سفارش تبلیغ
صبا ویژن







دو سال قبل بعد از مراسم فاطمیه در بیت مقام معظم رهبری از بیت که خارج می شدیم اقای کروبی را دیدم. امیدوارم یه یاد داشته باشند. خیلی اهسته قدم می‌زد و عده ای دور و بر  ایشان را گرفته بودند و ایشان با لبخند با اطرافیان خود برخورد می‌کرد. جلو رفتم سلام کردم و با خنده
گفتم: حاج آقا دست از سر این احمدی نژاد بردارید. 
گفت: ما که کاریش نداریم فقط نقد می‌کنیم.
گفتم: نه حاج آقا از نقد بالاتره مسخره هم می‌کنید بعضی وقتها.
گفت: نه! کجا ؟
گفتم: تو اعتماد ملی.
گفت: اهان اون روزنامه است به من ربطی نداره من فقط صاحب امتیازم. نمی تونم دخالت کنم زیاد.
گفتم: حاج اقا خوب بالاخره یه تذکری یه چیزی. خیلی تند میرند بعضی وقتها.
گفت: قبول دارم. تو چی کاره ای؟ شغلت چیه؟
گفتم: روزنامه نگار 
 گفت: خدا پدرتو بیامرزه خوب شگرد این روزنامه نگارها رو بلدی دیگه.
گفتم: حاج آقا یعنی روزنامه نگار باید توهین کنه؟
گفت :نه ولی ما تو اعتماد ملی سعی می کنیم انصاف رو رعایت کنیم.
 گفتم :ولی این جوری نیست. 
گفت :مثلا کی؟
گفتم: مثلا این مقاله های خانوم مسیح علی نژاد.
گفت: اره اون یه کم مریضه... چند بار هم بهش تذکر دادیم بعد هم بازوی منو فشار داد و خندید و رفت...
حاج اقا صاحب امتیاز محترم روزنامه اعتماد ملی روزنامه جای مریضها نیست. شان شما بالاتر از اینهاست که به خاطر بیماری یک مریض اینگونه عذر خواهی کنید. آقای کروبی دلسوزانه می گویم مریضها ر اگر درمان نمی شوند از روزنامه تان بیرون کنید. ممکنه واگیر داشته باشند...


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی