اگر در همه اقسام خیانت ها مداقه کنیم خواهیم دید که همواره امانتی نزد انسان بوده است که می بایست در حفظ آن و ادای حق آن کوشیده شود و خیانت به معنای دست بردن در این امانت و رفتار کردن با این امانت به نحوی غیر شایسته است. طبیعت نزد ما امانت است و حتی خودمان برای خودمان حکم امانت داریم و دیگر انسان ها و اعضای خانواده مان امانت اند. در زندگی اجتماعی و خانوادگی قلب و روح ما را به نزد یکدیگر به امانت می گذاریم. ما با صدمه زدن به جسم خویش و آلوده کردن روح خویش در واقع در حال خیانت به خویشتن هستیم.
اما همه این خیانت ها خیانتی است که بشر به خالق خویش می کند. چرا که پیش از همه چیز با او عهدی ازلی دارد که الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوالشیطان؟ ای فرزندان آدم آیا من با شما عهد نکردم که شیطان را بندگی نکنید؟ بندگی شیطان خیانت است و همه خیانت های ذکر شده، بندگی شیطان و تسلیم وسوسه شیطان شدن است. خیانتی که مخلوق به خالق خویش می کند، اقدامی است بر خلاف عهدی که از ازل، با خالق خویش بسته است تا بدو شرک نورزد و جز او کسی را پرستش و بندگی نکند.
از جمله عهدهای میان آدمیان عهد خانواده است. خانواده یک اختراع و یک ابداع نیست. خانواده یک نظام بنیادین است مانند زبان. زبان به شکل سمبلیک و فیزیکی آن در قامت الفبا البته ابداعی بس خلاقانه است اما منظور از زبان آن مفاهیم و قواعدی است که بشر با آنها می اندیشد. همان گونه که ما در زبان زیست می کنیم و می میریم خانواده نیز چنین صورتی دارد. اینکه می بینیم این همه در ضرورت احسان و احترام به والدین در کتاب الهی تأکید شده ناظر به همین عهد است. همچنین والدین به فرزندان و زن و شوهر به یکدیگر متعهدند.
این عهدها همان گونه که ذکر شد ابداع بشر نیست بلکه ناشی از خواست و سنت الهی است. اینکه پیامبر اسلام می فرمایند نکاح، سنت من است. منظور این نیست که ایشان مبدع این سنت اند بلکه اشاره و تأکید به این سنت است. ازدواج سنت است چرا که خانواده با ازدواج شکل می گیرد و بازتولید می شود. اشکال انحرافی چون تجرد دائم، ازدواج با همجنس و … به این دلیل مورد مذمت اند که در بازتولید نظام اجتماعی از طریق بنیان خانواده مشارکتی ندارند و در صورت فراگیر شدن، زندگی اجتماعی را از هم فرو می پاشند. بنای خانواده یک اصل است ولی صورت خانواده متغیر است. اگرچه گذر از شکل خانواده گسترده به خانواده هسته ای به اقتضای تغییرات اجتماعی، آن وسعت و عمق پیوندهای خانوادگی را فرو می کاهد اما باز هنوز مفهوم خانواده و کارکرد اصلی این نهاد در حفظ و بازتولید جامعه را حفظ می کند. خانواده هسته ای گرچه مانند خانواده گسترده متضمن روابط محدودتری میان پدر و مادر و فرزندان است. ولی همچنان می تواند کانونی باشد برای ارضای نیازهای عاطفی و پیوند میان اعضای جامعه. فلذا اسلام این شکل از خانواده را تأیید می کند. هیچ حکم شرعی در باب وجوب چند همسری و همچنین لزوم زندگی با پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در کنار خانواده وجود ندارد. چند همسری در اسلام واجب نیست. حتی مستحب هم نیست و البته بالذات، مذموم هم نیست. تنها شکلی از زندگی خانوادگی است که بنا به اقتضائات خاصی بروز می یابد. خیانت زن به شوهر و خیانت شوهر به همسر را می توان با این محک شرعی و عقلانی مورد سنجش قرار داد.
رفتار زن و شوهر در نسبتی که با حفظ کیان خانواده دارد می تواند وفادارانه یا خائنانه باشد. اگر تعدد زوجات از سر هوسرانی باشد و باعث سست شدن بنیان خانواده گردد مسلماً در تعارض با خواست اسلام که همانا حفظ خانواده است قرار خواهد گرفت. اینکه در اسلام، طلاق علی رغم کراهت، مجاز شمرده شده به خاطر کارکردی است که این حلال الهی در جلوگیری از خیانت و در نتیجه حفظ کیان خانواده دارد. به قول یکی از جامعه شناسان، طلاق می تواند از یک خانواده ناهنجار دو خانواده بهنجار بسازد. اما همین که طلاق مکروه ترین حلال ها ست نشان از این دارد که تا جای ممکن باید در حفظ خانواده تلاش کرد و به طلاق به عنوان آخرین راه اندیشید. طلاق در واقع راهی برای پیشگیری از خیانت است. شاید تبعاتی که طلاق بر روح فرد ایجاد می کند سهمگین باشد اما مسلماً این ضربه هولناک تر و سهمگین تر از ضربه خیانت نیست.
اما اساساً اینکه انسان از انتخابی به نام خیانت برخوردار است نشانه این است که خیانت و میل به خیانت باید کارکردی داشته باشد. اگر ما از حفظ مدام رابطه مان خیالمان آسوده باشد دیگر برای این رابطه تلاشی نمی کنیم. ترس از خیانت همواره به ما هشدار می دهد تا در حفظ و بازتولید رابطه مان فعالانه عمل کنیم. چه بسیار خیانت هایی که مقصر اصلی در آن خود فردی است که مورد خیانت قرار می گیرد. خیانت به هر حال هزینه هایی دارد و هرکسی در هرشرایطی نمی تواند این هزینه را متقبل شود. کسی که دست به خیانت می زند احتمالاً باید به وضعیتی بغرنج رسیده باشد که این هزینه ها را پذیرا شود.
البته عواملی نیز وجود دارد که از هزینه های خیانت می کاهد. می توان از عوامل بسیاری چون ضعف قوانین بازدارنده، ضعف نظارت غیر رسمی، رسانه ها و فیلم و سریال هایی که روابط باز و آزاد و عشق های مثلثی و مربعی را در چشم بیننده طبیعی می کنند در این باب سخن گفت. به عنوان مثال اینکه انسان احساس کند کمتر مورد نظارت و ارزیابی خانواده و اقوام و اطرافیان است کمتر از خیانت هراس پیدا می کند. اما همه این عوامل را می توان از اقتضائات جامعه مدرن دانست. اساساً خیانت در جامعه مدرن آنومی تلقی نمی شود چرا که بشر مدرن تعهدی جز به نفس اماره خویش ندارد. در وضعیتی که ما در هجمه و بمباران این وضعیت هستیم راه حل بنیادین را باید در آگاهی جستجو کنیم. آگاهی نسبت به این وضعیت می تواند ما را واکسینه کند. به عنوان مثال بحث هایی که درباره سریال هایی از جنس فارسی وان در رسانه ها صورت گرفت بر بسیاری از خانواده ها تأثیر گذار بودرسانه ها و نهادهای آموزشی می توانند در این راستا نقش بزرگی ایفا کنند. . آگاهی نسبت به اینکه خیانت به دیگران و خیانت به همسر در واقع خیانت به خویشتن است و از آن فراتر خیانت به خالق است.
این یادداشت در مهرخانه
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]