سال 91 هم گذشت؛ سالی که قرار بود سال آغاز دهه ی پیشرفت و عدالت باشد. تحریمها تشدید شد؛ دلار با بازار بازی کرد؛ دولت و مجلس دست به یقه بودند؛ تعداد و شدت هشدارهای رهبری بیش از همیشه بود؛ حرفهای انتخاباتی کم کم نقل محافل شد؛ همه چیز در محاق سیاست و سیاست ورزی بود؛ اگر نبود درگیری های رسانه ای با لاشخورهای ضد انقلاب، شاید هیچ هیجان دیگری برای مان باقی نمی ماند. امسال بیش از همه از دست رفقای سابق مان دلگیر بودیم و بیش از همه به لبخند های آقا دلخوش… برای طایفه ای انحرافی بودیم و برای طایفه ای حزب اللهی رادیکال! همچنان بهترین سرگرمی مان تدریس و معلمی است. خدا عاقبت مان را ختم بخیر کناد.
این پست را فانتزی می نویسم که به عنوان یک بلاگر از نوشتن خاطرات بی نصیب نمانده باشم:
افتضاح سال: یکشنبه سیاه مجلس
هرکی هرکی سال: کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری
غصه ی سال: شهید حسن شاطری
فرزند ناخلف سال: مثل پارسال: علی مطهری
کینه توز سال: سایت محترم الف
جنجال سال: آتش گرفتن بخاری مدرسه ای در پیرانشهر
بامبول سال: عکس احمدی نژاد در حاشیه ی خاکسپاری چاوز
هشدار سال: «من فعلا نصیحت می کنم…»
مصیبت سال: رحلت دو عالم پارسای تهران: آیات عظام تهرانی و خوشوقت
فیلم سال: نداریم
مظلوم سال: فرهنگ!
آبروریزی سال: اهدای جایزه اسکار به ارگو
خط قرمز سال: ع ل… هنوز می ترسم نام ببرم.
دلخوشی سال: تولد دختر دومم: حسنا
مهمترین اقدام فرهنگی سال: کاروان ضریح حضرت عشق علیه السلام
جوک سال: پسته ی 60 تومنی و پراید 21 تومنی!
سوژه سال: خال گوشتی میمون فضانورد
دست مریزاد سال: تیم ملی کشتی آزاد
افتخار سال: قاهر 313
کتاب سال: پایی که جا ماند… خاطرات سید ناصر حسینی
غم سال: زلزله ورزقان
سرکاری سال: پایان دنیا در سال تحویل 2013
جمله سال: من یک انقلابیم، دیپلمات نیستم
نعمت الهی سال: بارش های ناگهانی و فراوان
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]