هاشمی و انتخابات خرداد 92
انتخابات علاوه بر آنکه بر محور احزاب و گروههای سیاسی میچرخد، گاه متاثر از نقشآفرینی شخصیتهایی است که از میزان نفوذ و تاثیرگذاری بالایی برخوردارند. آقای هاشمی از جمله این افراد است که در طول ادوار مختلف انتخابات جمهوری اسلامی تاثیرگذار بوده است. چه آن زمان که خود شخصا وارد میدان انتخابات شده و چه زمانی که از حزب و گروه و یا نامزدی خاص آشکارا و یا تلویحا به حمایت برخاسته است. هاشمی معمولا برای هر انتخاباتی طرح و برنامه دارد، ایدههایی که کمتر آشکارا ابراز میشود و اغلب یا در لفافه مطرح میگردد و یا شرحش را باید از زبان دیگران شنید.
در انتخابات آتی نیز هاشمی با هدف مدیریت صحنه انتخابات وارد میدان شده است و چند ماهی است که شاهد جنب و جوش وی و همفکرانش در صحنه انتخابات هستیم. در این بین مسائلی مطرح است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
هاشمی و اصلاح طلبان
هاشمی همواره تلاش داشته تا خود را چهرهای فراتر از جناحهای رسمی سیاسی نشان دهد که رفتار سیاسیاش را نمیتوان در چارچوب تنگ گروههای سیاسی تعریف نمود. وی حتی در حزب خودساخته کارگزاران که اعضای اصلی تشکیل دهنده آن را ارادتمندان و همکارانش در دولت پنجم و ششم تشکیل میدادند نیز بطور رسمی عضو نشد و ترجیح داد تا ژست فراحزبی خود را حزب نماید.
اما مشی و مواضع او در سالهای اخیر موجب شده که در تقسیم بندیهای سیاسی کشور بتوان وی را از فعالین اردوگاه اصلاح طلبان دانست. این پیوند که از اواخر دولت دوم هاشمی کلید خورده بود، از آنجایی شدت یافت که در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری سال 84 ، بعد از آنکه دو نامزد اختصاصی اصلاح طلبان (مهدی کروبی و مصطفی معین) نتوانستند با اقبال مردمی مواجه گردند، این هاشمی بود که به نامزد مورد حمایت اصلاح طلبان بدل شد! ناکامی در آن انتخابات و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد که با شعار نفی و نقد دولت هاشمی و خاتمی موفق به جلب آراء ملت شده بود، کافی بود تا شکست خوردگان با تشکیل جبهه ای واحد به مقابله با وی بپردازند. جبههای که در آن علی رغم وجود مخالفین، هاشمی همچنان از وزن و جایگاه ویژه ای برخوردار بود.
با عبور از فراز و نشیبهای طولانی انتخابات سال 88 و فتنه پس از آن، که پرداختن بدان از حوصله این بحث خارج است، و تلاش جدید جریان اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت، و ضرورت بازسازی این اردوگاه آشفته!، بار دیگر توجه به جایگاه و وزن سیاسی هاشمی در اردوگاه اصلاح طلبان به یکی از مسایل در این اردوگاه تبدیل شده است. این در حالی است که افراد دیگری همچون سیدمحمدخاتمی، محمد موسوی خوئینی ها، عبدالله نوری نیز داعیه هدایت و رهبری این اردوگاه را دارند.
رقابت بر سر مدیریت و رهبری جریان اصلاح طلبان امروز به یکی از دغدغه های اصلی هاشمی تبدیل شده است. هاشمی تلاش دارد تا اکثریت را متقاعد سازد که به بازی وی برای انتخابات تن دهند و از ایده او حمایت نمایند. در این شرایط هواداران وی به توانمندیهای منحصر به فردش تاکید دارند. چرا که از بین گزینههای نامبرده این تنها هاشمی است که توانایی و وجاهت لازم برای رایزنی با اصولگرایان و مسئولین نظام را داشته و دارد و این همان چیزی است که اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت بدان نیازمندند.
البته هاشمی برای ایفای چنین نقشی با موانعی نیز روبروست. یکی از این موارد آن است که مشی محافظه کارانه هاشمی به مذاق تندروها و افراطیون جریان اصلاحات خوش نمیآید! اختلافی که اوج آن را میتوان در تخریب چهره هاشمی توسط اکبر گنجی و عباس عبدی و ... در اواخر دهه 70 و انتخابات مجلس ششم مرور نمود! همان تخریبها و مخالفتها امروز به مانعی برای حمایت همه جانبه از هاشمی بدل شده است. ضمن آنکه از نگاه افراطیون هاشمی هیچگاه بطور تمام عیار از اصلاح طلبان حمایت نکرده است که آخرین آن در ماجرای فتنه 88 بوده و او آنطور که انتظار میرفت، هزینه پرداخت نکرده است! همچنین مشی او در 8 سال ریاست جمهوری موید آن است که وی بیش از آنکه یک اصلاح طلب باشد، یک محافظه کار است که این البته با فرهنگ روشنفکرمآبانه اصلاح طلبان ناسازگار است.
البته هاشمی نیز برای کسب وجهات و جلب نظر این قشر و اثبات آنکه وی نیز کمتر از دیگران هزینه نداده است، تلاشهایی نموده که بنظر میرسد بازگشت و محاکمه مهدی هاشمی و دستگیری فائزه بیارتباط با این موضوع نباشد.
سرجمع آنکه هاشمی در تلاش است تا خود را به عنوان لیدر و راس و منجی اردوگاه اصلاح طلبان برای بازگشت مجدد به قدرت معرفی نماید.
هاشمی و اصولگرایان
سوابق درخشان آقای هاشمی در طول تاریخ مبارزه قبل از انقلاب و نقش آفرینی او در مقاطع حساس دو دهه ابتدای جمهوری اسلامی، او را به یکی از چهره های موثر در جریان راست در دهه 60 و 70 مبدا ساخته بود. همکاری مستمر با هیئتهای موتلفه، عضویت در جامعه روحانیت تهران، عضویت در شورای انقلاب، عضو موسس حزب جمهوری اسلامی، نمایندگی حضرت امام(ره) در حوزههای متعدد، امامت جمعه تهران، ریاست مجلس اول تا سوم، ریاست جمهوری دولت پنجم و ششم، ریاست چندین ساله بر مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت و ... ارتباط دیرینه با حوزههای علمیه و مراجع عظام تقلید و روحانیت مبارز و انقلابی، از وی چهره بانفوذی در میان انقلابیون و نیروهای حزب الهی ساخته بود.
اما به تدریج زاویه گرفتن از جریان اصولگرایی که اوج آن را میتوان در حوادث فتنه 88 مشاهده نمود، موجب شد تا امروز پایگاه اجتماعی در میان نیروهای ارزشی و اصولگرا به شدت رنگ ببازد.
این مساله البته بدان معنا نیست که هاشمی دیگر از جایگاهی در این اردوگاه برخوردار نیست! چرا که اولا سابقه دوستی وی با برخی از چهرههای تاثیرگذار اردوگاه اصولگرایان به بیش از نیم قرن میرسد و این پیوند یک شبه گسستنی نیست، ثانیا اعتماد رهبری به وی و به کارگیری هاشمی در مدیریت کشور از جمله ریاست مجمع تشخیص مصلحت بر حفظ بخشی از وجاهت وی در اردوگاه اصولگرا موثر بوده و ثالثا عملکرد ناصواب دولت دهم در فاصله گرفتن از آرمانهای اصولگرا و ایجاد معضلات مختلف در کشور، زمینه را برای تقویت و موجه سازی تفکر رقبش (هاشمی) به تدریج فراهم ساخته است.
لذا هاشمی در تلاش است تا از این فرصت حاصله در آستانه انتخابات بهره لازم را برده و به بازسازی چهره خود در بین اصولگرایان بپردازد. بنظر میرسد که تاکید بر معرفی گزینهای از میان اصولگرایان برای ریاست جمهوری (افرادی چون ولایتی، قالیباف، ناطق نوری و جتی لاریجانی) نیز تلاشی در این زمینه باشد.
اما به هر حال هاشمی در این میان با موانع بزرگی مواجه است و مهمترین آن بدبینی بدنه اجتماعی اصولگرایان نسبت به هاشمی بدلیل عملکرد ناصواب وی در چندساله اخیر بوده است. کدورتی که به سرعت قابل رفع نخواهد بود!
طرح هاشمی برای انتخابات
همانطور که گفته شد، پدیده مهمی چون انتخابات ریاست جمهوری آنقدر تاثیرگذار و با اهمیت است که آقای هاشمی 79 ساله نیز نتواند از کنار آن بیتفاوت گذشته و نسبت به آن منفعل باشد! وی در تلاش است تا با فعالیت حداکثری خود بیشترین نقش را بیافریند، و به همین خاطر است که محسن هاشمی با صراحت اعلام میدارد که «آیتالله هاشمیرفسنجانی در انتخابات حضور پررنگ خواهد داشت»[1]. هاشمی و همفکرانش برای این انتخاب تدابیری اندیشیدهاند:
1- بازی با مهرهای اصلاح طلب: اولین حالت قابل تصور برای اقدام هاشمی، حمایت از یک نامزد اصلاح طلب از میان طیفهای نزدیک به خود است که منطقا یکی از چهرههای طیف کارگزاران خواهد بود. براساس این فرض گزینههایی همچون جهانگیری، روحانی و محمدعلی نجفی و در آخر محمدرضا عارف به عنوان گزینههای مورد حمایت هاشمی میتواند مطرح باشد که البته با توجه به حوادث رقم خورده و اخبار نقل شده این شرایط از احتمال کمتری نسبت به راهکار بعدی برخوردار است.
2- طرح اجماع ملی: سناریوی کلیدی هاشمی برای انتخابات آتی به طرح "دولت وحدت ملی" مشهور شده است. در این طرح برای شکل گیری دولتی فراگیر با اجماع اکثری جریانهای مختلف درون نظام اسلامی تلاش میشود که این امر با وحدت بر روی یک گزینه حاصل خواهد شد.[2] این گزینه بهتر است از میان اصولگرایان میانه رو و عملگرا باشد، چرا که وی بهتر خواهد توانست همه ظرفیتهای کشور را برای پیشرفت کشور و بازگشت آرامش به کشور به خدمت آورد. ضرورت زدودن اختلافات و کدورتهای ایجاد شده در جامعه بعد از مناقشات انتخابات سال 88، شرایط دشوار کشور در مواجهه با استکبار جهانی، و ناتوانی گزینه اصلاح طلبان از تحقق آرمانها از جمله دیگر دلایل تفوق سناریوی دولت وحدت بر دیگر گزینه ها از منظر مدافعان آن است. در مورد این طرح باید به دو نکته توجه شد:
اول آنکه مدافعان این سناریو دایره نیروهای سیاسی عضو در دولت ائتلافی را آنچنان فراخ میگیرند که همه فتنهگران و آشوبگران سالهای اخیر را نیز در برگرفته و تنها براندازانی چون گروهک منافقین و سلطنت طلبان احتمالا در این دایره جایی ندارند!
دیگر آنکه این جریان برای متقاعد کردن دیگران به پذیرش این سناریو نیازمند بحرانی جلوه دادن کشور بوده، به نحوی که تنها راه حل بحران در تحقق سناریو دولت وحدت ملی خلاصه شود! لذا فضاسازی رسانهای و ایجاد اخلالهای اقتصادی در بازارهای مختلف و القاء ناامیدی و یاس و احساس ناامنی در حوزههای گوناگون لازمه موفقیت فراگیری این سناریوست!
البته این طرح مخالفینی در هر دو اردوگاه اصلاح طلبان و اصولگرایان داشت. اصلاح طلبان، آن را طرحی با مکانیزم غیراصلاحطلبانه دانستند که مخدوش کننده هویت اصلاح طلبی است و بر عدم ضرورت و مقبولیت آن تاکید کردند. و اصولگرایان تن دادن به آن را عدول از اصولگرایی و موجب تخریب چهره ایشان دانستند. ضمن آنکه بر ناکارآمدی و غیرواقعی بودن طرح تاکید ورزیدند.
3- شایعه نامزدی هاشمی: چند روز پیش بود که اخباری مبنی بر نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات مطرح گردید. این خبر به حکایت از آغاز الگوی جدیدی برای نقش آفرینی هاشمی در صحنه انتخابات داشت که با طرح وحدت ملی متفاوت بود. ورود هاشمی به صحنه به عنوان نامزد انتخاباتی، که تداعی گر انتخابات سال 84 بود، با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. مخالفین بلافاصله بر بالای بودن سن وی و نداشتن شرایط لازم انتخاباتی تاکید ورزیدند. اما سخنگوی شورا نگهبان اعلام کرد که چنین منعی پیشروی وی وجود ندارد. موافقین نیز با برشمردن توانمندیهای هاشمی به استقبال این طرح رفتند و ازنتایج مثبت آن سخن گفتند.
هنوز چند روز از گسترش این شایعه نگذشته بود که آقای هاشمی اخبار منتشره را نادرست خوانده و از ضرورت بکارگیری جوانترها در صحنه انتخابات سخن گفت. اما این تکذیب نیز مانع از آن نشده است که برخی به احتیاط عمل نکرده و حضور وی در عرصه انتخابات را کاملا منتفی بدانند! آنها البته به خاطر دارند که در سال 84 نیز تا آخرین لحظ ثبت نام نامزدها، کمترکسی باور میکرد که هاشمی علیرغم مخالفت رهبری، مستقیم وارد رقابت انتخاباتی با جوانترها شود!
اما واقعیت آن است که احتمال حضور مستقیم هاشمی در این میدان رقابتی بسیارضعیف خواهدبود. چرا که شرایط برای هاشمی که در حال آماده شدن برای ورود به دهه نهم زندگی خویش است چندان هم مناسب نیست. تجربه تلخ انتخابات سال 84 نیز بر احتیاط افزوده است. لذا در شرایط جدید هاشمی ترجیح میدهد که صحنه گردان باقیمانده و خود مستقیم پای در میدانی که پیروزی در آن تضمین شده نیست نگذارد! لذا انتشار و گسترش چنین خبری را باید در جای دیگری علت یابی کرد.
واقعیت آن است که تیم رسانهای هاشمی، با برجسته کردن نامزدی احتمالی وی، قصددارد تا فرصت را برای ورود کاندیدای مناسب سناریوی "دولت وحدت ملی" آماده نماید. بانیان و طراحان کاندیداتوری هاشمی بر آنند تا از این مساله همچون اهرم فشاری برای جا انداختن طرح وحدت ملی و جلب حمایت سایر گروه ها از گزینه مورد نظر برای این طرح استفاده کنند. به واقع به مخالفین به قبولانند که اگر به بازی گزینههای جوانتر و جدیدتری چون ناطق و روحانی و ولایتی تن ندهند، با بازیگر دشوارتری چون هاشمی مواجه خواهند شد که آمادگی لازم برای ورود به میدان را خواهد داشت!
این مساله بطور آشکار از زبان صادق زیباکلام - که امروز به تریبون غیررسمی هاشمی تبدیل شده - اینچنین بیان میشود: «مهمترین قسمتی که هاشمی میتواند در انتخابات تاثیر گذار باشد این است که فکر تشکیل دولت آشتی ملی را به همه خصوصا به مخالفان بفهماند.»[3]
لذا بازی جدید را نمیتوان طرح جدید و مستقلی از طرح ایجاد دولت وحدت ملی دانست، بلکه تاکتیکی رسانهای است که برای تکمیل و تقویت آن طرحریزی شده است.
ملاحظات:
در مورد چگونگی مواجهه با هاشمی در انتخابا 92 و با توجه به آنکه وی عزمی جدی برای تاثیرگذاری حداکثری در انتخابات آتی دارد باید به چند توجه نمود:
1- عرصه شطرنج سیاست، عرصه بازی با چند مهره و کنارگذاشتن دیگر مهره ها نیست. بازیگردان توانمند آن است که در استراتژی خود برای موفقیت و پیروزی برای تک تک مهرهها نقشی تعریف کرده و در زمان موعود از آن بهره گیرد. جریان اصولگرا برای مدیریت موفق صحنه انتخابات نباید و نمیتواند از چهره تاثیرگذاری چشم پوشی کند. هاشمی بازیگر کارکشته و باسابقه ای است که در کنار ضعفها، از قوتهایی برخوردار است که بهرهبرداری از آن هنر اصولگرایان را می طلبد.
ضمن آنکه همانطور که گفته شد، هاشمی تماشاگر رقابت انتخاباتی باقی نمانده و به عنوان بازیگر وارد میدان خواهد شد. لذا ضروری است تا تدبیری اندیشه شود تا بتوان توپ و میدان را از او گرفته شود و اجازه مدیریت صحنه به او داده نشود. این مساله با تعریف نقشی در سناریوی اصولگرایان برای وی حاصل خواهد شد نه با اخراج و بازی ندادن ایشان!
اخراج و طرد هاشمی از اردوگاه اصولگرایی، تنها او را در موضع کارشکنی و انتقامجویی قرار داده و توانمندیهایش را در خدمت اصلاح طلبان قرار داده و بر قدرت اردوگاه رقیب خواهد افزود. اشتباهی که دولت نهم و دهم تا حدی بدان دچار گردید و متاسفانه تمام توان هاشمی و اعوان و انصار او برای کارشکنی و بر زمین زدن دولت به خدمت گرفته شد!
