی، روزگاری در جهاد، بیل هم زده است، و همین صیاد، روزگاری در ارتش، به فکر تدوین تصاویر جبهه و جنگ در واحد تلویزیونی ارتش بود. برای شهید، آنچه مهم است کار خالصانه برای خداست. خود را زدودن و خدا را دیدن. کدام کار، مهم نیست؛ اخلاص در انجام وظیفه مهم است. برترین خصوصیت اخلاص، زنده نگه داشتن کار است. هم صیاد و هم آوینی، در روزگار حیات شان، -حیات قبل از شهادت!- نام خود را فدای عمل خالصانه، و اسم خود را قربانی رسم گمنامی کردند. این روزها اما برترین خصوصیت اخلاص، خوب دارد جلوه نمایی می کند. اینک، نه صیاد گمنام مانده و نه آوینی. پس اخلاص، راز ماندگاری شهداست.

چهار: شهدا هیچ اصلی را فدای فروع نکردند. حاشیه را هرگز بزرگ تر از متن ندیدند. در خدمت جبهه اصل کاری انقلاب اسلامی بودند. جبهه آفرینی نکردند، اگر چه خط شکنی زیاد می کردند. درگیر تکلیف بودند، اما به همین بهانه، دچار خودبزرگ بینی نشدند. خوب بودند، لیکن خودشان را قسیم نار و جنه نمی دانستند. ذوب در جبهه حق بودند. موضع گیری می کردند، اما «جبهه» را «جبهه ها» نمی کردند. جواب غفلت زده ها را می دادند، اما وحدت را خراب نمی کردند. آوینی هم لابد می توانست در روایت فتح، چیزهای دیگری نشان دهد، اما برای او جبهه، یکی بود و جنگ هم یکی! همچنان که برای صیاد

اینگونه باشی، بعد از عمری گمنامی، خدا تو را «حیات جاودان» می دهد و حتی اگر جنگ نباشد، راه تو را از کربلا می گذراند. خدا دانای کل قصه شهادت است. خدا بهتر از من و شما می داند که چگونه پاداش مردان بی ادعا را بدهد؛ مین و فکه و زمین جلوی در خانه هم نبود، خدایی که ما می شناسیم، آوینی و صیاد را جز با شهادت نمی برد. حالا حساب کن ببین، آوینی و صیاد چند ساله شده اند؟! حالا اما حساب کن و ببین، روزگار بر چه کسی گذشته؟! من جایی ندیده ام حسادت در قبال مقام شهدا، گناه باشد! کار ما جاماندگان از غبطه گذشته است! ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای… ای بالایی! ای آسمانی! ای که بر روزگار می گذری و بر باد می وزی! مقام تو، حسادت ما را توجیه می کند. این «گناه» ما نیست؛ «نگاه» ماست. پس دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.

کیهان/24 فروردین 1391



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی