بسم رب الشهدا و الصدیقین ...
یادش بخیر اون شبی که میدان آب مشهد این عکس را ازت گرفتم . تو رو خدا سلام منو به امام رضا (ع) برسون
و محمد علی آن جوان محجوب و دوست داشتنی محله و مسجد ما هم برات شهادت گرفت...
او را از کودکی میشناختم . از وقتی که دست در دست مادرش در مسجد و نماز جماعت حاضر بود...
از او که هر جمعه دست در دست مادرش راهی نماز جمعه بود ...
از او که یتیم بود اما مادرش هم پدرش بود و هم مادرش و چه شیرزنی است مادرش ...
از او که حقش را خوردند اما معدود کسی فهمید ، چرا که محمد علی اهل های و هوی نبود...
از او که هر شب شنبه در جلسه کانون رهپویان حاضر بود و مظلومانه آخر مجلس با خدای خودش صفایی داشت ...
از او که تنها بود ...
چه بگویم که اون دنیا یقه ام را نگیری و نگی علی آقا چرا گفتی ؟
اما بگذار بگم چقدر محجوب بودی ...
بگذار بگم چقدر با وقار بودی ...
بگذار بگویم که قدرت را ندانستیم ...
بگذار بگویم که غریب بودی ...
بگذار بگویم که لایق شهادت بودی ...
بگذار بگویم که چه ظلم ها بر تو نرفت !
بگذار بگویم که چقدر ساکت بودی ...
بگذار بگویم که ردای شهادت بر تو مبارک باشه ...
تو رفتی و ما همچنان پای در گل مانده ایم و در لجنزار دنیا غوطه میخوریم ...
تو رفتی و ما هم و غم مان نهار ظهر و شام شب است ...
تو رفتی و ما هنوز ندانستیم چطور رفتی ...
تو رفتی و مادر غریبت مادر شهید شد ...
تو رفتی اما گلایه نکردی ، شایدم کردی اما بخدای خود کردی و او تو را خرید ...
تو رفتی اما به حرمت نان و نمک اگر حسین (ع) را زیارت کردی یادی از ما کن .
بسیجی شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی دانشگاه پیام نور شیراز که در حادثه حسینیه سید الشهدا (ع) کانون رهپویان وصال شیراز مصدوم شد و بعد از تحمل ده روز درد و رنج در صبحگاه روز دوشنبه 2/2/87 به درجه رفیع شهادت نائل آمد . یادش گرامی و روحش شاد باد
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]