این البته به معنا تسلیم در برابر زیاده خواهیها نیست، بلکه تاکید بر داشتن تدبیر در مواجهه با مخالفین و توجه به مشترکاتی است که بنظر میرسد هنوز بین هاشمی و اردوگاه اصولگرایی وجود دارد. همان مشترکاتی که رهبری معظم انقلاب اسلامی را به حفظ هاشمی حتی با سپردن یکی از حساسترین و عالی ترین مرکز تصمیم گیری کشور که مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد، متقاعد کرده است.
2- در مسیر مدیریت هاشمی در میدان انتخابات آتی، باید به نقاط افتراق هاشمی و اردوگاه اصلاح طلبان نیز توجه نمود. واقعیت آن است که اختلافات جدی بین اردوگاه آشفته اصلاح طلبی و هاشمی وجود دارد که اصلاح طلبان نمیخواهند در آستانه انتخابات به آن توجه نمایند. اختلافاتی که اگر برجسته شود به شکافی جدی در این اردوگاه خواهد انجامید. تعبیر صحیح در وصف این شرایط آن است اصلاح طلبان نگاهی ابزاری به هاشمی برای عبور از وضعیت انفعالی به وضعیت پویا و فعال با کسب پیروزی در انتخابات آتی دارند و معلوم نیست که بعد از پیروزی و کسب قدرت چقدر به هاشمی و ایده های او توجه نمایند. همانطور که پس از پیروزی در دوم خرداد 76، هاشمی را به حاشیه رانده و بر عیه او شدیدترین موضع گیریها را اخذ نمودند.
لذا چه خوب است که اصولگرایان با اتخاذ تدبیر و سیاست صحیح انتخاباتی، هاشمی را به سوی مخالفینش در اردوگاه اصلاح طلب هل نداده و اجازه دهند تا جدایی و اختلاف نظرها برجسته گردد و فرصت بهره برداری ابزاری از او مرتفع گردد. استفاده ابزاری که میتواند هزینه هایی برای نظام اسلامی به همراه داشته باشد.
3- در راستای بند اول و دوم باید توجه کرد که برخی گزینه های مطرح در قالب طرح دولت وحدت ملی، - که یا از نزدیکان آقای هاشمی محسوب شده و یا مدیریت ایشان ممکن است با همراهی و تائید هاشمی همراه باشد- گزینههایی هستند که در درون جریان اصولگرایی تعریف می شوند. نامهای آشنایی چون علی اکبر ولایتی و باقر قالیباف، گزینههای مورد تائیدی هستند که فارغ از سناریوی مدنظر هاشمی نیز بضاعت کاندیداتوری و کسب رای در اردوگاه اصولگرایان را دار می باشند.
پس ضرورتی ندارد که مخالفت با طرح دولت وحدت ملی به مخالفت به این چهره ها کشیده شود. کافی است تا فضا برای ورود مناسب این افراد به میدان انتخابات در قالب طرحی متفاوت از طرح هاشمی فراهم آید. به واقع همزمان با ایجاد فضا برای ورود این افراد به صحنه انتخابات (که بیشک موجب رقابتی شدن انتخابات و در نتیجه افزایش مشارکت سیاسی خواهد شد)، طرح و سناریوی هاشمی مورد نقد و ابطال قرار گیرد.
ضمن آنکه فضا سازی برای ورود ولایتی و قالیباف، بازی هاشمی با مهره های دورتر از جمله حسن روحانی و ناطق نوری را منتفی خواهد کرد.
موارد مطروحه ایده های اولیه است برای آنکه بتوان بازی برد - باخت، اصولگرایان و هاشمی را به بازی کم هزینه تر "برد - برد"ی بدل کند که ضمن تضمین پیروزی نهایی اصولگرایان، بازی را برای افراطیون اردوگاه اصلاح طلبان سخت و کم رمق نماید.
[1] - روزنامه آرمان روابط عمومی، 15/7/91، ص 2.
[2] - هاشمی میگوید: «"وحدت ملی" نه به معنای ادغام نیروها و سهمخواهیهای گروهی، بلکه به عنوان فراهم کردن زمینه حضور همه وفاداران به انقلاب و قانون اساسی است. اگر زمینه مشارکت فعال و عادلانه و برابر همه سلایق فراهم شود، آنچه با انتخاب قانونی و آزاد مردم به دست میآید، مورد پذیرش و حمایت همه خواهد بود و پس از آن ناکارآمدیها کاهش و روند پیشرفت و توسعه هموار خواهد گردید.» (سایت خبرآنلاین، 17/7/91.)
[3] - خبرگزاری آریا، 17/7/91، کدخبر: 20121008123028648
نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]